احزاب و شخصیتها - به دنبال درج مطلبی تحت عنوان«پاسخ علی مطهری به سخنان پناهیان» در خبرآنلاین، حجت الاسلام والمسلمین پناهیان پاسخی ارسال کرده است.
متن کامل این پاسخ را می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای علی مطهری سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
از آنجا که شما در مرقومۀ خود مطالبی را به بنده نسبت دادهاید که صحیح نبوده، و ضمن آن برخی از دیدگاههای خود دربارۀ ولایت فقیه را که قابل نقد میباشد بیان فرمودهاید، به این وسیلۀ نکاتی را در پاسخ به فرمایشات جنابعالی متعرض میشوم. این نامه نه برای اهمیت داشتن رفع اتهام، که به دلیل امکان سوءاستفاده از مطالب شما و شبهاتی که مطرح فرمودهاید و اهمیت دیگر مطالبی که ظاهراً به سرعت و طبیعتاً توأم با بیدقتی از جانب شما بیان شده، نگاشته میشود.
مقدمتاً باید بگویم بنده همیشه ارزشمندترین فائدۀ هر رخداد سیاسی، خصوصاً انتخابات را، رشد سیاسی و بصیرت جامعه میدانم؛ و خوشحالم از اینکه این گفتگو موجب رونق این فایدۀ مهم گردد. برای بنده مهمتر از اینکه چه کسانی به مجلس راه یابند، شفافیت و سلامت هر چه بیشتر فضای سیاسی جامعه اهمیت دارد. چون چنین فضای روشنی دیر یا زود جلوی عوامفریبیها را خواهد گرفت و موجب ثبات هرچه بیشتر جامعه در صراط مستقیم انقلاب خواهد شد.
طبیعی است سخن دربارۀ آنچه شما فرمودهاید مجال بیشتری میطلبد و ممکن است در این مختصر حق مطلب ادا نشود. لذا پیشاپیش از مجمل بودن برخی نکات و نیز طولانی شدن کل نوشته، از جنابعالی و خوانندگان محترم پوزش میطلبم.
در همین آغاز کلام به عرض میرسانم که بنده احترام شما را خصوصاً به دلیل پدر بزرگوارتان لازم میدانم و امیدوارم شما نیز تحمل شنیدن سخن مخالف را داشته باشید.
1- دربارۀ تبدیل شدن مجلس به یک موجود دست و پا بسته ابتدا فرمودهاید: «برای طرح هر موضوعی در مجلس لزومی ندارد ابتدا از نظر موافق رهبری اطمینان حاصل کنیم تا مجلس به یک موجود دست و پا بسته تبدیل شود.» برای روشن شدن اذهان عمومی عرض میکنم که اساساً رهبری معظم در اکثر مواردی که از ایشان تقاضای دخالت میشود حتی از بیان نظر خود پرهیز مینمایند و به شدت به گردش امور طبق روال طبیعی و قانونی معتقد و ملتزم هستند؛ و حتی از اختیارات خود تا آنجا که بر مصالح عالی نظام خللی ایجاد نشود، استفاده نمیکنند، و بر این امر مراقبت و عنایت خاص دارند. نه تنها مجلس شورای اسلامی، بلکه مجمع تشخیص مصلحت و یا شورای عالی انقلاب فرهنگی را، که اعضاء آن را خود انتخاب میکنند، نیز غالبا در تصمیمات خود آزاد میگذارند، و به تشخیصهای مسئولین و قانونگذاران احترام میگذارند. اگرچه رهنمودهای کلی خود را بیان داشته و بر اجرای آنها نظارت دقیق دارند.
این مطلب را به آن دلیل عرض کردم که خوانندگان متن شما تصور نکنند گروهی دائم به دنبال کسب نظر از ایشان در امور غیر مهمه هستند، و رهبری هم دائماً در حال اظهارنظرهای غیرضروری میباشند. این القاء فرمایش شماست و اجحافی بزرگ در حق نظام و رهبری است. در چنین موقعیتی سخن شما ضمن ایجاد ذهنیت تقابل موهوم اختیارات مجلس و رهنمودهای رهبری، برای بعضیها پز استقلالطلبی برای مجلس را به همراه دارد، که مسلماً ضمن متهم ساختن سیرۀ رهبری، فریب افکار عمومی را به همراه خواهد داشت و حرمت شرعی دارد. خصوصا اگر برای رای آوردن باشد.
سخن شما در استقلال مجلس در برابر نظرات رهبری، خصوصاً به دلیل تکرار آن و بلند گفتن آن، و به دلیل تعارض آن با واقعیت، ابتداءً سخن بیهودهای است، و سپس القاء غلط دارد. و پس از آن زمینۀ بیاعتنایی فرصتطلبان به همان اشارات و رهنمودهای کلان رهبری را فراهم میکند. اینچنین میشود که دشمنان کلام شما را تکرار میکنند و دوستان به آن اعتراض میکنند.
یک نمونه از این سیرۀ رهبری را بنده ـ که اتفاقاً کمتر هم خدمت بزرگان میرسم ـ یکبار در حضور خود شما تجربه کردم. وقتی که شما در حضور ایشان و جمعی دیگر، از وضع فرهنگی دولت به خصوص در اهمال دولت در برخورد با بیحجابیها انتقاد کردید، ایشان به شما با این مضمون پاسخ دادند: شما از راهکارهای نظارتی و قانونی خودتان در مجلس برای اصلاح امور استفاده کنید. چرا به من میگویید؟ من هم به سهم خودم پیگیری میکنم.
2- چرا ما بر انتقاد از رهبری تاکید نمیورزیم؟
ولی آنچه درباره انتقاد رهبری گفتهاید، همه اتهاماتی است که به نیروهای معتقد به ولایت وارد کردهاید. ما آنچه رهبری در باب انتقاد فرمودهاند نیز قبول داریم. ولی شما علی القاعده باید آداب و شرایط آن را هم بدانید. خود شما در جایی اجمالا گفتهاید: باید ابهت و احترام رهبری حفظ شود(مصاحبه با خبرآنلاین)؛ اما لازم است در باب این آداب چند جملهای به عرض برسانم:
....................
3- تفاوت انتقاد از رهبری با مشورت دادن شما انتقاد از رهبری را عین مشورت دادن به او گرفتهاید و این تشبیه غلطی است. گفتهاید اگر انتقاد کردن غلط است پس مشورت دادن هم غلط است. در حالیکه فرق بسیاری بین مشورت دادن و انتقاد کردن هست که امید است نظر خود را اصلاح بفرمایید. «انتقاد» بعد از این است که کسی عملی را انجام داده و یا رأیی را اعلام کرده، ولی مشورت مربوط است به قبل از اقدام. و شما خوب میدانید مقام معظم رهبری بیشترین بررسیهای کارشناسانه و رایزنیهای عالمانه را برای کوچکترین رهنمودها و راهبردهای خود به کارمیگیرند. لذا اگر کسی بر ضرورت مشورت دادن به رهبری به گونهای مبالغهآمیز در جامعه حرف بزند، برای هر شنوندهای اینگونه القا میشود که ایشان مشورتپذیر نیستند، و این ظلم بزرگی است. شما گفتهاید اینها مشورت دادن به رهبری را ضدیت با ولایت فقیه تلقی میکنند، شما واقعا تا این حد دیگران را میتوانید نادان فرض نمایید که چنین اتهاماتی را در حق ایشان روا بدارید؟
4- دربارۀ انتقاد از معصومین(ع) دربارۀ انتقاد از معصومین(ع) هم جای بحث مفصلی دارد که چنین مواردی اکثراً در مقام آموزش و رشد امت بوده است و نیز در مواردی است که به بیان حکم خدا و یا اجرای فرامین الهی مربوط نباشد. والا شما خوب میدانید هیچ شیعهای به صورت مطلق انتقاد از معصوم(ع) را صحیح نمیداند. اما آنچه را شما از قطعات تاریخ امثال «حباب» فرمودید ما نیز دیدهایم و گفتهایم. ولی چون اکثر کسانی که در تاریخ از پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) انتقاد میکردند از منافقین بودهاند، لذا آنان را بیشتر بیان کردهایم. همچنین مواردی را هم دیدهایم و گفتهایم که معصومین(ع) چنین یارانی هم داشتهاند که نسبتشان با معصوم(ع) از نسبت حضرت موسی(ع) با خضر(ع) بهتر بوده است.
