موج سبز یا موج شورش؟

آزدی اندیشه با هرج و مرج نمیشه....

موج سبز یا موج شورش؟

آزدی اندیشه با هرج و مرج نمیشه....

جمهوری اسلامی با اقتدار ایستاده و ملت به دشمنان سیلی خواهد زد

ایشان با اشاره به سخنان اخیر مقامات امریکایی مبنی بر تلاش برای تغییر نظام اسلامی خطاب به آنها گفتند: در طول ۳۸ سال گذشته، چه زمانی بوده که شما نمی خواستید نظام اسلامی را تغییر دهید، اما همواره سرتان به سنگ خورده است و از این پس هم همین‌گونه خواهد بود.
گروه سیاسی-رجانیوز: حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصرروز (یکشنبه) در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم و شهدای مرزبان، با تأکید بر اینکه شهدا حق حیات بر این کشور دارند و همه مردم و مسئولان باید خود را زیر بار منت شهدا و خانواده شهدا بدانند، به سخنان خصمانه و تهدیدآمیز اخیر مقامات امریکایی اشاره کردند و با گزافه خواندن آن، گفتند: دولتمردان امریکایی از ابتدای پیروزی انقلاب همواره به دنبال تغییر نظام جمهوری اسلامی بوده اند اما نخواهند توانست به ملت ایران سیلی بزنند بلکه این ملت است که به آنها سیلی خواهد زد.
 
حضرت آیت الله خامنه ای در ابتدای این دیدار، مفهوم «شهادت» را مقوله‌ای عمیق و دارای معانی بلند و یک معامله پرسود با خداوند متعال خواندند و افزودند: شهادت یک «مرگ تاجرانه» است و در این معامله، خداوند جان انسان را که ضایع‌شدنی و از بین‌رفتنی است، در مقابل سعادت ابدی خریداری می‌کند و شهید به مقامی می‌رسد که قدرت شفاعت پیدا می‌کند.
 
ایشان، صبر و استقامت خانواده شهدا در مصیبت از دست دادن نزدیک‌ترین افراد خود را، یک ارزش بسیار والا دانستند و خاطرنشان کردند: عوامل اصلی حفظ انقلاب اسلامی و قدرت آن، مفاهیم و ارزشهای عظیمی همچون «شهادت، جهاد و صبر و استقامت خانواده های شهدا» است و دشمن تلاش دارد تا این ارزشها را از جامعه بگیرد و متأسفانه برخی نیز در این چارچوب قلم‌فرسایی می‌کنند.
 
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به بقای نظام اسلامی با وجود مواجهه با دشمنی های سخت، گفتند: گزافه‌گویی‌های رئیس جمهور امریکا موضوع جدیدی نیست زیرا نظام اسلامی از ابتدا با توطئه های گوناگونی مواجه بوده است اما بدخواهان ملت ایران هیچ غلطی نتوانسته اند بکنند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: آن زمانی که نظام اسلامی یک نهال تازه‌روییده و نحیف بود، نتوانستند به آن آسیبی برسانند، چه برسد به اکنون که این نظام به یک درخت تناور تبدیل شده است.
 
ایشان با اشاره به سخنان اخیر مقامات امریکایی مبنی بر تلاش برای تغییر نظام اسلامی خطاب به آنها گفتند: در طول ۳۸ سال گذشته، چه زمانی بوده که شما نمی خواستید نظام اسلامی را تغییر دهید، اما همواره سرتان به سنگ خورده است و از این پس هم همین‌گونه خواهد بود.
 
رهبر انقلاب اسلامی، مقامات جدید کاخ سفید را بی‌تجربه و تازه‌کار خواندند و تأکید کردند: این افراد بی‌تجربه، ملت و مسئولان ایران را نشناخته اند و هنگامی که تو دهنی بخورند، آن زمان متوجه خواهند شد، حساب و کتاب چیست!
 
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: سردمداران امریکا، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در تلاش برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران بودند، اما کسانی که چنین حسرتی داشتند، این آرزو را به گور بردند و از این پس نیز همین‌گونه خواهد بود.
 
ایشان تأکید کردند: همه اعم از دشمنان، دوستان با اخلاص و دوستانی که برخی مواقع دلشان می لرزد، بدانند جمهوری اسلامی مستحکم و با اقتدار کامل ایستاده و دشمنان نمی توانند به ملت ایران سیلی بزنند بلکه ملت به آنها سیلی خواهد زد.
 
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ارزش شهدا باید در جامعه معلوم باشد، در تجلیل از نقش شهیدان مدافع حرم گفتند: اگر شهیدان مدافع حرم نبودند، امروز باید با «عناصرِ فتنه‌گر، خبیث و دشمن اهل‌بیت(ع)» در شهرهای ایران می‌جنگیدیم، زیرا آنان قصد داشتند از مرزهای عراق وارد ایران شوند اما جلوی آنها گرفته شد و تار و مار شدند و اکنون نیز در عراق و سوریه به‌طور کامل در حال ریشه‌کن شدن هستند.
 
حضرت آیت الله خامنه‌ای، امنیتِ کنونی کشور را مرهون مدافعان حرم و مدافعان مرزهای ایران دانستند و افزودند: امنیت مرزها و شهرهای کشور به برکت تلاشهای مرزدارانی است که با همه وجود از ایران دفاع، و همچنین از ورود مواد مخدر جلوگیری می‌کنند، البته این تلاشها به‌خوبی دیده نمی‌شود و مرزداران و شهدای مرزی، مظلوم هستند.
 
ایشان، شهیدانِ فعالیت‌های امنیتی و اطلاعاتی را از جمله دیگر فداکاران در تأمین امنیت و جلوگیری از اقدامات تروریستی و کشته‌شدن مردم بی‌گناه خواندند و گفتند: خدمت به کشور فقط تأمین آب و نان نیست بلکه بالاتر از آن، تأمین امنیت است و شهیدان و مدافعان حرم و مرزها و شهرهای کشور، با تأمین امنیت، حق حیات بر گردن کشور دارند.
 
حضرت آیت الله خامنه‌ای با تأکید بر لزوم قدردانی از شهیدان و خانواده‌های آنان، خاطرنشان کردند: همه زیر بار منت شهیدان هستیم و هر کس در جهت فراموش شدن یاد شهیدان یا اهانت و بی‌اعتنایی به خانواده‌های آنان کاری انجام دهد، در واقع به کشور خیانت کرده است.
 
در پایان این دیدار، نماز مغرب و عشاء به امامت رهبر انقلاب اسلامی اقامه شد و حاضران روزه خود را همراه با ایشان افطار کردند.

چه کسانی صدای سیلی را شنیدند


شلیک موفق و دقیق موشک‌های میان‌برد- و نه دور برد و... - سپاه به محل استقرار تروریست‌های داعش در دیرالزور سوریه، با فاصله کوتاهی پس از شلیک به «خبر اول دنیا» تبدیل شد.


به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از کیهان، شلیک موفق و دقیق موشک‌های میان‌برد- و نه دور برد و... - سپاه به محل استقرار تروریست‌های داعش در دیرالزور سوریه، با فاصله کوتاهی پس از شلیک به «خبر اول دنیا» تبدیل شد، این اقدام مقتدرانه با توجه به فضای حاکم برعرصه سیاسی جهان - که به آن اشاره خواهیم کرد - به اندازه‌ای برای محافل سیاسی و مجامع خبری دنیا، غیرمنتظره و باور نکردنی بود که دقایق اولیه را به کسب اطمینان از وقوع آن اختصاص دادند و پس از آن، سیل پرحجمی از تحلیل‌ها و گزارش‌ها را روی خروجی رسانه‌های خود فرستادند. اهمیت این رخداد و دامنه تاثیر آن را نمی‌توان در محدوده دیرالزور و حتی گستره پرماجرای منطقه غرب آسیا به ارزیابی نشست، چرا که موشک‌های یکشنبه شب سپاه به قلب نامعادلات جهانی شلیک شده و سقف سیاه آن را شکافته بود. داعش در حد و اندازه‌ای نبوده و نیست که هدف شلیک چند فروند موشک سپاه باشد. نه این که شلیک موشک به محل استقرار آنها ضروری نبوده است! بلکه در استفاده از موشک برای سرکوب آنها، ارسال پیام به اهداف مهم‌تری از داعش نیز مورد نظر بوده است. و اگر ارسال این پیام‌ها نبود، شاید نیازی به شلیک موشک هم نبود، مگر رزمندگان و سرداران ما، تروریست‌های تکفیری و مورد حمایت آمریکا و اسرائیل و آل‌سعود را در سوریه و عراق بدون استفاده از موشک قلع و قمع نکرده‌اند؟


اما، استفاده از موشک نه فقط لازم، بلکه فراتر از واجب بود و گزارش‌های رسیده و شواهد مستند موجود حکایت از آن دارند که موشک‌های یکشنبه شب سپاه، توانسته‌اند پیام ایران اسلامی را بدون کمترین خدشه و ابهام به مخاطبان مورد نظر برسانند. پیامی که ارسال آن بدون موشک امکان‌پذیر نبود. خبرگزاری «اسپوتنیک» درست فهمیده بود که در اولین گزارش خود آورده بود؛ «سیلی را داعش خورد تا صدایش را دیگران بشنوند. ایران با این اقدام خود خواسته است این پیام را بدهد، کشوری نیست که با تهدید عقب‌نشینی کند و از این پس تهدید را با تهدید پاسخ خواهد داد».