...........................
5- دربارۀ حق مردم بر ولی بر اساس روایتی از امیرالمومنین(ع)اما دربارۀ «حق مردم بر ولی بر اساس روایتی از امیرالمومنین(ع)» چند سال پیش در دانشگاه امام صادق(ع) تصریح داشتهایم، اما در این باره چه زمانی باید تاکید ورزید؟ آیا اگر حقی ضایع نشده باشد بر طبل «حق مردم بر ولی» کوبیدن یک فریب برای شوراندن مردم و یا القای فضای نامطلوب سیاسی نیست؟ آیا شما یادتان نیست وقتی کسانی امثال سروش و اصلاح طلبان به خارج گریختند، ابتدا همینگونه، بدون آنکه جایی داشته باشد، بر حق مردم در مقابل ولی تاکید افراطی میکردند؟ آیا شما متوجهید در زمانی که فتنهگران و دشمنان میخواهند نظام را به خوردن حق مردم متهم کنند، تاکید زیادی بر این اصل چه بار سیاسی دارد؟
..........................................
6- دربارۀ ملاک بودن استقبال دشمن از مواضع اشخاص
اما دربارۀ اینکه عرض بنده را مردود شمردهاید که گفتهام «ما باید ببینیم مواضع کدام یک از نامزدها در بیبیسی با اشتیاق پوشش داده میشود و به این افراد رأی ندهیم» و گفتهاید استقبال دشمن ملاک نیست، متاسفانه بنده نمیتوانم نظر شما را قبول کنم.
اولا به دلیل نظر حضرت امام(ره) که برایم حجت است؛ که فرمودهاند: «و ما هم نباید توقع داشته باشیم که اینها برای ما خوب بگویند، اگر خوب بگویند، معلوم میشود ما خیانتکاریم! ... اگر چنانچه امریکا از ما تعریف کند و روزنامههای امریکا از ما تعریف کنند، آن وقت است که باید مردم بگویند این چه است قضیه؟»(صحیفه امام، ج9، ص527) و در جای دیگری فرمودهاند: «منحرفین هرچه شما را بدگویی کنند برایتان بهتر است. مصیبت آن وقت بود که از شما تعریف کنند. اگر چهار مرتبه امریکا ... تعریف کنند از یک کسی، تعریف کنند از یک چیزی، وقتی تعریف کردند، مردم میفهمند این عیبی دارد که اینها تعریف میکنند از او، لکن خدا خواسته است که اینها نفهمند.»(صحیفه امام، ج17، ص250-بیانات در جمع نمایندگان مجلس)
ثانیاً .....................................
7- دربارۀ تأکید بیش از اندازه بر ولایت
اما اینکه فرمودهاید: هر کس ولایت ولایت کند حتماً مشکلی دارد که بیش از اندازه بر ولایت تاکید میکند، باید به عرض برسانم: طبق بررسیهای انجام شده در وصیتنامههای شهدا، همانطور که به طور متوسط در هر وصیتنامهای چهار مرتبه ذکری از اباعبدالله(ع) و کربلا به میان آمده است، چهار مرتبه هم بر ولایت فقیه تاکید و تصریح شده است.(ماهنامه معرفت/شماره 65/ص117) من نمیدانم چرا شهدا در اوج صفای باطن و نورانیت ضمیر که وصیتنامه مینوشتند اینهمه بر ولایتمداری تاکید میکردند؟ آیا آنها در آستانۀ شهادت از تعادل خارج میشدند یا به اوج تعادل میرسیدند؟
ضمن آنکه حتماً روایت «لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة»(کافی،ج2 ص18) را هم شنیدهاید. ضمناً باید در آینده دربارۀ اندازۀ تاکید بر ولایت و تکرار آن با هم سخن بگوییم تا مقدار متعادل آن معلوم شود. سخن گفتن دربارۀ ولایت و بیان حکمتها و اسرار آن تازه در جامعۀ ما آغاز شده است و شما در مقابل چشمهای حیرتزدۀ دشمنان ولایت خواهد دید که چگونه این اصل نورانی جهانگیر خواهد شد و به هیچوجه با ندانمکاریهای شما و همفکرانتان تضعیف نخواهد گردید.
8- دربارۀ تقدم «تثبیت ولایت» بر «اجرای عدالت» در فرمایش امیرالمؤمنین(ع) اما آنچه به عنوان انحرافات عقیدتی بنده در سخنرانی فاطمیه، بهار امسال، مطرح فرمودید: که بنده اشعری مسلک شدهام و از عقائد شیعی عدول کردهام و «ولایت را بالاتر از عدالت دانستهام»، محض رفع سوء تفاهم به عرض میرسانم بنده نه تنها چنین سخنی نگفتهام بلکه حرفی که بشود چنین برداشتی از آن کرد را هم بر زبان نراندهام؛ و تاکنون جز چند رسانۀ ضدانقلاب کسی چنین برداشتی از سخن بنده نداشته است و علماء بسیاری از بندۀ حقیر بخاطر آن سخنرانی تشکر کردهاند. بنده در آن سخنرانی گفتهام: «تثبیت ولایت» بر «اجرای عدالت» مقدم است و سند به قول شما به غایت سست بنده هم نص صریح کلام امیرالمومنین(ع) بوده است که در پاسخ به معاویه که «اجرای عدالت در مورد قاتلان عثمان» را به عنوان شرط بیعت اعلام کرده بود، فرمودهاند: «واجب است بر مسلمانان که هیچ اقدامی (برای اجرا یا اقامۀ عدالت) نکنند، تا اینکه امامت و رهبری در جامعه مستقر شود؛ و الْوَاجِبُ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ حُکْمِ الْإِسْلَامِ عَلَی الْمُسْلِمِینَ أَنْ لَا یَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا یُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا یُقَدِّمُوا یَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا یَبْدَءُوا بِشَیْءٍ قَبْلَ أَنْ یَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِیفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ یَجْمَعُ
أَمْرَهُمْ.»(مستدرکالوسائل/7/123) حالا این استدلال اگر مشعشع است لطفا احترام کلام حضرت امیر(ع) را نگه دارید. نباید ..........................................
ولی اساساً برفرض که کسی در سخنانش اشتباهی کرده باشد، چرا اشتباه او را بر سر رقبای انتخاباتی خود میکوبید و وقتی با آنان به مناظره نشستهاید، آنان را به کلام اشتباه دیگری محکوم میکنید؟ آیا این ناشی از تقوای سیاسی شماست؟ آیا سیرۀ پدر گرامی شما این بود که در مقام نقد اینقدر بیدقتی به خرج دهد؟ استاد شهید مطهری، دکتر شریعتی را ـ که آنقدر پر اشتباه میدانست ـ اینقدر به باد اتهام و اهانت نمیگرفت.
بنده وقتی به جسارتهای شما در تصریح بر سخنان باطل مینگرم و سهولت اهانت به دیگران را در سیرۀ شما مشاهده میکنم بیشتر به ضرورت حضور دیگر ولایتمداران انقلابی در مجلس شورای اسلامی پی میبرم که بتوانند با شهامت مقابل کجرویها ایستادگی کنند و بیمهابا از اصول انقلاب دفاع نمایند.
اگرچه اینکه بنده را به جریانهای رقبای انتخاباتی خودتان ملحق کردهاید، و خواستهاید کار خود را آسان کنید و با یک تیر دو نشان بزنید، ولی مطمئن باشید من با تمام جریانهای اصولگرا که مقابل سادهاندیشیهای امثال جنابعالی بایستند و شما از فهرست خود خارج نمایند، همراه خواهم بود و همکاری خواهم کرد.
9- دربارۀ برخی از نمایندگان که ذرهای از درایت سیاسی برخوردار نیستند اما نسبت به اینکه بنده را توهینکنندۀ به خود دانستهاید، شاید مربوط میشود به آن کلام که گفتهام «برخی از نمایندگان که ذرهای از درایت سیاسی برخوردار نیستند.» از شما سوال میکنم اگر بنده این عقیده را نسبت به شما و برخی از نمایندگان همفکر شما داشته باشم و حضور شما را در عرصۀ سیاست و بر اریکۀ قدرت و قانون گذاری ناصواب بدانم، چگونه باید ابراز کنم؟ چطور انتقاد از ولی فقیه و حتی از معصومین(ع) به قول شما جایز است، ولی انتقاد از یک نمایندۀ مجلس توهین محسوب میشود؟ بنده که هنوز دست به افشاگری گسترده و بیان انتقادات کامل خود از جانبعالی و همفکرانتان در مجلس شورای اسلامی نزدهام.
اما آیا این درایت سیاسی است که نظر حضرت امام(ره) دربارۀ مفسد فیالارض بودن کسانی که «رأی شورای نگهبان را رد کنند و علیه آن اقدام کنند» را قبول ندارید و یا آن را صریحاً ابراز نداشتهاید؟(صحیفه امام،ج14،ص377) آیا این درایت سیاسی است که رهبری را در خشکانیدن ریشۀ فتنه مدد نمیرسانید؟ آیا این درایت سیاسی است که در ایام مرگ منتظری نوشتید «به منتظری گفتم اگر پدر من بود وضع شما اینگونه نبود.»(تابناک) آیا نمیدانید امام به منتظری فرمودند: برای اینکه از قعر جهنم نجات پیدا کنید توبه کنید؟(صحیفه امام،ج21،ص331) اگر بنده بپذیرم شما درایت سیاسی دارید، پس باید امام راحل را به دور از درایت بدانم. این نوعی حسنظن است که مواضع غلط سیاسی کسی، تنها به نبود درایت سیاسی تحلیل شود؛ و الا تحلیلهای دیگری هم میتوان داشت. چنانچه حضرت امام در همان نامه، ابتداءً آقای منتظری را به سادهلوحی توصیف فرمودند و سپس در ادامۀ آن نامه بیان داشتند که شما با این ساده لوحی که دارید، مملکت را به دست منافقان و لیبرالها خواهید داد. راستی شنیدهام اصلاحطلبهای لیبرالمنش، شما را در لیست خود قرار دادهاند؟
برادر بزرگوار همانطور که حضرتعالی در نامۀ خود مرقوم فرمودهاید علاقۀ شما نسبت به ولایت فقیه بر ما پوشیده نیست. به تفسیر شما دربارۀ ولایت فقیه هم اگر کاری نداشته باشیم، که از مواضعتان تا حدودی معلوم است، میخواهم عرض کنم: علاقه کافی نیست، ولایتمداری در عمل باید ثابت شود.
در خاتمه از اینکه تلویحاً شنوندگان منابر بنده را سطحینگر قلمداد فرمودهاید، با آنکه بیاحترامی به ایشان است و من از جانب شما از آن بزرگواران عذرخواهی میکنم، از شما تشکر میکنم که خواستهاید بار مسئولیتی سنگین را از دوش بندۀ ضعیف بردارید. همچنین از توهینهایی که تلویحاً و تصریحاً در حق بندۀ ناچیز روا داشتهاید، به دلیل حق بزرگی که پدر گرامی شما بر من دارند درمیگذرم.
با تشکر
علیرضا پناهیان
متن کامل را در ادامه مطلب بخوانید
ادامه مطلب ...قطب های اصلی انتخابات: جریان دولت، جبهه متحد، اصلاحطلبان، پایداری /مجلس آینده مجلس اقلیت هاست
خبرنامه دانشجویان ایران: انتخابات مجلس نهم نقطه آغازین موج چهارم تحولات سیاسی است. مفاهیم پیشین برای تیپ شناسی جریان های سیاسی نارسا است و دوگانه اصلاح طلب و اصول گرا مانند دوگانه چپ و راست موضوعیت خود را در تطبیق با واقعیت از دست داده است.
پرویز امینی دبیر اسبق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه های سراسر کشور و نویسنده کتاب جامعه شناسی 22خرداد در تحلیلی جامعه شناختی به تشریح موچ چهارم تغییرات سیاسی در ایران پرداخت.
متن این تحلیل در ذیل می آید:
آرایش گروهها سیاسی و نیروهای اجتماعی در سه دهه گذشته دائما در معرض تغییر و تحول بوده است و صورت بندی های متفاوتی پیدا کرده است و این تغییرات عموما در انتخابات ها که صحنه زورآزمایی سیاسی گروهها و جریانات سیاسی بیشترین نمود و ظهور و بروز را داشته است. انتخابات مجلس نهم نیز که اولین انتخابات بعد از انتخابات مهم دهم ریاست جمهوری است، نقطه جدیدی در ظهور و بروز جدید فضای سیاسی تحت عنوان موج چهارم تغییرات سیاسی است. به طوری که مفاهیم و مقولات پیشین برای تیپ شناسی و جریان شناسی مجموعه های موثر سیاسی کنونی نارسا است و دوگانه اصلاح طلب و اصول گرا نیز به مانند دوگانه چپ و راست موضوعیت خود را در تطبیق با واقعیت های موجود از دست داده است. در واقع واقعیت سیاسی و اجتماعی ایران آن چنان متکثر و پلورالیستیک است که این دوگانه ها چه دوگانه چپ و راست و چه دوگانه اصلاح طلب و اصول گرا قالبی تنگ و حتی گمراه کننده برای تبیین آن به نظر می رسد .
امواج سه گانه فضای سیاسی ایران(بعد از انقلاب اسلامی)
قطب بندی جامعه به دو بخش «خط امام» و «ضد و غیر خط امام» موج اول شکل دهنده فضای سیاسی کشور است. در برابر دیدگاه امام و طرفداران امام و اکثریت مردم ایران ، قطب دیگری شکل گرفته بود که اگرچه با یکدیگر تفاوت هایی چشمگیری داشتند اما همگی در مقابله با خط امام اشتراک نظر داشتند و در مقاطعی نیز با یکدیگر همبستگی و ائتلاف سیاسی انجام می دادند.
دولت موقت و جریان نهضت آزادی، جبهه ملی، بنی صدری ها، مجاهدین خلق، چپ ها با گرایش های گوناگون مانند توده ای ها، پیکاریها و فدائیان خلق و در مذهبی ها انجمن حجتیه ها و خلق مسلمان شریعتمداری ها بخش ها و گروههایی بودند که قطب ضد خط امام را تشکیل می دادند که با شکل گیری مجلس اول با اکثریت قاطع خط امام و نیز دولت شهید رجایی و نیز سپس ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای و انزوا و به حاشیه رفتن جریان ضد خط امام در میان اکثریت ملت ایران پایان یافت.
از ابتداى دهه شصت، بعد از انزواى مردمى و سیاسى جریانات لیبرال و چپ و سقوط جریان بنىصدر از یک سو و حاکمیت جریان موسوم به خط امام در مجلس و دولت از سوی دیگر، نوعی یکپارچگی سیاسی در جناح ها و گروههای سیاسی پدید آمد که البته عمر کوتاهی داشت. چرا که بر اثر برخى اختلافات عمدتاً فقهى و اقتصادى و تا حدى اختلاف در سیاست خارجى، رفته رفته از دل جریان بزرگ سیاسى خط امام، دو گرایش اصلى شکل گرفت که تا تاسیس رسمى مجمع روحانیون مبارز تهران، بیشتر جنبه غیر رسمى و درون جریانى داشت.