و اما، درباره مخاطبان پیام جمهوری اسلامی ایران می‌توان از موارد زیر با قاطعیت و اطمینان بیشتری یاد کرد.


1- آمریکا بی‌تردید اصلی‌ترین مخاطب حملات موشکی یکشنبه‌ شب سپاه بوده است، این پیام نه فقط از آن جهت که آمریکا از حامیان شناخته‌ شده داعش است، بلکه از آن روی که طی چند سال اخیر و مخصوصا در دوران دولت یازدهم، ضمن رجزخوانی‌های پی در پی علیه کشورمان، دست به توطئه‌های بسیاری نیز زده است که کلاه گشاد برجام و فاجعه‌ای که به دنبال داشت فقط یکی از آن بسیارهاست.

آمریکا، شاید به این توهم افتاده بود که در ایران اسلامی با برخی از جریانات واداده که تعدادی از مسئولیت‌ها را نیز برعهده دارند، طرف است و از این روی با تهدید می‌تواند امتیاز بگیرد.
حرکت قدرتمندانه سپاه به آمریکا فهماند که در ایران با جماعتی طرف نیست که به قول «رکس تیلرسون» وزیرخارجه ترامپ؛ «آماده همکاری با آمریکا برای تغییر نظام اسلامی هستند»!
آمریکا و متحدانش به این واقعیت نیز پی بردند که جمهوری اسلامی برای تهدیدات هر از چندگاه آنها درباره روی میز بودن گزینه نظامی علیه ایران، پشیزی ارزش قائل نیست و اگر غیر از این بود نباید از درون خاک خود با شلیک چند موشک به محل استقرار تروریست‌های تحت حمایت آمریکا در دیرالزور حمله کند.


2- تحریم‌های بی‌سابقه آمریکا علیه ایران اسلامی که با 98 رأی موافق از رأی 100 سناتور عضو سنا به تصویب رسیده و در انتظار تصویب مجلس نمایندگان و سپس امضای نهایی دونالد ترامپ است، از یکسو نه فقط نقض برجام بلکه به مثابه پاره کردن آن است و از سوی دیگر در صورت عملیاتی شدن می‌تواند عرصه اقتصادی کشورمان را با برخی از دشواری‌های جدی روبرو کند. این مصوبه علاوه بر آن که با برجام و قطعنامه پشتیبان آن - 2231 - در تضاد است و از این جهت، مغایر قوانین شناخته شده بین‌المللی است، به گونه‌ای آشکار در تقابل با جبهه گسترده مقاومت در منطقه نیز هست. حمله موشکی سپاه برای آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه‌ای آن به وضوح حاوی این پیام است که اگر منطقه برای فعالیت اقتصادی و تجاری ایران ناامن شود، هیچ دلیل و توجیه منطقی و عقلایی وجود ندارد که برای دشمنان تابلودار غربی و عربی و عبری ایران اسلامی، امن باشد و بدیهی است که هزینه این ناامنی باید به دشمنان جمهوری اسلامی ایران نیز تحمیل شود. این نکته‌ای است که شبکه تلویزیونی الجزیره و روزنامه آمریکایی واشنگتن ‌پست - نزدیک به پنتاگون- به درستی آن را درک کرده و خبر داده بودند که؛ «اقدام ایران در شلیک موشک به محل تجمع داعش در شرق سوریه حاوی این پیام است که ایران آماده است در صورت لزوم از تمامی خطوط قرمز عبور کند». همین جا، اشاره به پیش‌بینی حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه ضروری است که در اوج مظلومیت نظام اسلامی و دست‌های تقریبا خالی رزمندگان اسلام از سلاح‌های پیشرفته، خطاب به آمریکا و اروپا فرمودند؛

«همیشه اینگونه نیست که هواپیماهای مسافربری ما توسط ناوهای جنگی شما سرنگون شود که ممکن است فرزندان انقلاب، ناوهای جنگی شما را به قعر آب‌های خلیج‌فارس بفرستند»... و امروز با توجه به اقتدار مثال‌زدنی جمهوری اسلامی ایران و تسلیحات مدرن و پیشرفته‌ای که به همت فرزندان انقلابی خود- از جمله شهید بزرگوار سردار حسن طهرانی‌مقدم پدر موشکی ایران- در اختیار دارد، همان روزهاست که امام راحل ما خبرش را داده بود و خلف حاضر او با تأکید بر سیلی به آمریکا از آن یاد می‌کنند.


3- رژیم اشغالگر قدس یکی دیگر از اصلی‌ترین مخاطبان پیام حمله موشکی یکشنبه شب سپاه است. در این‌باره گفتنی است که متاسفانه برخی از پیام‌های ضعفی که دولت یازدهم با مواضع و عملکرد خود به بیرون ارسال کرده بود، رژیم اشغالگر قدس را به توهم انداخته بود که ایران اسلامی در مقابل تجاوزگری‌ها و توطئه‌های پی در پی این رژیم جعلی راه مماشات درپیش گرفته است و زمان را برای دست زدن به اقدامات خصمانه آشکار علیه کشورمان، مناسب و دلخواه تلقی می‌کرد. تا آنجا که از حمایت آشکار تروریست‌های داعش با انگیزه اعلام شده تقابل با جمهوری اسلامی ایران، ابا و امتناعی نداشت. اسرائیل ضمن حمایت تدارکاتی از تروریست‌های تکفیری و آموزش نظامی آنها، بی‌آن که مانند گذشته وحشتی از ایران اسلامی به خود راه بدهد، تروریست‌های مجروح را در بیمارستان‌های تل‌آویو و حیفا بستری و مداوا کرده و نتانیاهو در کنار آنها عکس یادگاری و تبلیغاتی گرفته و در رسانه‌ها منتشر می‌کرد و...
پیش از این رهبرمعظم انقلاب به صراحت اعلام  کرده بودند که اگر اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران دست به حماقت بزند، تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهیم کرد.
حمله موشکی دقیق و مقتدرانه سپاه به محل استقرار داعش در دیرالزور برای صهیونیست‌های کودک‌کش این پیام آشکار را داشت که تهدید رهبرمعظم انقلاب جدی است و ایران اسلامی به همان آسانی که تروریست‌های داعش را موشک‌باران کرد، می‌تواند و آماده است تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان کند و دلیلی هم ندارد که نکند.
روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» به روشنی این پیام را دریافت کرده بود که نوشت «ایران با حمله موشکی به داعش خود را به عنوان قدرت جهانی مطرح کرد» و هاآرتص نوشت: «انتقام موشکی ایران، قدرت‌نمایی و پیامی به آمریکا و اسرائیل است و نشان می‌دهد ایران اهل کوتاه آمدن نیست».
گفتنی است فاصله ایران با مرزهای رژیم اشغالگر در خط مستقیم نزدیک به 940 کیلومتر است که به آسانی در تیررس موشک‌های میان‌برد و دوربرد ما قرار دارد، ضمن آن که این فاصله از برخی نقاط دیگر به مراتب کوتاهتر نیز هست که بماند!

روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز  از جمله رسانه‌هایی بود که این پیام را به روشنی دریافت کرده و انعکاس داده بود. نیویورک‌تایمز می‌نویسد؛ «حملات موشکی ایران که از فاصله قابل توجهی صورت گرفته، ممکن است به منظور ارسال این پیام برای دشمنان ایران در منطقه از جمله اسرائیل و عربستان سعودی و همچنین ایالات متحده باشد، کشوری که دارای پایگاه‌های نظامی در خاورمیانه است».


4- آل‌سعود و کشور فکسنی عربستان بدون تردید یکی از گیرندگان پیام موشک‌های یکشنبه شب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. ماه گذشته دونالد ترامپ در سفر به ریاض و فراخوان کشورهای عربی و سرکیسه کردن 500 میلیارد دلاری آل‌سعود، اقدام به تأسیس تشکل به اصطلاح «ناتوی عربی» کرد و رسما اعلام شد که این تشکل برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است! این تشکل اگرچه بلافاصله با خروج قطر و پاکستان و بی‌رغبتی چند کشور اسلامی دیگر، قبل از شکل‌گیری فرو پاشید ولی اقدام یاد شده یکی از بزرگترین اشتباهات آل‌سعود بود و اکنون حکام آل‌سعود به یقین از حمله موشکی سپاه این پیام روشن را دریافت کرده‌اند که اگر دست از پا خطا کنند، خیلی زودتر از موعد مقرر به جهنم خواهند رفت. بدیهی است که تسلیحات 110 میلیارد دلاری که از آمریکا خریداری کرده‌اند هرگز به کارشان نخواهد آمد. چرا که حتی درگیری نظامی آل‌سعود با یمن مظلوم و بی‌پناه نیز نشان داده است که نظامیان آل‌سعود در آوردگاه‌های نظامی فقط 3 گزینه پیش روی دارند؛ هلاکت، فرار یا اسارت.