موج دوم که از سال های نخست دهه شصت آغاز می شود، قطب بندی تازه ای را در فضای سیاسی کشور بوجود می آورد که تحت عنوان جریان چپ در برابر جریان راست در فضای اجتماعی شهرت پیدا می کند که با انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز در سال 67 شکل بیرونی پیدا می کند. تلقی های فقهی گوناگون در مسایل اقتصادی مانند مالیات، تعاونی ها، معدن، قانون کار و دخالت دولت در اقتصاد محور اصلی شکاف درون خط امام است که آنها را به دو جریان چپ و راست تقسیم می کند. با تاسیس مجمع روحانیون مبارز تهران و انتزاع آن از جامعه روحانیت مبارز تهران، شکاف درون جریانى، به طور رسمى حالت برون جریانى پیدا کرد و فضاى سیاسى کشور را به طور علنى به دو بخش تقسیم کرد و هریک از جریانات و گروههاى سیاسى حول یکى از این دو تشکل روحانى، جمع شدند و زیر این دو تابلو فعالیتهاى خود را سازمان دادند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى، انجمن اسلامى معلمان و دفتر تحکیم وحدت از عمدهترین جریاناتى بودند که با محوریت مجمع روحانیون مبارز، جریان چپ را تشکیل مىدادند و جامعه اسلامى مهندسین، هیاتهاى موتلفه اسلامى و جامعه اسلامى دانشجویان از عمدهترین گروههایی بودند که با مرکزیت جامعه روحانیت مبارز تهران، جریان راست را بوجود آورده بودند.
موج دوم با ظهور پدیده دوم خرداد پایان می یابد و موج سوم که تقسیم فضای سیاسی به دو جریان «اصلاح طلب» و «اصول گرا» است، شکل می گیرد و چپ و راست کلاسیک خود به بخش هایی از این دو جریان تبدیل می شوند و کم وکم نیز محوریت خود را از دست می دهند و جریانات نوگرا تر محوریت این دو جریان را به دست می گیرند. در جریان اصلاحات نوگرایانی مانند حزب مشارکت و مجاهدین و در جریان اصول گرا، نوگرایان در قالب نیروهای اجتماعی حول شخصیت هایی مانند احمدی نژاد، قالیباف، توکلی و رضایی محوریت را به دست می گیرند و بخش های کلاسیک این جریانات که همان چپ و راست سابقند عمدتا به جز برخی افراد مانند موسوی خویینی ها به حاشیه می روند.
موج چهارم تغییرات سیاسی در ایران
موج چهارم فضای سیاسی ایران که زمینه های اصلی آن در فرایند یک دهه گذشته خصوصا در انتخابات سال 84 که اولین صحنه تکثر بخش های کلاسیک و نو هر دو جریان سیاسی کشور است و در یک سطح دیگر در حوادث بعد از انتخابات سال 88 در سطحی بارزتر بروز کرده است در آستانه انتخابات نهم مجلس با دو ویژگی مهم از موج سوم جدا می شود.
1)غلبه نیروهای اجتماعی بر نیروهای سیاسی
یک ویژگی مهم موج چهارم بهم خوردن نسبت نیروهای اجتماعی به نیروهای سیاسی است به طوری که این نسبت با ثقلیت پیدا کردن نیروهای اجتماعی در فضای سیاسی ایران تغییر کرده است.
نیروی اجتماعی به عناصر و مجموعه ها و گروه هایی گفته می شود که مستقیما درگیر عمل سیاسی نیستند و حضورشان در حوزه سیاست غیرمستقیم است و از طریق تشکیل مناسبات فکری، ایجاد فضای فرهنگی و ... بر سیاست تأثیر می گذارند اما نیروهای سیاسی مانند احزاب نیروهایی هستند که حضورشان در سیاست مستقیم است و مستقیما در حال کنش سیاسی اند. در شرایط کنونی نیروهای اجتماعی از نظر تاثیر گذاری در حال غلبه بر نیروهای سیاسی هستند.
به عنوان مثال جبهه پایداری یک نیروی اجتماعی نسبتا سازمان یافته است که عناصر اصلی و محوری آن مستقیما درگیر عمل سیاسی نبوده اند و محوریت و مرکزیت قدرت معنوی آن را آقای مصباح که یک نیروی اجتماعی (رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی) است بر عهده دارد. جبهه متحد نیز که مجموعه های سیاسی در آن هستند متصل به آقای مهدوی است که جزو نیروهای اجتماعی (رییس دانشگاه امام صادق ع) محسوب میشود.
یعنی حتی در بین نیروهای سیاسی نیز محوریت با روحانیت است که یک نیروی اجتماعی است. در واقع در شرایط کنونی بر خلاف گذشته این نیروهای سیاسی هستند که مشتق شده از نیروهای اجتماعی هستند. مثال دیگر برای این محور ، جریانی است که به عنوان قرارگاه عمار شناخته می شوند که بیانیه ای هم در انتخابات صادر کردند. در این جریان عناصری مانند آقای پناهیان حضور دارند که به عنوان یک نیروی اجتماعی شناخته می شود اما سطح فضای سیاسی به شکلی تغییر کرده است که این افراد در حوزه سیاسی بیانیه می دهند و در موقعیتی قرار می گیرند که برای جبهه پایداری و جبهه متحد بیانیه می دهند و آنها را راهنمایی می کنند و توصیه می کنند که نه یکدیگر را تخریب کنید نه از مواضعی که دارید تنازل کنید. هیچوقت نیروهای اجتماعی به این شکل در این موقعیت، حضور چندانی نداشته اند.
این مسئله از زاویه تقلیل موقعیت نیروهای سیاسی نیز قابل تحلیل است. جریان راست سنتی(موتلفه و جامعه اسلامی مهندسین و..) که متشکل ترین نیروی سیاسی در بین جریانات سیاسی موسوم به اصول گرا هستند، تنها یک سوم یا یک چهارم جبهه متحد را شکل می دهند که این جبهه نیز خود یک سوم و یا یک چهارم جریان موسوم به اصول گرا را شکل می دهد. در حالی که تا پیش از دوم خرداد مجموعه راست سنتی تنها نیروی موثر در این جریان بود که به مرور جایگاه خود را در برابر نیروهای اجتماعی از دست داد و اینک در ضعیف ترین موقعیت خود در بعد از انقلاب اسلامی است.
"رسانهها" به عنوان دومین دسته از نیروی اجتماعی هستند که تأثیر به سزایی در فضای سیاسی دارند. رسانه ها از طریق ظرفیت هایی اجتماعی و ارتباطی که می توانند با مردم برقرار کنند، در حوزه سیاست ایفای نقش می کنند. با مقایسه تاثیر یک سایت خبری با افراد و مجموعه های سیاسی موجود میتوان به میزان تاثیر غلبه رسانه ها به عنوان نیروی اجتماعی نسبت به احزاب به عنوان نیروی سیاسی در فضای کشور پی برد.
«نهاد دانشگاه» محیط عمل و کنش نیروهای اجتماعی است که تأثیر بسزایی در فضای سیاسی جامعه دارد. جنبش دانشجویی و جریانات روشنفکری از جمله نیروهای اجتماعی اند که خاستگاه آنها دانشگاه است که سومین گروه از نیروهای اجتماعی موثر در انتخابات را تشکیل می دهند که ضریب نفوذ آنها از نیروهای سیاسی بیشتر است.
نظرسنجی های صورت گرفته نیز نشان می دهد که وزن نیروهای اجتماعی از نیروهای سیاسی در انتخابات بیشتر است به طوری که نهاد دانشگاه و نهاد روحانیت دارای بیشترین اقبال در بین مردم هستند و گروههای سیاسی موجود بعد از آنها قرار می گیرند.
2) تکثر ساختاری در درون گروههای سیاسی موجود
1-2) تحریم کنندگان انتخابات مجلس نهم
این بخش شامل بخشی از اصلاح طلبان پیشین هستند که هسته اصلی آنها را به لحاظ جریانی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین و بخش های از مجمع روحانیون تشکیل می دهد، از یک سو جزء سازمان دهندگان اصلی حوادث بعد از انتخابات و از دیگر سو از حمایت کنندگان اصلی مواضع ساختارشکن کروبی و موسوی به شمار می آیند که تحت عنوان جریان فتنه شناخته می شوند. این جریان اعلام کرده است که انتخابات آینده را به رسمیت نمی شناسد و در آن شرکت نخواهد کرد.
البته حاکمیت نیز حضور آنها در انتخابات به رسمیت نمی شناخت و این عدم رسمیت دوسویه است. چنانکه احزابی مانند جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را غیر قانونی اعلام کرده است.
این جریان تلاش کرده است فضای اجماعی برای عدم حضور اصلاح طلبان بوجود آورد که یکی از بارزترین این تلاش ها نامه به خاتمی تحت عنوان نامه 143 نفر بود که از وی خواستند به دلیل چشم انداز تاریک آینده در انتخابات شرکت نکند.
البته این مواضع به معنای کناره گیری مطلق از انتخابات نیست بلکه این جریان همچنانی که موسوی خویینی ها گفته است تلاش دارد نامزدهای اصلاح طلب را بدون تابلوی اصلاح طلبی وارد رقابت نماید.
در واقع این جریان و برخی بخش هایی دیگر اصلاح طلبان دو هدف را توامان پی می گیرند. از یک سو تلاش می کنند با تحریم و یا عدم حضور فعال در انتخابات، موجب کاهش مشارکت سیاسی مردم در انتخابات بشوند تا با تبلیغات بر روی آن، این مسئله را نماد نارضایتی مردم از حاکمیت خصوصا در مسئله انتخابات 88 و حوادث بعد از آن نمایند و از دیگر سو این امکان را برای آمریکا و متحدان غربی آن بوجود آورند که فشارهای خود را بر روی جمهوری اسلامی تشدیدکنند که این هدف اعلامی و رسمی آنهاست.
هدف دوم این است که تا حد ممکن افراد شناخته شده و خصوصا شناخته نشده خود را وارد مجلس آینده کنند که مکمل فشارهای آنها به حاکمیت از درون حاکمیت باشند که این سیاست اعمالی و غیر اعلامی آنهاست.
2-2) حضور مشروط در انتخابات
این بخش از اصلاح طلبان پیشین با محوریت خاتمی بر خلاف جریان تحریم انتخابات بیان کرده بود که با تامین برخی شروط در انتخابات شرکت خواهد کرد.
البته این شرط گذاری محدود به خاتمی نیست بلکه بخش هایی از حاکمیت نیز حضور وی در انتخابات را مشروط به مرزبندی وی با جریان موسوم به فتنه دانسته اند.
خاتمی در آخرین مواضعش اعلام کرده داست که « حرف بنده همان حرفی است که شورای هماهنگی جبهه اصلاحات زد و آن این است که اصلاح طلبان نمی توانند و نباید در انتخابات نامزد و لیست داشته باشند البته این به معنای تحریم انتخابات نیست.» به این ترتیب این جریان نیز از حضور در انتخابات کناره گیری کرده است. اما به دنبال مرزگذاری بین خود و جریانِ با موضع تحریم است. خاتمی گفته است که می خواهد در انتخابات حاضر شده و رای دهد.
3-2) حضور منفعل در انتخابات
این بخش شامل جریاناتی مانند حزب کارگزاران هستند که انتخابات را تحریم نکرده اند و در انتخابات مشارکت و حضور دارند اما در انتخابات مجلس نهم فهرست انتخاباتی که کار معمول احزاب است، ارائه نخواهند داد و آنچنان که گفته اند در انتخابات حضور دارند و رای می دهند.
4-2) حضور فعال در انتخابات
جریان دیگری از اصلاح طلبان پیشین هستند که کاملا در موضعی متفاوت از سایر گروههای پیشین اصلاح طلب قرار می گیرند. احزابی مانند مردم سالاری و بخش هایی از احزابی مانند اعتماد ملی و همبستگی از آن جمله اند که بیشترین پایگاه آنها در حاکمیت در مجلس است که تحت عنوان فراکسیون اقلیت شناخته می شوند، حضور فعال در انتخابات خواهند داشت.
جبهه اصلاح طلب مردم سالاری متشکل از 14 تشکل و مجموعه سیاسی از جمله بخش هایی از اصلاح طلبان است که اعلام کرده است مشارکتی فعالی در صحنه انتخابات به صورت جریانی خواهد داشت.
این جبهه متشکل از احزابی چون حزب مردمسالاری، حزب آزادی، حزب اتحاد ملی ایران، حزب میهن اسلامی، حزب فرزندان ایران، حزب مستقل کار، کانون همبستگی فرهنگیان ایران، کانون فارغالتحصیلان آذربایجان غربی، کانون حضرت ولیعصر (عج)، کانون فارغالتحصیلان ابوریحان بیرونی، جمعیت سیاسی اقتدار ملت ایران، جمعیت طرفداران نظام و قانون، جمعیت ایران فردا و انجمن اسلامی دانشگاهیان استان اصفهان است.
«خانه کارگر» و جریان«جبهه اصلاح طلبان مردمی» و نیز «حضور مستقل» رنگ هایی دیگری است که این جریان با آن در انتخابات مشارکت فعال خواهد داشت.
5-2) جریان دولت:
نارضایتی احمدی نژاد از سایر مجموعه های اصول گرا خصوصا جریان اصول گرایی حاکم در مجلس(لاریجانی و احمد توکلی)، متغیر مهمی است که صف احمدی نژاد از اصول گرایان جدا کرده است.
احمدی نژاد مجلس کنونی را علی رغم این که مجلس اصول گرا نامیده می شود، مجلسی در برابر دولت تلقی می کند و مانع بزرگی بر راه پیش بردن خواسته ها و مطالبات دولت می داند. بنابراین به دنبال شکل دادن به مجلسی است که بتواند بیشترین هماهنگی و همراهی را با وی داشته باشد و به همین منظور صف خود را در انتخابات از جریاتات اصول گرا خصوصا جریاناتی که منتقدین اصلی او را مانند لاریجانی، توکلی و قالیباف تشکیل می دهند جدا کرده است و تلاش کرده با گردآوردن وفاداران به خود تحت عنوانین حامیان دولت یا حامیان گفتمان انقلاب اسلامی در انتخابات مجلس نهم، وزن طرفداران خود را در مجلس بالا ببرد و مجلسی همراهتر و هماهنگ تر با خود شکل دهد.
تمرکز این جریان بر حوزه های کوچک انتخاباتی است و خواهان شکل دادن به قطب بندی احمدی نژاد و ضد احمدی نژاد یا دولت و ضد دولت و مفاهیم مشابه با آن در انتخابات است. سرمایه اجتماعی اصلی این گروه برای انتخابات ، رسیدگی دولت و رییس جمهور به مناطق محروم شامل روستاها و شهرهای کوچک از جمله پرداخت یارانه هاست که تغییر مهمی در زندگی آنها بوجود آورده است. سفرهای استانی رییس جمهور و دولت و مواردی مانند مسکن مهر از دیگر ظرفیت هایی است که سرمایه اجتماعی دولت در این مناطق را می سازد.
6-2) جبهه متحد اصول گرایان (7+8)
از عمده جریانات اصول گرا در انتخابات است که در تقابلی دوسویه از احمدی نژاد و جریان دولت خود را تفکیک کرده است. اگر احمدی نژاد به سبب نارضایتی از جریان اصول گرا صف خود را از آنها جدا کرد، جریانات اصول گرایی مانند جبهه متحد نیز به سبب برخی رفتارها و مناسبات صورت گرفته در دولت دهم و از سوی احمدی نژاد مانند طرح مسایلی از قبیل مکتب ایرانی و علی الخصوص چالش بر سر معاون اولی مشایی و قهر یازده روزه احمدی نژاد در مسئله وزارت اطلاعات صف خود را از جریان دولت که از سوی آنها تحت عنوان جریان انحرافی تعبیر می شود، جدا کرده است و حاضر نیست با آنها در انتخابات از خود همراهی و هماهنگی نشان دهد.
این جبهه از اضلاعی تشکیل شده است که یک ضلع آن جریان سنتی اصول گراست که تحت عنوان جبهه خط امام و رهبری شناخته می شود و تشکل هایی مانند حزب موتلفه اسلامی، جامعه زینب، جامعه اسلامی مهندسین و...آن را تشکیل می دهند.
ضلع دوم تحت عنوان اصول گرایان تحول خواه شناخته می شود که گروههایی مانند جمعیت ایثارگران و جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی و اشخاصی نظیر حداد عادل و توکلی در آن حضور دارند.
ضلع سوم نمایندگان لاریجانی و قالیباف به عنوان اشخاص حقیقی اند که به دلیل ظرفیت های سیاسی و اجتماعی که دارند علاوه بر جریانات سیاسی در این جبهه نقش آفرینی می کنند.