خدا بر درجات امام راحل ما بیفزاید که وقتی در گرماگرم جنگ تحمیلی خبر دستیابی صدام به سلاح‌های جدید منتشر شد، فرمودند از این مسئله خوشحال هستیم چون این سلاح‌ها نهایتا به دست رزمندگان ما و مردم مظلوم عراق خواهد افتاد و دیدیم که افتاد.


5- و بالاخره یکی دیگر از مخاطبان اصلی پیام موشکی یکشنبه شب سپاه، برخی از جریانات واداده داخلی هستند که «وحشت از آمریکا» ترجیع‌بند مواضع و اظهاراتشان بود، تا آنجا که با ترساندن مردم از سایه جنگ در پی جمع‌آوری آراء آنان بودند. این جریان، حتی نمایش کریدور موشکی زیرزمینی سپاه را نیز که نشانه اقتدار ملی بود، برنمی‌تافت و آن را باعث حساسیت دشمن - آنهم دشمنی که از هیچ اقدام خصمانه علیه کشورمان کوتاهی نکرده بود - می‌دانست و...
این جریان که رکس تیلرسون با صراحت به همراهی برخی از آنان با آمریکا برای فروپاشی نظام یاد کرده بود باید این پیام روشن را دریافت کرده باشد که دیپلماسی التماسی، فقط باعث جری‌تر شدن دشمن می‌شود و برخلاف نظر آنان، نه فقط سایه جنگ را از سر ملت دور نمی‌کند، بلکه برای  نظامیان دشمن فرش قرمز هم پهن می‌کند!... و این قصه سر دراز دارد که باز هم به آن خواهیم پرداخت.
 

یادتان رفت که گفته بودید تحریم‌های غیر هسته‌ای هیچ تأثیر قابل توجهی هم ندارند؟!

حتما بیاد دارید که در همان روزها جنابعالی پستی در اینستاگرامتان گذاشتید که در تایید سخنان تیم و ریاست محترم جمهور بوده و در اعتراض شدید به برنامه ثریا که در نتیجه بررسی های کارشناسانه بیان داشته بود براساس توافق تنها تحریمهای هسته ای برداشته خواهد شد و نه همه تحریمها. لیکن شما اصرار داشتید که اصل تحریمها مربوط به مسئله هسته ای بوده و مابقی تحریمها محدود، ناچیز و غیر موثرند.
حتما بیاد دارید که در همان روزها جنابعالی پستی در اینستاگرامتان گذاشتید که در تایید سخنان تیم و ریاست محترم جمهور بوده و در اعتراض شدید به برنامه ثریا که در نتیجه بررسی های کارشناسانه بیان داشته بود براساس توافق تنها تحریمهای هسته ای برداشته خواهد شد و نه همه تحریمها. لیکن شما اصرار داشتید که اصل تحریمها مربوط به مسئله هسته ای بوده و مابقی تحریمها محدود، ناچیز و غیر موثرند.
گروه سیاست‌خارجی-رجانیوز:  پخش و اکران مستند فروشنده این‌ روزها واکنش‌های مختلفی را به دنبال دارد. مستندی با موضوع سیاست خارجی و متمرکز بر توافق هسته‌ای که نقدهای دقیق کارشناسان آن مجریان سیاست خارجی دولت یازدهم را مجبور به واکنش کرده است. دولتی که تمام تلاش خود را برای عدم انتشار این مستند به کار برده بود.
 
 

 

Video Player
 
 
به گزارش رجانیوز حمید بعید‌ی‌نژاد رئیس سابق تیم کارشناسی هسته‌ای دولت یازدهم و سفیر فعلی ایران در لندن به صحبت‌های کارشناسی سید مصطفی خوش‌چشم و دیگر کارشناسان مستند فروشنده در رابطه با مشابه بودن گزارش گروه بحران (CRISIS GROUP) با متن توافق هسته‌ای واکنش نشان داد و با انتشار یادداشتی 6 بندی مدعی شد که " متن برجام اصلا هیچ شباهتی به متن گروه بحران ندارد " و نهایتاً نیز از عزیزان علاقه‌مند به تاریخ مذاکرات هسته‌ای خواهش کرد تا حتما گزارش این گروه را مطالعه کنند چرا که "  این گزارش خود سند درخشانی بر اثبات موفقیت جمهوری اسلامی ایران در پیشبرد و تامین اهداف ملی خود در مذاکرات هسته ای است "
 
 
 
 
 
 
 
ادعاهای بعیدی‌نژاد اما بی‌پاسخ نماند چرا که سید مصطفی خوش‌چشم نیز با انتشار متنی دقیق و فنی به سخنان بعیدی‌نژاد پاسخ داد. متن این یادداشت در ادامه می‌آید که مخاطبان محترم را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.
 
دیپلمات خوب کشورمان جناب آقای بعیدی نژاد اخیرا متنی را در فضای مجازی منتشر ساختند که ظاهرا در رد سخنان بنده و یکی دیگر از دوستان کارشناس در خصوص مفاهیم قابل برداشت از گزارش اندیشکده بین المللی بحران در خصوص مذاکرات هسته ای و توافق مربوطه است. ارجاعات مندرج در متن ایشان شامل دو بخش ظرفیت هسته ای ایران و برداشتن تحریم ها میشود. در مورد تحریم ها بحث های زیادی وجود دارد اما فعلا با توجه به طولانی شدن متن پیش رو و از آنجا که سخنان بنده معطوف به بخشهای متمرکز بر ظرفیت و مراکز غنی سازی بوده فعلا به همین بخش میپردازم تا اگر نیاز بود حتما مسئله تحریم ها را نیز در مجالی دیگر طرح نمایم.
 
به نظر میرسد که آقای بعیدی نژاد مستند یکصد و چند دقیقه ای مربوطه را ندیده و تنها بخش هایی از سخنان مندرج در آن را شنیده و یا دیده اند، و بهمین سبب به آن با عنوان کلیپ اطلاق می‌نمایند. مطالعه نظرات ایشان نشان میدهد که احتمالا جناب بعیدی نژاد با دقت مورد نیاز به صحبتهای یاد شده گوش فرا نداده اند، چرا که ایشان از چند جمله ای که بنده در خصوص مکعب روبیک بیان داشته ام اصلی ترین و کلیدی ترین آنها – یعنی اینکه "این گزارش نشان میدهد طرف مقابل از پیش طرح و جزییاتی را مد نظر داشته و خواسته های خود (در زمینه غنی سازی، مراکز و تعداد سانتریفیوژها) را در طول مذاکرات بر ما تحمیل کرده است" -  را کاملا نادیده گرفته و بیان داشته اند که هدف از این سخنان آن بوده تا به مخاطب بگوییم که گزارش اندیشکده بحران کلمه به کلمه همان متن برجام است که از سالها پیش نگاشته شده و مذاکرات فقط نمایشی برای گول زدن افکار عمومی بوده است. توقع میرفت که سفیر کشورمان که بابت به انجام رسیدن توافق هسته ای به نشان لیاقت به مدال خدمت مفتخر شده اند با مداقه بیشتر نسبت به تعریض انجام شده به دستاورد خود واکنش نشان داده و با تعصب کمتر و دید کارشناسی تر به آن میپرداخت.
 
سخن بنده در ارتباط با ظرفیت غنی سازی ایران این بود که آمریکاییها از پیش اهداف خود را مشخص کرده و بطور ریز نیز آنرا بیان کرده و به آن هم رسیده اند والا چرا همین گزارش عدد 6400 سو را بعنوان سقف و هدف یاد کرده و عدد دیگری را نمیگوید؟ با احتساب 1/1 تا 3/1 سو توان غنی سازی نسل اول سانتریفیوژهای ما (IR1)، 6400 سو بمعنای همان 5060 سانتریفیوژی است که قرار شد تا در نطنز به غنی سازی اورانیم تا غنای 3/67 درصد ادامه دهد.
 
خود آقای بعیدی نژاد نیز با ذکر مورد آقای دیوید آلبرایت به تایید همین نظر میپردازند که آمریکاییها از سالها پیش این عدد را در نظر گرفته و در نهایت نیز توانسته اند آنرا به ما بقبولانند آنهم بشکلی که تیم ما گمان نماید دستاوردی نیز داشته و تعداد 1044 سانتریفیوژ را نیز در فردو نگاه داشته است، حال آنکه بقول خود جناب بعیدی نژاد آقای آلبرایت از سالها پیش فعالیت تعداد 6000 سانتریفیوژ (و نه 6400 سو) برای ایران را بیان داشته است با این تفاوت که حالا تعداد 5060 سانتریفیوژ ما به غنی سازی اورانیم پرداخته و آن 1044 سانتریفیوژ مستقر در فردو عمدتا خاموش شده و تنها دو آبشار به تعداد 348 عدد سانتریفیوژ به تولید ایزوتوپ های پایدار (و نه غنی سازی اورانیوم) میپردازد.
 