چهره محوری و معنوی جبهه متحد اصول گرایان مهدوی کنی دبیر کل جامعه روحانیت مبارز تهران است که این جبهه خود را تحت هدایت و رهبری وی معرفی می کند.
در این جبهه دو رکن اصلی وجود دارد که سازنده ترکیب 8+7 است. شورای داوری 7 نفره شامل کمیته 7 نفره متشکل از نمایندگان جامعه روحانیت مبارز( سید رضا تقوی و محمد حسن ابوترابی) و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم (هاشم حسینی بوشهری وعباس کعبی) و اعضای کمیته سه نفره شامل عسگراولادی، حدادعادل و ولایتی است. همچنین کمیته هشت نفره نیز شامل باهنر و متکی از جبهه پیروان خط امام و رهبری، زاکانی و فدایی از تحول خواهان، جلالی به نمایندگی از لاریجانی و خاموشی به نمایندگی از قالیباف و دو نفر از جریان رایحه خوش خدمت یا جریانی که بعد از جدایی از دولت و احمدی نژاد تحت عنوان جبهه پایداری اعلام موجودیت کرده است که آنها به دلایلی که خواهیم گفت از زیر چتر جبهه متحد خارج و مستقل در انتخابات شرکت کرده اند و به همین دلیل کسانی را به عنوان نماینده خود به جبهه متحد معرفی نکرده اند.
7-2) جبهه پایداری انقلاب اسلامی
در مجموعه اصول گرایان جدا شده از دولت نیز نوع مواجهه برخی افراد و اشخاص اصول گرا با مسئله فتنه 88 تحت عنوان ساکتین فتنه، اصول گرایان غیر دولتی را بخشی دیگری تحت عنوان جبهه پایداری انقلاب اسلامی تقسیم کرده است.
این جبهه حضور و عضویت افرادی مانند لاریجانی را برای تاثیرگذاری در جریان اصول گرا برنتابیده و به همین دلیل از آنها فاصله گرفته اند. محوریت معنوی این جریان با مصباح یزدی و خوشوقت است و عناصر اصلی آن را جدا شدگان دولت مانند محصولی، لنکرانی و بخش های معترض از مجلس هشتم مانند حسینیان تشکیل می دهند .
8-2) جبهه منتقدین دولت(صدای ملت)
عناصری مانند علی مطهری، عباسپور، کاتوزیان و... بخش هایی از اصول گرایان سابق اند که مدعی اند اصول گریان مجلس در برابر دولت از خود نرمش و انعطاف نشان داده اند و خود انتقادی ترین مواضع علیه دولت را دارا هستند. البته این بخش علاوه بر جریان دولت با جبهه متحد و جبهه پایداری نیز دارای چالش دوجانبه است که حضور متمایزی در انتخابات دارد.
9-2) جبهه ایستادگی
جبهه ایستادگی در واقع نام تازه برای مجموعه های متصل به محسن رضایی است که در این سال ها تلاش کرده است به صورت جریان سوم در انتخابات ها شرکت کند که معمولا با ناکامی روبرو بوده است.
مدل تکثر و پلورالیسم سیاسی و اجتماعی در ایران و قطب های اصلی در انتخابات مجلس نهم
غیر از نظام ها و جوامعی که در برابر هر گونه تکثری نابردبارند و آن را تحمل نمی کنند، با توجه به تعاریف گوناگون از تکثر می توان دو صورت کلی برای آن در نظر گرفت.
یکی مدل تکثر مطلق و بی قاعده که خودِ تکثر در آن اصالت دارد و تقریبا هیچ گونه قاعده و معیاری مانند جنسیت، مذهب ، ایدئولوژی و.. برای مرزبندی و تفاوت گذاری در نظر گرفته نمی شود. در واقع مهم متفاوت بودن است و این تفاوت هیچ امتیاز یا برتری یا هزینه و چالشی را بوجود نمی آورد. مهمترین ویژگی تکثرگرایی مطلق این است که درآن نمی توان از پوزسیون بودن و اُپوزسیون بودن سخن گفت و مرزهای پوزسیون و اپوزسیون کاملا در هم ریخته است و قابل تفکیک و شناخت نیست. این نوع از تکثر به دلیل نبود شواهد تجربی برای آن را می توان نمونه آرمانی تکثر نیز نامید.
مدل دوم ، مدل تکثر نسبی و قاعده مند است که علی رغم وجود تکثر، تکثر مطلق و بی قاعده نیست بلکه با تعریف برخی ویژگی ها و مرزگذاری ها، تکلیف پوزسیون و اپوزسیون در آن کاملا قابل شناخت است.
این مدل یک مدل طیفی است که بر اساس نوع معیارها و قواعد در نظر گرفته شده و نیز شدت تکثر در آن، می توان انواع گوناگونی از آن را در نظر گرفت اما همگی از مدل نسبی و قاعده مند تکثر تبعیت می کنند. مدل کنونی تکثر در جامعه ایران تکثر قاعده مند و نسبی است.
قطب های اصلی انتخاباتی بر خلاف فضای دو قطبی گذشته ، با چهار جریان جبهه متحد، جریان دولت، جبهه پایداری و اصلاح طلبان شناخته می شوند که شکل گیری مجلس اقلیت ها را به یک گمانه جدی بدل کرده است.
زمینه های طبیعی و حوادث منجر به موج چهارم فضای سیاسی
در شکل گیری موج چهارم تغییرات ، زمینه های طبیعی و حوادث رخ داده توامان نقش داشته اند که به اختصار برخی محورهای اصلی آنها را بیان می نماییم:
الف) زمینه های طبیعی موج چهارم تغییرات سیاسی کشور
1) بحران مرجعیت گروههای سیاسی و نخبگانی در اثر:
- تجربه ناکارآمدی های آنها در یک دهه گذشته خصوصا در انتخابات سال 84 و 88
- بهم خوردن سنت کار تشکیلاتی بر اساس سلسله مراتب سیاسی و حزبی و جایگزین شدن فضای اقناع به جای آن و ناتوانی مجموعه های سیاسی موجود در ایجاد فضای اقناع برای مواضع و دیدگاههای خود در محیط اجتماعی و سیاسی.
- وجود گرایش های متکثر و مطالبات متنوع اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و ناتوانی گفتمان های محدود نگر گروههای سیاسی برای پاسخگویی به آنها
2) ظهور نیروهای جدید سیاسی بر اثر:
- تغییر هرم جمعیتی کشور به نفع جوانان و مقاومت آنها در برابر شیوه های مدیریت سیاسی جریانات کلاسیک
- گسترش فضای نخبگانی جامعه تحت تاثیر گسترش آموزش عالی خصوصا در مقاطع تحصیلات تکمیلی ارشد و دکتری که به طور طبیعی با فضای تبعیت پذیری سیاسی از گروهها سازگار نیست.
- تغییرات وسیع در حوزه ارتباطات سیاسی و اجتماعی با گسترش و تعدد و تنوع رسانه ای که اینترنت بوجود آورده است که موجب سهل و آسان و ارزان شدن ارتباطات سیاسی با مردم برای همه شده است و افراد را از وابستگی به تشکل ها و احزاب برای ارتیاط با مردم بی نیاز کرده است.
ب) مهمترین حوادث پیش برنده تغییرات موج چهارم فضای سیاسی کشور
- انتخابات سال 88 و حوادث بعد از آن
- نارضایتی دولت و احمدی نژاد از اکثریت اصول گرایان و خصوصا اصول گرایان حاضر در مجلس کنونی که در شکاف نهاد مجلس و نهاد دولت تجلی و تبلور داشت
- نارضایتی و شکاف اصول گرایان از دولت به سبب برخی مواضع و اطرافیان رییس جمهور خصوصا در بهار سال 90
الزامات موج چهارم فضای سیاسی کشور
موج چهارم سیاسی و تکثر کنونی، فضای دو قطبی گذشته را به فضای چند قطبی تغییر داده است که همین عنصر موجب شده است ظرفیت های سلبی جریانات سیاسی که عمده تمایز و عمده ظرفیت رای آوری آنها محسوب می شود ، ارزش خود را از دست بدهد و دیگر نتوان از موضع اصلاح طلب نبودن و اصول گرا نبودن، پایگاه رایی برای خود بوجود آورد و بدنه اجتماعی متعلق به این گروه بندی دو قطبی را در این موضع ناگزیر قرار داد که برای رای نیاوردن اصلاح طلبان به اصول گرایان و به خاطر رای نیاوردن اصول گرایان به اصلاح طلبان رای دهند. بلکه ظرفیت های ایجابی و اثباتی گروهها به ظرفیت اصلی آنها بدل می شود که در همین انتخابات می بینیم که به دلیل تکیه سنتی گروهها موجود به مواضع سلبی علی رغم مطالبه جامعه به موقعیت های اثباتی، ناتوان از برقراری گفتمانی و اجتماعی با جامعه هستند چرا که هنوز از شرایط گذشته بیرون نیامده اند.