پس شاهد مثال جناب بعیدی نژاد خود مؤید سخنان بنده است که طرف مقابل در زمینه ظرفیت غنی سازی اعداد هدفگذاری شده خود را بر ما تحمیل کرده است و ما نتوانسته ایم تعداد بیشتری از سانتریفیوژهایمان را فعال نگه داریم یا حداقل همان 6000 سانتریفیوژ بیان شده توسط آقای آلبرایت (که ظرفیت غنی سازی بین 6600 تا 7800 سو دارد) را تماما در خدمت غنی سازی اورانیوم نگه داریم. ای کاش این دیپلمات خوب کشورمان حداقل بازنگه داشتن فردو بعنوان یک مرکز هسته ای غیر قابل نابودی از طریق بمباران را بعنوان دستاورد تیم متبحر کشورمان معرفی میکردند، اگرچه که این مرکز قبلا به غنی سازی اورانیوم میپرداخت و حال تبدیل به یک مرکز تحقیق و توسعه شده که اتفاقا همین تغییر ماهیت فردو نیزدر گزارش اندیشکده بحران نیز آمده است. 
 
 
 
بنده البته به کارشناسی و تخصص جناب بعیدی نژاد احترام میگذارم، اما ای کاش ایشان توجه میداشتند که هستند کارشناسانی که اگرچه در تیم نبودند اما از دقایق و ظرایف لحظه لحظه مذاکرات و توافق مطلع بوده و با دقت آنرا دنبال میکرده اند. البته هر کس که مختصر آشنایی با مذاکرات یا توافق هسته ای ایران و 5+1 داشته باشد بخوبی میداند که از توافق لوزان به بعد آشکارا بیان شد که این 1044 سانتریفیوژ در فردو بماند، اما جناب بعیدی نژاد نمیفرمایند که از کل سانتریفیوژهای موجود در مرکز فردو، چند عدد باقی مانده، چند عدد به فعالیت پرداخته، مابقی به کجا رفته و سوالات دیگر.
 
آقای سفیر نمیفرمایند که از کل سانتریفیوژهای فردو، تمامی ماشین های سانتریفیوژ مستقر در یکی از دو بخش بهمراه کلیه متعلقات آن و زیرساختها و کابلها و فیوزها و دستگاههای تزریق گاز و لوله کشی ها و سَری های تغذیه کننده گاز و کابلهای ارتباطی و غیره همگی جمع آوری شده و به سالن B نطنز فرستاده شد. ایشان همچنین نمیفرمایند که از 8 آبشار موجود در بخش دیگر نیز، دو آبشار بهمراه زیرساختها کلا جمع آوری و به سالن B نطنز فرستاده شد. ایشان نمیفرمایند که از 6 آبشار موجود نیز 4 آبشار خاموش شده و تنها دو آبشار روشن خواهد ماند تا بجای غنی سازی هسته ای به تولید ایزوتوپهای پایدار (یعنی مواد غیر رادیو اکتیو یا به اصطلاح عامه غیر هسته ای) بپردازد، البته آنهم بعد از کلی مهندسی مجدد به کمک روسها و تعدیل های بسیار در زیرساختهای آنها.
 
ایشان نمیفرمایند که نرخ کِرَش (crash) سانتریفیوژهای ما بالاست و خاموش و روشن کردن آنها و همینطور تعدیل آنها برای این فعالیت جدید بجای غنی سازی اورانیوم این نرخ را بیشتر هم میکند. ایشان جمع آوری کل سانتریفیوژها و زیرساختهای یکی از دو بخش و جمع آوری دو آبشار از مجموع 8 آبشار بخش دیگر و انبار کردن آنها در سالن B  نطنز و همینطور تغییر و تبدیل فردو از یک مرکز غنی سازی اورانیوم به مرکز تحقیق و توسعه (که همگی در سند اندیشکده بحران آمده) را ندید میگیرند و با افتخار از 4 آبشار خاموش و 2 آبشار تعدیل شده که دیگر اورانیوم غنی سازی نمیکند بعنوان دستاورد تیم عزیزمان سخن گفته و میفرمایند که نسبت به گزارش اندیشکده بحران ما این تفاوت را ایجاد کرده ایم.
 
البته که نگه داشتن حتی یک سانتریفیوژ هم از دید بنده قابل تقدیر و تشکر است، اما جناب سفیر فکر نمیکنید که تمامی آنچه که در سند اندیشکده نوشته شده عینا به اجراء درآمده و سانتریفیوژها و زیرساختهای آنها از فردو جمع آوری شده و در سالن B نطنز انبار شده است، بغیر از همین 6 آبشار و آنهم بصورتی که ذکر آن رفت. و باز جنابشان فکر نمیکنند که آمریکاییها – ازجمله همین جناب آلبرایت که خود آقای بعیدی نژاد به آن اشاره فرمودند - از پیش عدد 6 هزار را برای تعداد سانتریفیوژهایی که در ایران بماند و اورانیوم غنی سازی کند هدفگذاری و حتی اعلام کرده بودند، و در نهایت نیز به همین عدد رسیدند، آنهم با شرایطی بهتر، چرا که حالا ما کلا 6104 سانتریفیوژ داریم که فقط 5060 تای آن اورانیوم غنی سازی میکند، 348 تای دیگر (که علیرغم تست های پیش از عملیاتی شدن، عملا تا بحال گاز به آنها تزریق نشده تا در عمل، کارکرد خود در هنگام غنی سازی اورانیوم را نشان داده باشد) ایزوتوپ غیر هسته ای تولید میکند و بقیه هم خاموش است.   
 
البته که همه میدانند متن برجام 159 صفحه متن اصلی و ضمائم بعلاوه اسناد پیوست است و البته که منظور هیچگاه این نبوده که تمامی قرارداد نهایی عینا از روی سند اندیشکده بحران کپی-پیست شده است، چرا که فقط لیست اسامی و شرکتهای تحریمی مندرج در ضمیمه دوم خود 62 صفحه از سند را شامل میشود که نه مطلب جدیدی بوده و نه موضوع محرمانه ای تلقی میشده که نیاز به ذکر در سند اندیشکده بحران باشد. خیر. همه حرف اینست که آمریکاییها چکیده و شالوده آنچه که میخواستند و بطور موجز در سند این اندیشکده نیز وجود داشت را در توافق آورده اند و در موارد حساس حتی دستور کار و هدف خود را نیز دقیق با عدد و رقم بیان داشته اند.
 
آقای بعیدی نژاد در حالی دارند پاسخ منتقدان را می دهند که هم اکنون روح و متن برجام مورد تعرض های مکرر است و تحریم هایی که به لطف متن گاه غیرشفاف برجام امروز پسوند "غیرهسته ای" میگیرند یکی پس از دیگری تصویب می شوند و تیم مذاکره کننده ظاهرا هیچ ابزاری برای به عقب راندن زیاده خواهی ها و نقض عهدهای مکرر آمریکاییان ندارند و جالب است که دوستان همچنان مصرند پاسخ منتقدانی را بدهند که از دو سال پیش وضعیت امروز را پیش بینی کرده بودند و برای عدم وقوع وضعیت فعلی هشدارهای دلسوزانه می دادند! 
 
ای کاش بجای این نگاه که هیچ کس دیگر بغیر از تیم و محرمان ایشان را قبول نداشت، رویکردی مشورت پذیر حاکم بود تا وقتی بعد از قرارداد ژنو کارشناسانی در داخل کشور اعتراض میکردند که کلمات lift و remove بار حقوقی مناسبی نداشته و مبهم است و قابل تفسیر و میتواند بهر دو معنای لغو و یا تعلیق تفسیر شود، دوستان تیم اندک توجهی میکردند و نه آنکه پس از یکسال و اندی تیم مبرز حقوقی ما تنها زمانی متوجه این اشکال حیاتی گشت که آقای گرت پورتر، خبرنگار محقق آمریکایی، در مصاحبه با میدل ایست آنلاین همین مسئله را پیش کشید و سپس به آقای ظریف در همین مصاحبه پیشنهاد داد تا نه تنها از استفاده از این دو کلمه خودداری ورزد، بلکه در متن توافق آنرا با کلمه terminate جایگزین کند، و شاید اگر نبود سابقه آشنایی با همین خبرنگار حرفه ای - که سالها به بررسی مسئله هسته ای ایران و غرب پرداخته و در کتابش آمریکاییها را (در خصوص مطالعات ادعایی) رسوا ساخته بود – باز هم صدای منتقدین دلسوز داخلی بجایی نمیرسید و خدای ناخواسته در متن پایانی همان کلمات مبهم و براحتی تفسیر پذیر lift و remove باقی میماند.
 
برای اثبات این مدعا، مخاطبین میتوانند توجه بفرمایند که آقای ظریف از چه زمان شروع به صحبت در خصوص این واژگان کرد؛ خانم وندی شرمن هم بعد از مذاکرات در مصاحبه ای به ذکر این مطلب پرداخته و آنرا به عنوان یکی از نکات مربوط به محتوای مذاکرات از زمان لوزان به این سوی مورد اشاره قرار میدهد و از آن بعنوان تاکتیک تیم خود در استفاده از زبان دیپلماسی یاد میکند.
 
 
Video Player
 
البته همین کارشناسان آگاه غیر مرتبط با تیم مذاکرات بودند که بعلت دقت، کارشناسی و دغدغه مندی 20 ماهه خود در مورد استفاده درست از کلمات، وقتی پس از انجام توافق هنوز هم وزیر محترم در مجلس میفرمودند دیگر در هیچ کجای متن حتی یک مورد هم از کلمه lift استفاده نشده و در همه جای متن توافق (برجام) این کلمه با terminate عوض شده است، نمایندگان را آگاه ساختند که هنوز در چند جای متن توافق از کلمه lift و مشتقات آن استفاده شده است که اگرچه برخی بجهت ارجاع به ضمائم تکلیفشان مشخص است، اما در متنی چنین مهم و حقوقی هیچ کجا نباید فرصتی برای تفسیر پذیری طرف مقابل باقی گذاشت. حال بگذریم از اینکه همین terminate را هم بگونه ای استفاده کرده اند که در نهایت تا سال دهم فرا نرسد، علیرغم استفاده کلامی، در عمل تعلیق صورت پذیرفته و حتی در یکجا در مورد تحریم های قبلی سازمان ملل بیان میدارد که تا سال دهم هرگاه برجام بهم بخورد یا ایران به تعهداتش عمل نکند تحریم ها بلافاصله مجددا اعمال خواهد شد. آیا معنای تعلیق غیر از اینست؟
 
تا آنجا که بنده میدانم اگر عملی یا تنبیهی منوط به شرایطی متوقف شده و با بازگشت شرایط همان عمل و تنبیه مجددا اعمال گردد به آن تعلیق میگویند و نه لغو که بمعنای پایان بی قید و شرط است. فصل برجام گذشته و دیگر نیازی به بررسی اجزاء آن برای عموم نیست، و هدف از این مرقومه پاسخی به بیانات سفیر عزیزمان است والا حتما خوشحال خواهم شد که شما ثابت بفرمایید بنده عمیقا در اشتباهم.
 
جناب بعیدی نژاد، و باز همین کارشناسان بودند که وقتی جناب ظریف و جناب عراقچی هر کدام حداقل یکبار و جناب آقای روحانی در چند نوبت اصرار داشتند که همه تحریمها برداشته خواهد شد، در رسانه ها اطلاع رسانی میکردند که فقط تحریمهای هسته ای برداشته خواهد شد و لاغیر؛ و حتما بیاد دارید که در همان روزها جنابعالی پستی در اینستاگرامتان گذاشتید که در تایید سخنان تیم و ریاست محترم جمهور بوده و در اعتراض شدید به برنامه ثریا که در نتیجه بررسی های کارشناسانه بیان داشته بود براساس توافق تنها تحریمهای هسته ای برداشته خواهد شد و نه همه تحریمها. لیکن شما اصرار داشتید که اصل تحریمها مربوط به مسئله هسته ای بوده و مابقی تحریمها محدود، ناچیز و غیر موثرند. مگر این پست را شما در اینستاگرام خود نگذاشته اید که "تحریمهای غیر هسته ای اولا خیلی محدود هستند و بعد تأثیرات عملی و سیاسی خیلی کمی دارند." یا مگر شما نفرموده اید تحریمهای غیر هسته ای "هیچ تأثیر قابل توجهی هم نداشتند".
 
 
 
 
 
عصبانیت شما از واقعیات مبتنی بر کار کارشناسی در یک برنامه تلویزیونی در حدی بود که آنرا به مردم تسری دادید و فرمودید که " مستند هسته ای صسیما باعث عصبانیت مردم شده است." پس چگونه است که حالا تیم و جناب روحانی مکررا اصرار میکنند که چرا توقع بهبود و یا رفع موانع عدیده اقتصادی را دارید و تیم فقط و فقط راجع به تحریمهای هسته ای مذاکره و توافق کرده و برای بهبود وضعیت اقتصادی بایستی تحریم های دیگر برداشته شود. اگر آنگونه که شما در آنزمان فرموده بودید تحریمهای غیر هسته ای هیچ تاثیر قابل توجهی نداشته اند پس به چه دلیل حال که همه میپرسند با رفع تحریمهای هسته ای چرا وضعیت اقتصادی مردم بهتر نشده، چرا مشکل استفاده از دلار در معاملات و روابط تجارت خارجی (مرتبط با قانون U-Turn) برطرف نشده و صدها چرای دیگر، شما و تیم و جناب رییس جمهور میفرمایید که ما تنها توانسته ایم مشکلات مربوط به تحریمهای هسته ای را برطرف کنیم؟
 
اگر کارشناسی انجام شده در آن برنامه درست نبود، پس چرا آقای روحانی اخیرا فرمودند که "ما توانسته ایم تنها بخشی از تحریمها که مربوط به هسته ای بوده، تازه اگر طرف مقابل به عهد خود وفا کند و اگر نقض عهد نکند را بر طرف سازیم". جناب بعیدی نژاد مگر شما نفرموده بودید که این تحریم های غیر هسته ای تاثیر قابل توجهی ندارد و محدود است؟ پس چه شد؟ لینک خبر همین اظهارات جنابعالی که در خصوص برنامه ثریا فرموده بودید را در پایین میگذارم تا اگر جنابعالی پست های اینستاگرامتان را فراموش کرده اید آنرا بخاطر بیاوردید، چون آنروزها آنقدر مردم از این قول شما که بقیه تحریم ها هیچ است و همه چیز با برداشتن تحریم های هسته ای درست خواهد شد خوشحال شده بودند که پستهای اینستای شما مکرر در مکرر به خبر تبدیل میشد.
 
ای کاش شما حتی همان میزان از تحریمهای پیش بینی شده در گزارش اندیشکده بحران که مشتمل بر رفع محدودیتهای مربوط به وانین پولشویی بود را برطرف ساخته بودید تا حالا مجبور به امضای فت اف نشوید.
 
جناب بعیدی نژاد، بنده به مسایل مربوط به منافع ملی کشورم با دید کارشناسی نگاه میکنم و نه با دید جناحی یا قبیله گرایانه و اصولا عضو جناح و دسته ای نیستم و بهمین دلیل است که در بحبوحه اتهامات نادرست به آقای ظریف هر کجا که فرصت یافتم به آن دسته از مخالفین اعتراض کرده و میکنم که این چه کلام زشتی است که در موردِ فرد مورد تایید حضرت آقا بکار میبرید. اما همان آقا بعد از تایید جناب ظریف و تیم مذاکره کننده، به ایشان نیز فرمود که حتما به کلام منتقدین گوش فرا دهند، و خود بهتر میدانید که اینکار را به جهت عجله نکردید و همان چند ساعت معدود با تعداد اندکی از منتقدین نیز به فرمالیته گذشت و تیم همه منتقدان را به یک چوب راند و فکر کرد یا همه ناآشنایند و یا غرض ورز و قبیله گرا.
 
ای کاش قبل از ایراد سخن اندک بررسی یا مطالعه ای میفرمودید و یا حداقل مختصر عقلی نیز برای ما قائل می بودید و گمان نمیکردید که کسی بدون آشنایی با مبحثی چنین پیچیده بخود اجازه میدهد که جلوی دوربین بنشیند و سخن به گزاف گوید.
 
جناب بعیدی نژاد، بنده نه شخصی دگم و جزم و نه قبیله گرا هستم که حاضر باشم با غرض ورزی و با ناآشنایی زحمت تیم دیپلماسی و دستگاههای دیگر را بی اهمیت نشان دهم؛ اشتباه شما بعنوان نمایندگان این کشور تبعاتی در پی دارد که فراگیر - و یا بهتر بگویم همه گیر - بوده و مضار آن برای همه مردم است و من هم یکی از همین مردم، حال آنکه صحت سخنان شما ضرر و گزندی بغیر از اثبات ناآشنایی بنده با این مبحث ندارد؛ پس اگر بنده ادعا میکنم که اثبات صحت و درستی کلام شما را بر اثبات مدعای خویش ترجیح میدهم نه لاف است و نه دروغ، چرا که یک طرف ضرر همه است و من، و در طرف دیگر فقط ضرر من است. عقل سلیم دومی را ترجیح میدهد. شما زحمت خود را کشیده اید و من قدردان این زحمات بیدریغ و غیر قابل انکار شما و دیگران هستم، اما حال زمان آنست که کارشناسان و عموم مردم به قضاوت بنشینند تا از این رهگذر حداقل تجربه ای ماندگار برای کشور و نظام حاصل آید.

تحلیلِ انتخاباتِ نودوشش از چشم‌اندازی بدیع:

عرصۀ انتخابات، عرصۀ «تقابلِ زبان‌ها» است؛ در اینجا، «مفاهیم» و «گزاره‌ها»ی مُبدعانه و پیش‌دستانه و دلنشین، سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده هستند، و نه برنامه‌های تخصصی و تفصیلی که مطالعۀ آنها از حوصله و بضاعتِ توده‌های مردم خارج است. تصویری که توده‌های مردم از هر شخص و جریانِ سیاسی، در ذهنِ خود ساخته و پرداخته می‌کنند، حاصلِ تعدادی از مفاهیم و گزاره‌هایی است که او آنها را مطرح کرده است.