تغییر شیفت از مواضع سلبی به مواضع ایجابی، فضای رانتی سیاست در ایران را تضعیف می کند و گروهها تحت رانتی که محیط اجتماعی و سیاسی به خاطر دوگانه چپ و راست و یا اصول گرا و اصلاح طلب در گذشته در اختیار آنها قرار می داد نمی توانند عمل کنند. بلکه کارآمدی و ظرفیت های مثبت خود را در نظر و عمل به میدان بیاورند.
دومین پیامد تغییرات موج چهارم سیاسی این است که گروههای سیاسی مستقل و منفک از نیروهای اجتماعی با چالش «موجودیت موثر» روبرویند و تنها در پرتو گره خوردگی با نیروهای اجتماعی وزن قابل اعتنا در عرصه سیاست پیدا می کنند. بنابراین پیوند با نیروهای اجتماعی مثل نهاد دانشگاه جنبه استراتژیکی و راهبردی برای مجموعه های سیاسی پیدا می کند به طوری که پیوستگی با نیروهای اجتماعی دیگر یک انتخاب و یک شیوه سازماندهی کار سیاسی نیست بلکه ضرورت اجتناب ناپذیر عمل سیاسی است.
حجت الاسلام پناهیان در همایش جوانان حامی جبهه پایداری، انتخابات موفق را دارای دو شاخص مشارکت بالا و اصلح بودن کسانی دانست که انتخاب می شوند.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: حتی دشمنان نیز در این انتخابات احتمال مشارکت بالای مردم را می دهند و نگرانی ما درباره میزان مشارکت کاهش پیدا کرده است اما نباید برای افزایش مشارکت کوتاهی کنیم.
وی یکی از زمینه های افزایش مشارکت را ایجاد فضای رقابتی در انتخابات دانست و گفت: در این انتخابات، اصل رقابتی بودن که مد نظر مقام معظم رهبری نیز بوده است تحقق پیدا کرده و انشاء الله این رقابت بین دوستداران و خانواده نظام ادامه پیدا می کند.
حجت الاسلام پناهیان ادامه داد: سالها رقابتهای انتخاباتی بین گروههایی بوده است که در طول هم با نظام در ارتباط بوده اند و یکی به اصل نظام نزدیک و دیگری از آن دور بوده است. این صف بندی انتخابات را نه پرشور که پرتنش می کرده است و موجب می شده تا انتخابات به مرز انقلابی و ضد انقلابی بودن برسد.
تا کی از ترس ضد انقلاب به غیر انقلابیها رأی بدهیم
جانشین قرارگاه عمار گفت: باید این سنت را شکست چرا که در این فضا خیلی مصلحت ها به ما تحمیل می شود. تا کی باید رقابت بین کسانی باشد که یکی به انقلاب نزدیک و دیگری به ضد انقلاب نزدیک است؟ تا کی باید انتخابات طوری باشد که اگر به فلان گروه رأی ندهیم کار دست ضد انقلاب بیفتد؟ تا کی باید برای اینکه امور در دست ضد انقلاب قرار نگیرد، به کسانی رای بدهیم که خیلی هم انقلابی نیستند؟ بعضی ها دوست دارند که در نظام جمهوری اسلامی که یکی از ابرقدرتهای جهان شده است، همیشه رقابت بین انقلابی و ضد انقلاب باشد اما امروز شرایطی پیش آمده است که می توان فضای رقابت را تغییر داد.
پناهیان در تبیین عوامل این آمادگی گفت: دو دلیل وجود دارد که امروز می توان رقابت را بین افرادی ایجاد کرد که در عرض هم با نظام ارتباط دارند. یکی اینکه پس از فتنه 88 سران اصلاحات بی لیاقتی خود را برای حضور در امور نظام نشان دادند و دیگر اینکه با اتفاقاتی که در جهان افتاده است، مانند بیداری اسلامی و حتی بیداری جهانی، امروز دیگر تئوری هایی که از جریان اصلاحات پشتیبانی میکرد، فروپاشیده است و کسانی که دم از جامعه مدنی میزدند امروز شرمنده هستند.
وی ادامه داد: البته فضای رقابت بین خودی ها که نسبتشان با نظام مساوی است، با فضای رقابت در شرایط قبل فرق دارد و در این فضا هر چقدر گروهها بیشتر به هم احترام بگذارند، کارشان بیشتر پیش می رود.
این استاد دانشگاه گفت: باید به اینجا برسیم که در انتخابات چند گروه انقلابی داشته باشیم که تفاوتشان نه در انقلابی گری که در راه حلهایی باشد که برای مشکلات کشور دارند. برای رسیدن به این وضع مطلوب باید الان به نمایندگان انقلابی تر رای بدهیم. اگر سراغ نمایندگان انقلابی تر رفتیم، آینده بهتری پیش رو خواهیم داشت. در این صورت دیگر اختلاف معنا ندارد بلکه مسابقه معنا پیدا میکند؛ مسابقه بین گروههایی که می خواهند نظام را به آرمانهایش برسانند.
نماینده ای را انتخاب کنید که دشمن از او بترسد
حجت الاسلام پناهیان در ادامه به بیان اصلی ترین شاخص نماینده اصلح پرداخت و گفت: اولین ویژگی که نماینده باید داشته باشد، این است که به حدی انقلابی باشد که دشمن از او بترسد. هر نخبه ای در این مملکت اگر انقلابی نباشد، به نقطه امید دشمن تبدیل خواهد شد و وقتی دشمن به نخبگان امید داشته باشد، فشار را بر کشور افزایش خواهد داد. چرا دشمنان زبون ما باید بتوانند ما را تهدید کنند؟ باید نقطه امید دشمن را در مجلس ناامید کنیم. اگر قرار باشد همین نمایندگان را در مجلس حفظ کنیم پس خطاب سید حسن نصرالله چه بود که گفت مقام معظم رهبری حتی در ایران هم غریب است؟
وی در ادامه بدون نام بردن از علی مطهری با یادآوری یکی از ادعاهای وی و سپس نقد آن، بیان داشت: برخی از نمایندگان اصولگرای مجلس که از حداقل درایت سیاسی برخوردار نیستند، می گویند که مجلس نباید تابع اشارات رهبری باشد بلکه فقط باید تابع فرامین و حکم حکومتی باشد! در حالیکه مجلسی که چنین باشد، به نقطه امید دشمن تبدیل خواهد شد و امنیت و اقتدار کشور را کاهش خواهد داد. به نماینده اصولگرا می گوییم چرا رسانه بیگانه سخنان تو را پخش میکند، می گوید من نمیدانم چرا اینکار را می کند! ما باید ببینیم مواضع کدام یک از نامزدها در بی بی سی با اشتیاق پوشش داده می شود و به این افراد رای ندهیم و در مقابل ببینیم دشمنان از مواضع چه کسی برآشفته می شوند، به او رای بدهیم.
مصلحتی برای رای ندادن به انقلابی ها وجود ندارد
پناهیان با اشاره به اهمیت مصلحت اندیشی در حکومت اسلامی گفت: آیا اکنون دلیلی وجود دارد که مصلحت اندیشی کنیم و به انقلابی ها رای ندهیم؟ آیا امروز مصلحتی وجود دارد که یک عنصر غیر انقلابی را به مجلس بفرستیم؟ هرجا ما ضرر کردیم بهخاطر این بوده است که از انقلابمان کوتاه آمده ایم. یکی از نشانه های انقلابیگری این است که از اصل اساسی نظام یعنی ولایت فقیه درک روشن و به آن التزام واقعی داشته باشیم و نماینده ها نیز باید انقلابی باشند تا رأیشان حلال باشد.