گروه سیاسی رجانیوز - مهدی جمشیدی*در این مقاله، دوازدهمینِ انتخاباتِ ریاست جمهوری که در سالِ نودوشش برگزار گردید، «تبیین» شده است. به بیان دیگر، پرسش این است که چرا در این انتخابات، نیروهای اعتدال‌گرا توانستند بیشتر از نیروهای انقلابی، توجه و اعتنای افکارِ عمومی را به سوی خود جذب کرده و اکثریتِ آراء را به دست آورند؟  از آنجا که در این انتخابات، «زبان» و «گفتار» از جایگاه و نقشِ متمایز و بسیار برجسته‌ای برخوردار بود، کامیابی نیروهای اعتدال‌گرا به عنصرِ زبان و گفتار ارجاع داده شد. نیروهای اعتدال‌گرا به دلیل این که کارنامه‌اشان در مدّتِ چهار سالی که دولت را در اختیار داشتند، از «عمل» و «اقدام» و «کار» تهی بود، «توطئۀ زبانی» را جایگزینِ «نقدِ عمل» کردند و به این واسطه، بر نیروهای انقلابی، غلبة نسبی یافتند. در این نوشته، بازی زبانی و گفتاریِ نیروهای اعتدال‌گرا، از این جهت «توطئه» خوانده شده که آنها در این بازی، «حقیقت» و «اخلاق» را نادیده گرفتند و به انجامِ عملیّاتِ روانی رو آوردند تا بتوانند نیروهای انقلابی را به حاشیه کشانده و به هر وسیله‌ای، حضورِ خود را در قدرت، تداوم بخشند. در این مقاله، فروعِ «تدافعی» و «تهاجمیِ» توطئۀ زبانیِ نیروهای اعتدال‌گرا، برشمرده شده و مشخص گردیده که آنها بر اساسِ کدام «دوگانه‌سازی‌های غیرواقعی و جعلی»، خود را از لبة پرتگاه رهانده و دولتِ بعدی را نیز از آنِ خود کردند. در حالی که نیروهای انقلابی از اهمیت و قدرتِ زبان و گفتار در جهانِ اجتماعی و میدانِ رقابت‌ها و کشمکش‌های سیاسی، غافل هستند، نتیجه‌ای که از این مطالعه حاصل شد، سلسله قواعد و مقولاتِ زبان‌شناختی و گفتاری است که به آنها پیشنهاد شده است تا نقص‌ها و خلاء‌های زبان و ادبیات خود را برطرف سازند.

 

عالَمی را یک سخن، ویران کند

روبَهانِ مُرده را شیران کند[1]

 

مقدّمه:

انتخاباتِ ریاست جمهوری سالِ نودوشش، یک «واقعیّتِ اجتماعی» به شمار می‌آید؛ چراکه از متنِ «جهانِ اجتماعی» برخاسته و حاصلِ کنشِ جمعی در پهنه‌ای گسترده است که وضعِ سیاسی را مشخص کرده است. نتیجۀ این واقعیّتِ اجتماعی، احوال و اوضاعِ «فکری» و «بینشیِ» جهانِ اجتماعی را آشکار کرد و نشان داد که در زیرِ پوستِ جامعه، چه می‌گذارد و برآیندِ جهت‌گیری‌های آن چگونه است. به این سبب، انتخابات از این منظر که به شناختِ دقیق و معتبرِ جهانِ اجتماعی کمک می‌کند، اهمیت فراوان دارد.

 

«تبیینِ» واقعیّتِ اجتماعی، به معنی «تعلیل» آن است؛ و تعلیل یعنی محققِ اجتماعی باید مطالعه کند که واقعیّتِ اجتماعی، چرا شکل گرفته است. پس تبیین، ناظر به «چرایی» است و از عواملِ مؤثر بر پدید آمدنِ واقعیّتِ اجتماعی سخن می‌گوید. از آنجا که تبیینِ هر واقعیّتِ اجتماعی، «ریشه‌ها» و «خاستگاه‌ها»ی آن را مشخص می‌کند، خواه‌نا‌خواه، به روشن شدنِ «ماهیّتِ» آن نیز می‌انجامد. دربارۀ انتخاباتِ ریاست جمهوری سالِ نودوشش نیز، نخستین و عمده‌ترین پرسشی که باید به آن پرداخت، پرسش از چراییِ نتیجه‌ای است که در اثرِ آن به دست آمد.

 

در مقالۀ پیش رو، نگارنده کوشیده است از زاویۀ گفتار و زبان، به انتخابات سال نودوشش بنگرد و آن را تحلیل کند؛ زاویه‌ای که تا حدّ زیادی، مغفول واقع شده و کمتر محققی به آن توجه کرده است، حال آن که به طورِ کلّی، اهمیت و منزلتِ گفتار و زبان در جهانِ اجتماعی، فراتر از توصیف است و به طورِ خاص، آنجا که مباحثات و مجادلات به عرصۀ عمومی کشیده می‌شود و نخبگان باید با توده‌های مردم سخن بگویند تا آنها را به خود جذب کنند، مسأله بسیار حساس‌تر و پیچیده‌تر می‌شود و چه بسا تمامِ تقابل‌ها و کشمکش‌ها، به ساحتِ گفتار و زبان منحصر گردد و این ساحت، سرنوشتِ شخصیت‌ها و جریان‌ها را تعیین کند.

 

در انتخاباتِ ریاست جمهوری سالِ نودوشش، نه پیروزیِ نیروهای اعتدال‌گرا، قطعی بود و نه پیروزیِ نیروهای انقلابی. از یک سو، نیروهای انقلابی در شرایطی قرار داشتند که همراه کردنِ اکثریّتِ مردم با خود، کاری نبود که برای آنها ساده باشد؛ و از سوی دیگر، نیروهای اعتدال‌گرا نیز دچارِ این ضعف و محدودیّت بودند که در عمل، نتوانسته بودند تغییری ایجاد کنند و واقعیت‌های جاری، با وعده‌های آنها فاصلۀ بسیار زیادی داشت. بر این اساس، نیروهای اعتدال‌گرا برای این که نتیجۀ انتخابات را از آنِ خود کنند، «روش‌ها»ی خاص و متفاوتی را در پیش گرفتند که پیروزیِ «غیرطبیعی» و «نابهنجار» آنها را به دنبال داشت. به عبارتِ دیگر، آنچه که بیش از پیروزیِ دوبارۀ نیروهای اعتدال‌گرا اهمیت دارد، «روش‌ها»ی بی‌سابقه یا کم‌سابقه‌ای بود که آنها در تبلیغاتِ انتخاباتیِ خود به کار گرفتند. در حالی که نیروهای انقلابی، بر حوزۀ اقتصاد تمرکز کرده بودند و به درستی، این نقطه را پاشنۀ آشیلِ نیروهای اعتدال‌گرا می‌دانستند، نیروهای اعتدال‌گرا نیز جهت‌گیریِ متقابلِ تهاجمی را برگزیدند، اما با این تفاوت که بی‌پروا و گستاخانه، به برخی از «خطوطِ قرمز» و «بیّنات» و «محکماتِ» انقلاب حمله کردند. حسن روحانی به خوبی می‌دانست که برجام، از آنچنان قدرتی برخوردار نیست که بتواند دوباره او را بر کرسیِ ریاست جمهوری بنشاند و همین واقعیت، به طورِ واضح، او را «نگران» و «آشفته» و «عصبی» کرده بود. منطقِ عمل‌گرایانۀ او اقتضاء می‌کرد که با وجودِ این نقص و ضعفِ بزرگ، چاره‌ای بیندیشید و به هر روشی روآورد تا به رئیس جمهورِ تک‌دوره‌ای تبدیل نشود. او که «قشرِ متجدِّد» و «قشرِ خاکستری» را به عنوانِ مخاطبانش انتخاب کرده بود، خود را ناگزیر دید که به واسطۀ «ساختارشکنیِ زبانی» و «عبورِ گفتاری از خطوطِ قرمز»، مقبولیّتِ اجتماعی خود را در میانِ این دو قشر، بازتولید و احیاء کند. کار حسن روحانی در جنبۀ ایجابی نیز، ماهیّتِ غیرزبانی نداشت؛ او در اینجا نیز به زبان روآورد و به واسطۀ «اقتدار و غلبۀ زبانی»- و نه غلبۀ «عملکردی» یا «برنامه‌ای» یا «شخصی»- دوباره به قدرت دست یافت. بر این اساس، او بر «زبان» تمرکز کرد و از آن، بهره‌های فراوان برد.

 

[یکم]. کارنامۀ نیروهای اعتدال‌گرا، از «عمل» تهی بود

 

در طولِ چهار سال که نیروهای اعتدال‌گرا، در دولت مستقر بودند و قدرتِ اجرایی را در اختیار داشتند، «فرضیه‌ها»ی خود را آزمودند، اما تمامِ فرضیه‌های‌شان دربارۀ چگونگیِ مدیریتِ انقلاب، ابطال گردید. نیروهای اعتدال‌گرا معتقد بودند که بازسازیِ رابطه با دولت‌های غربی، به خصوص ایالات متحدۀ امریکا، کلیدِ گشایشِ اقتصادی است و باید بی‌درنگ، در مسیرِ مذاکرۀ مستقیم و مستقل با امریکا حرکت کرد تا هر چه زودتر، توافق حاصل شود و رونق و شکوفاییِ اقتصادی پدید آید. کوشش‌های نیروهای اعتدال‌گرا در این باره، به شکل‌گیریِ توافق‌نامۀ «برجام» انجامید، اما گذشته از این که محتوای برجام، دلالت بر عقب‌نشینی‌های گستردۀ مذاکره‌کنندگان ایرانی از منافعِ هسته‌ای داشت، امریکا در عمل حتی به همین توافق‌نامه هم پایبند نبود و برخلافِ وعدۀ نیروهای اعتدال‌گرا، نه تنها در روزِ اجرای برجام، همۀ تحریم‌ها لغو نشدند و این روند تاکنون نیز ادامه یافته است، بلکه گفته شد مقصود از لغو تحریم‌ها، لغو تحریم‌هایی بوده که در برابرِ فعالیت‌های هسته‌ای ایران برقرار گردیده است، و نه تحریم‌های دیگر. بنابراین، برجام به عنوانِ بزرگ‌ترین پیروزیِ موردِ ادعای نیروهای اعتدال‌گرا، تأثیری بر «معیشتِ مردم» ننهاد و با این که «چرخِ سانتریفیوژها» از کار افتاد، اما «چرخِ اقتصاد» به حرکت درنیامد. علاوه بر این، چون در طولِ این مذاکراتِ چهار ساله، دولت از «ظرفیت‌ها و استعدادهای درونی» غفلت کرد و تمامِ همّت و توان خود را صَرفِ به نتیجه رسیدنِ مذاکرات نمود، خود نیز نتوانست گِرهی از مشکلاتِ معیشتیِ مردم بگشاید و طبقاتِ محروم و فقیر را از چنگالِ دشواری‌‌ها و تنگناهای غیرقابلِ تحمل برهاند.

 

به این ترتیب، نیروهای اعتدال‌گرا در ماه‌های پایانیِ دولتِ خویش، و پس از یک  فرصتِ چهار ساله‌، کارنامۀ درخور و درخشانی نداشت که رضایت و خشنودیِ مردم را به دست آورد. دستِ نیروهای اعتدال‌گرا، خالی از «عمل» و «اقدام» بود؛ انبوهِ «وعده‌های بر زمین مانده»، آنها را به هراس افکنده بود؛ کلیدِ آنها، هیچ قفلی را نگشوده بود؛ فاصلۀ میانِ «ادعا» و «عمل»، بسیار بود؛ آنها سخت از مناظره می‌هراسیدند، چون می‌دانستند در «لبۀ پرتگاه» قرار دارند و با تلنگری، به عمقِ درّه فرومی‌افتند. از این رو، احتمالِ «تک‌دوره‌ای شدنِ» دولتِ نیروهای اعتدال‌گرا، بلوفِ سیاسی نبود، بلکه یک امکانِ واقعی و برخاسته از شواهد و قراینِ عینی بود. این «بن‌بستِ هولناک»، آنها را وادشت تا چاره‌ای بجویند.

 

[دوم]. نیروهای اعتدال‌گرا، «توطئۀ زبانی» را جایگزینِ «نقدِ عمل» کردند

 

در این میان، ناگهان نیروهای اعتدال‌گرا، جنگِ روانیِ عجیب و غریبی به راه انداختند که متکی بر «گفتار» و «زبان» بود. نیروهای اعتدال‌گرا که در قلمرو «عمل» و «اقدام»، برگِ برنده‌ای در اختیار نداشتند، به گفتار و زبان پناه بردند تا شاید از مهلکه‌ای که در آن گرفتار شده بودند، رهایی یابند. حسن روحانی، چه در سخنرانی‌های انتخاباتی و چه در مناظره‌های انتخاباتی خویش، شروع به «لفّاظی» و «مغالطه» کرد و کوشید با «فرار به جلو»، سایۀ نقد را از سرِ خود بردارد و رقیبان را منفعل گرداند. او در تجربۀ انتخاباتِ سالِ نودودو، به خوبی دریافته بود که در فعالیّت‌های انتخاباتی، «حرف» و «سخن» و «کلامِ» کوتاه و مجمل و ساده، اما جذاب و گیرا و ابتکاری، بیش از هر سلاحی، بُرنده است و او باید تلاش کند از طریقِ «زبان»، همه را کنار زده و دوباره قدرت را در دست گیرد. حسن روحانی که هم بیش از هر چیز، به کارهای امنیتی پرداخته بود و  هم به دلیل برخورداری از روحیۀ عمل‌گرایی، معیارهای اخلاقی در نظرش اهمیتی نداشت، بازی باخته را تنها بر اساسِ به کار گرفتنِ «شگردها و حیله‌های زبانی»، بُرد: او میانِ «مردم» و «واقعیت»، دیوار کشید تا واقعیت، از جامعه پنهان بماند؛ او برای خودش، از «هیچ»، «همه‌چیز» ساخت؛ «کذب» را به جای «حقیقت» نشاند؛ «جوفروشی» و «گندم‌نمایی» کرد؛ «تزویر» و «نفاق» و «دوگانگی» را به اوج رساند؛ از «خدعه» و «نیرنگ» و «فریب‌کاری» نهراسید؛ و ... . نیروهای اعتدال‌گرا، دست‌شان از «عمل» تهی بود، ولی دهان‌شان پُر از «حرف» بود؛ آنها با «دستِ خالی» و «دهانِ پُر»، بر نیروهای انقلابی غلبه یافتند. آنها نتوانستند در طول چهار سال، واقعیّت‌ها را متناسب با وعده‌هایی که به مردم داده بودند، دگرگون سازند، اما توانستند در طول چند هفته، «حقیقت» را از دسترسِ ذهنِ مردم خارج سازند. آنها از طریقِ «تهاجمِ زبانی»، واقعیت‌ها را وارونه تصویر کردند، و از این جمله باید به «تصویرسازیِ بسیار منفی از رقیب» یا «رقیب‌هراسی» اشاره نمودکه بخش‌هایی از مردم را از نیروهای انقلابی، گریزان کرد.

 

[سوم]. تقدیرِ جهانِ انسانی، در اختیارِ زبان است

 

تأکید و حساسیّتِ نگارنده بر گفتار و زبان، برخاسته از علومِ انسانیِ غربی نیست، بلکه قرن‌ها پیش از این، میراثِ معرفتیِ ما بر اهمیتِ خاصِ زبان در جهانِ اجتماعی، اصرارِ فراوان ورزیده و نقش و منزلتِ زبان را به شکل‌های گوناگون، بازگو کرده است. از جمله در قرآن کریم می‌خوانیم:

 

وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی‏ بَعْضُهُمْ إِلی‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً[2]

 

و این گونه است که در برابرِ هر پیامبری، دشمنانی از شیاطینِ انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها به طورِ پنهانی و برای فریفتنِ مردم، سخنانِ آراسته اما باطل، به یکدیگر می‌گفتند.

 

شیطان در لغت به معناى شریر است و در اثرِ غلبۀ استعمال، بیشتر به ابلیس  اطلاق مى‌شود. کلمۀ جِنّ از مادۀ جَنّ و در لغت به معناى استتار و نهان شدن است و در عرفِ قرآن به معناى طائفه‌اى از موجوداتِ غیرملائکه هستند که شعور و اراده دارند و از حواسِ ما پنهانند، و خداوند، ابلیس را از سنخِ جنّ معرفى کرده است. کلمۀ وحى به معناى گفتارِ درِ گوشى و پنهانى و محرمانه است. و زُخْرُف، آن آرایشی  را گویند که آدمى را به اشتباه بیندازد، پس زُخْرُفَ الْقَوْل، آن گفتارى است که امر را بر انسان مُشتبه سازد. بنابراین، معناى آیه چنین مى‌شود: ای پیامبر! همان طور که براى تو، دشمنانى از شیطان‌هاى اِنسى و جنّى قرار داده‌ایم که «پنهانى» و «با اشاره»، بر ضدّ تو نقشه می‌ریزند و با «سخنانِ آراسته»، مردم را «اغفال» و دچارِ «خطا» و «اشتباه» می‌کنند، براى تمامىِ انبیاى گذشته نیز، چنین دشمنانى قرار دادیم. از طرفِ دیگر، گویا مُراد آیه این باشد که شیطان‌هاى جنّى به وسیلۀ وسوسه، مطالبی را به شیطان‌هاى اِنسى منتقل و القاء مى‌کنند و شیطان‌هاى اِنسى هم، آن مطالب را به طور مَکر و تسویلِ[3] پنهانى و براى این که مردم را فریب دهند - یا براى این که خودشان فریب آن را خورده‌اند - به همدیگر مى‌رسانند.[4]پس در اینجا، حکمتِ آهسته سخن گفتنِ شیاطین با یکدیگر این است که کسی از آن مطلع نگردد تا نقشه‌های‌شان، به سرانجام برسد. و نکتۀ دیگر این که شیاطین، راه‌های اغفالِ مردم را به یکدیگر می‌آموزند و در واقع، تجربه‌های خود را بازگو می‌کنند تا بر قدرتِ شیاطینِ دیگر نیز در گمراه کردنِ انسان‌ها، افزوده شود. آنچه در این آیه، ارتباطی تنگاتنگ با مسألۀ این نوشته دارد، «زُخْرُفَ الْقَوْل» که همچون ابزار و وسیله‌ای برای پیشبردِ هدف‌های خبیث و شیطانی، به کار گرفته می‌شود. «زُخْرُفَ الْقَوْل»، در درجۀ اول، «قَوْل» است؛ یعنی «سخن» و «بیان» و «گفتار» است، و نه بیشتر، اما سخن و بیان و گفتاری که «زُخْرُف» است؛ به این معنی که «زیبا» و  «آراسته» است، دلنشین و جذاب به نظر می‌رسد، در حالی که زیبایی و آراسته‌گی، فقط خصوصیتِ «ظاهر» و «پوستۀ» آن است، اما «باطن» و «مغزش»، باطل و تباه است. اصلِ مسأله نیز همین «زیبایی» و «آراسته‌گی» است؛ چه این که اگر گفته‌های شیاطین، «زُخْرُف» نباشد، شاید کمتر کسی به دامِ شیاطین گرفتار شود و از گفته‌های‌شان تبعیّت کند. از این رو، می‌توان گفت اقوالِ شیاطین نه به سببِ باطل بودن‌شان، که به سببِ تزیین و زیباییِ ظاهری، انسان را به سوی خود جذب می‌کنند.