وی ادامه داد: نامه منتظری به امام را بخوانید؛ همان نامه ای که موجب شد امام به او بگوید برو توبه کن تا در قعر جهنم نمانی. منتظری مگر در آن نامه چه گفته بود؟ آیا ولایت فقیه را زیر سوال برده بود یا علیه امام حسین شعار داده بود؟ او اشکالاتی را مطرح کرده بود که تا آن حدی که او اهمیت می داد، اهمیت نداشتند. به همین خاطر امام به او گفتند تو ساده لوحی و نظام را دست منافقین و لیبرالها خواهی داد. من خواهش میکنم به ساده لوح ها رأی ندهید.
بعضیها در فتنه هوس "سعه صدر" کردند!
پناهیان در فراز پایانی سخنانش نیز گفت: بعضی ها در فتنه 88 هوس سعه صدر و به اصطلاح "بزرگوارانه برخورد کردن" پیدا کردند. آنها آنقدر سعه صدر پیدا کردند که خواستند بین رهبری و فتنه گران پادرمیانی کنند! مجلس هشتم درباره فتنه 88 آنطور که باید انقلابی عمل نکرد. این در کلیت مجلس احساس شد. اگر در مشکلات بعدی هم بخواهند اینطور برخورد کنند چه مسائلی پیش خواهد آمد؟ نمایندگان باید انقلابی باشند و معیارهایی مانند تخصص بعد از انقلابی بودن اهمیت دارد. هرچه فرد انقلابی تر را انتخاب کنی،م سرعت نظام در رسیدن به اهدافش بیشتر خواهد شد و این سرعت مورد نیاز امروز جهان است.
حجت الاسلام پناهیان به سخنانش با این دعا پایان داد که "خدایا موجبات رسوایی کسانی را که می خواهند عوام فریبانه از مردم رأی جمع کنند و انقلابی نیستند، در همین چند روزه فراهم کن
خبرنامه دانشجویان ایران:مدیرمسئول روزنامه کیهان با بیان اینکه فتنه 88 مبدا تاریخ است واگر کسی در مقاطع سرنوشت سازی مثل این پایش لغزیده باشد جایش در مجلس نیست گفت: البته باید دید چه کسانی، جه کسانی را ساکتین فتنه میخوانند.
به گزارش خبرنگار مهر، حسین شریعتمداری در برنامه دیشب تلویزیونی دیروز، امروز، فردا در واکاوی فتنه 88 گفت: اگر چه ممکن است برخی از رفتارها در شکل گیری فتنه 88 موثر بوده باشد اما اگر به برخی از نظرها و پندارها قبل از فتنه 88 نگاه دقیقی داشته باشیم می توان از همان ابتدا فتنه را در پس این ماجراها دید.
وی با بیان اینکه فتنه 88 از قبل طراحی شده بود و رقابتهای انتخاباتی فقط یک بهانه بود، گفت: وقتی که چندین جریان به ظاهر ناهمگون را در قالب یک ائتلاف ببینیم به هیچ وجه نمی توانیم به آن تابلو اعتماد کنیم.
شریعتمداری ادامه داد: در ماجرای فتنه 88 جریاناتی مانند بهائیها، منافقین، مارکسیستها، سلطنت طلبها و حتی عبدالمالک ریگی نیز وارد میدان شدند و از سوی دیگر نیز از شروع فتنه رادیو بی بی سی تبدیل به تلویزیون شد و رادیو آمریکا نیز VOA راه اندازی کرد و از بیانات و موضع گیریهای مقامات غربی و همچنین رژیم صهیونیستی نسبت به جنبش سبز و سران فتنه، این تلقی می شود که این ائتلاف برای انتخابات نبود و مخرج مشترک این ائتلاف براندازی نظام بود.
مدیرمسئول روزنامه کیهان با بیان اینکه برخی از خواص نیز به دلیل اینکه نقشه راه نداشتند نتوانستند معیارها و شاخصهای دشمن شناسی را درک کنند، گفت: نقشه راه شاخصهایی دارد که مهمترین این شاخص جلودار و پرچمدار شناخته شده و قابل قبول است که حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری ملاک و الگوی عمل ما هستند که اگر مسئولین و مردم به این الگو توجه داشتند میتوانستند مسیر خودشان را دریابند.
این کارشناس مسائل سیاسی ادامه داد: مردم نگاهشان به خواص نبود و نگاهشان به جلودار بود بنابراین نلغزیدند البته ممکن است برخی ها فریب خورده باشند که آن هم به خاطر جابجایی اهداف بود و سراب را آب دیدند اما وقتی که نزدیک سراب شدند متوجه اشتباه خود شده و برگشتند.
وی با اشاره به مثالهای تاریخی در طول 33 سال انقلاب و تبعیت از رهبر جلودار نظام گفت: زمانی که سوریه میخواست به اسرائیل حمله کند امام خمینی فرمودند: راه قدس از کربلاست و همچنین برخی از آقایان اعتقاد داشتند باید در کنار طالبان با آمریکا بجنگند و در ماجرا عراق نیز صدام را به خالد ابن ولید تبدیل کردند و اعتقاد داشتند که باید در کنار آمریکا با عراق بجنگند که اگر بصیرت امام و رهبری نبود ماجراهای همچون فتنه 88 اتفاق می افتاد. بنابراین مهمترین شاخص شناخت دشمن و درک زمان تبعیت از رهبر نظام است.
شریعتمداری با بیان اینکه کسانی که در فتنه ساکت بودند دو دسته هستند گفت: یک دسته کسانی بودند که میدانستند چه اتفاقی دارد می افتد اما سکوت کردند و یک عده هم نمیدانستند و یا اگر هم میدانستد با فتنه همراهی نکردند و بعد از توبه کردند.
مدیرمسئول روزنامه کیهان با بیان اینکه ساکتین فتنه نباید در مسیر راه به عنوان راهنما قرار بگیرند گفت: راهنما باید مسیر را بشناسد بنابراین کسانی که نتوانستند فتنهای به این بزرگی را درک کنند بینش و بصیرت ندارند و نمی توانند در کانونهای سرنوشت ساز قرار بگیرند چرا که احتمال اشتباه مجددشان وجود دارد.
وی با توجه به اینکه میزان، وضع فعلی افراد است اضافه کرد: ممکن است کسانی سابقه درخشانی داشته باشند اما باید دید الان چه می کنند و چه موضعی دارند البته باید به این توجه داشت که چه کسانی، چه کسانی را ساکت فتنه میدانند و دیگران که چه کسانی در جریان فتنه ساکت بودند. بنابراین بحث سر کسانی که شورای نگهبان آنان را تایید صلاحیت کرده است، نیست.
این کارشناس مسائل سیاسی همچنین با اشاره به منشا اختلاف نظرها گفت: بعضی از اختلاف ها بر سر سلیقه است و برخی از اختلافها هم در تعریف اصول است که هیچ کدام از این دو مورد مسئله بدی نیست اما وقتی که در شاخصها و مبانی انقلاب دچار اختلاف شویم مانند مذاکره با آمریکا، این اشتباه است.
شریعتمداری همچنین با اشاره به شاخصها و معیارهای انتخاب یک نماینده خوب برای خانه ملت گفت: اول باید به سوابق کاندیداها توجه کرد ممکن است کسی سابقه خوبی داشته باشد اما ویژگیهای منفی ای نیز در آنان دیده میشود. مثلا ساده زیست نیستند و در خانه های قصر مانند زندگی می کنند که این فرد به درد مجلس نمی خورد چرا که نمی توانند درد مردم را احساس کنند.
مدیرمسئول روزنامه کیهان خاطرنشان کرد: یکی دیگراز شاخصهای انتخاب یک نماینده خوب مواضع آنها در مقاطع تعیین کننده و سرنوشت ساز است و فتنه 88 نیز شبیه عام الفیل در مبداء تاریخ است. اگر کسی در مقاطع سرنوشت ساز لغزیده باشد جایش در مجلس نیست.