 

به طورِ کلّی گفته می‌شود که چون «اکثریّتِ افردِ جامعه» از کسانی هستند که سخنانِ باطل و انحرافی در آنها اثر می‌گذارد و در دیانت‌شان، خلل ایجاد می‌کند، مقتضای «مصلحتِ جامعه» این است سخنانی که تودۀ مردم را دچار انحراف و گمراهی می‌کند، در عرصۀ عمومی مطرح نشود، به خصوص از این جهت که برخی اشکالات و شبهات را می‌توان به صورتی بیان کرد که هم مستحکم و معقول به نظر آیند، و هم با به‌کارگیری چاشنی‌های ادبی از قبیلِ شعر و داستان، جذاب و اثرگذار و گیرا شوند؛ چنان که قرآن کریم در آیۀ دوازدهم  از سورۀ انعام تصریح می‌کند که «شیاطینِ إنس»، به وسیلۀ سخنانِ زیبا و شیرین (زُخْرُفَ الْقَوْل)، دیگران را مى‌فریبند.[5]

 

در نهج‌البلاغه نیز، روایتِ پُرمغز و عمیقی از رسول اکرم - صل الله علیه و آله و سلم - دربارۀ زبانِ منافق نقل شده است:

 

وَ لَقَدْ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ [6]

 

رسول خدا - صلی الله علیه و آله – می‌فرمود: من بر امّتم نه از مؤمن هراسانم و نه از مشرک ترسان، چه مردِ با ایمان را، خدا به خاطرِ ایمان وى باز مى‌دارد، و مشرک را به خاطرِ شرکِ او، از پاى در مى آرد. لیکن من بر شما از مردِ دورویى مى‌ترسم که - به حُکمِ شرع - داناست. او چیزى را مى گوید که آن را نیکو مى‌شمارید و کارى مى‌کند که آن را ناپسند مى‌دارید.

 

در این روایتِ شریف، دوگانۀ «جَنَان/ لِّسَان»، متناسب با دوگانۀ «مُنَافِق/ عَالِم» بیان شده است، به طوری که «نِفَاق» به «جَنَان» نسبت داده شده است، و «علم» به «لِّسَان».«جَنَان» مفهومی است ناظر به «قلب/ دل/ درون/ باطن» که امری «پنهان» و «ناپیدا»ست، و «لِّسَان» مفهومی ناظر به «زبان/ گفتار/ حرف/ سخن» که امری «آشکار» و «پیدا»ست. بنابراین، انسانِ منافق  کسی است که از لحاظِ «باطن»، «منافق» است، نه «مؤمن»، یعنی ایمان/ اعتقاد/ باورِ قلبی به دین ندارد و مسلمان نیست؛ و از لحاظِ «زبان»، «عالم» است نه «جاهل»، یعنی هر چند «دین‌دار» و «متدیّن» نیست، ولی در مقامِ زبان/ گفتار/ سخن، «دین‌شناس» و «دین‌دان» است. آنچه که باعث می‌شود کارِ شناخت منافق بر مردم دشوار شود، یکی پنهان بودنِ نفاق در دلِ اوست (مُنَافِقِ الْجَنَان)، و دیگری تظاهرِ او از طریقِ سخن‌دانی و سخنوری‌اش (عَالِمِ اللِّسَان) که امر را بر مردم، مُشتَبه می‌سازد. منافق در مقامِ «قَول» و «لِّسان»، عالِم و اهلِ مَعروف است و در قلمرو «دل» و «قلب»، منافق، و در «عمل» و «رفتار»، اهلِ مُنکَر.

 

جلال‌الدین محمد بلخی، شاعرِ حکیمِ مسلمان، همین مضمون را به صورتی دیگر بیان کرده است:

 

راه هموار است، زیرش دام‌ها

قحطِ معنی در میانِ نام‌ها

لفظ‌ها و نام‌ها چون دام‌ها‌ست

لفظِ شیرین، ریگِ آبِ عمرِ ماست[7]

 

مقصود این است که اگر چه راهی که انسان پیش رو دارد، «هموار» است و انسان تصوّر می‌کند به آسانی می‌تواند آن را بپیماید، اما در زیرِ این راهِ هموار، «دام‌ها»ی فراوانی نهفته است که ممکن است انسان را گرفتار خود کند. و از جمله این دام‌ها، «الفاظ» و «اصطلاحات» هستند. پاره‌ای از الفاظ و اصطلاحات و گفتارها، از این جهت «معنا» ندارند و «دام» هستند که از هیچ حقیقتی حکایت نمی‌کنند و دروغین و ساختۀ توهم و نفسانیّتِ انسان هستند. ریگ عبات است از شن و رمل و سنگ‌ریزه، که خصوصیت آن این است که آب را در خود فرو می‌بَرد، و الفاظِ به ظاهر شیرین و در باطن «تهی» و «بیگانه با حقیقت»، از این لحاظ به ریگ تشبیه شده‌اند، که عمر و زندگیِ انسان را هدر می‌دهند و نابود می‌کنند. به بیانِ دیگر، اگر انسان فرصت‌های خود را صَرفِ سرگرم شدن با «الفاظِ بی‌محتوا» و «اصطلاحاتِ باطل» کند، در واقع، نه تنها حاصلی به دست نیاورده، بلکه سرمایۀ بی‌بدیل و گرانسنگِ عمرِ خود را به باد داده است. چه فرصت‌های بزرگی که به سببِ پرداختن به الفاظِ پُر‌ طُمْطُراق و پُر هیاهو و صاحبِ شوکت و شکوه، از دست رفته‌اند، و چه انسان‌هایی که به واسطۀ بازی با الفاظ، انسان‌های دیگر را فریفته‌ و جامعۀ انسانی را به انحطاط و سقوط کشاندند.

 

 ما در انتخاباتِ سالِ نودوشش، به روشنی مشاهده کردیم که «بازی با الفاظ» و «بازی‌گریِ زبانی» و «حرف‌های عامه‌پسند اما غلط و دورغین»، چگونه موجب گردید نتیجۀ انتخابات، تغییر یابد و نیروهای اعتدال‌گرا از موقعیتِ لرزانی که در آن قرار داشتند، عبور کنند، در حالی که شاید در نگاه ابتدایی و خام، نتوان شأن و نقشِ چندانی برای گفتار و زبان در نظر گرفت.

 

و به راستی، زبان مقوله‌ای بس پیچیده و حیرت‌زاست:

ای زبان! هم گنجِ بی‌‌پایان تویی

ای زبان! هم رنجِ بی‌‌درمان تویی‌‌[8]

 

[چهارم]. توطئۀ زبانیِ نیروهای اعتدال‌گرا، فروعِ تدافعی و تهاجمی داشت

 

توطئۀ زبانیِ نیروهای اعتدال‌گرا، در دو حوزه سامان‌دهی و طراحی شده بود: حوزۀ «تدافعی» و حوزۀ «تهاجمی». اما در حوزۀ تدافعی، راهبردهای زبانی که از پی می‌آیند، در پیش گرفته شد:

[الف]. برجام، یک موفقیتِ بزرگ و بی‌نظیر بود.

[ب]. تمام تحریم‌ها در اثرِ برجام، لغو شده است.

[ج]. می‌توان با برجام‌های دیگر، بقیۀ تحریم‌ها را نیز لغو کرد.

[د]. مطابقِ آمار، تورم و بیکاری کاهش یافته، و رشد و سرمایه‌گذاری، افزایش.

[هـ]. بقیۀ دستاوردها و نتایجِ اقتصادیِ برجام، به تدریج و در دولتِ دوم، ظاهر خواهد شد.

[و]. باید راهی را که با یکدیگر شروع کردیم را ادامه دهیم، و از نیمۀ راه بازنگردیم.

نیروهای اعتدال‌گرا در انتخاباتِ سالِ نودودو نیز گفته بودند «باید چرخِ سانتریفیوژ بچرخد، اما چرخِ اقتصاد هم باید بچرخد». اگرچه این گفته، تأثیر زیادی بر بخش‌هایی از مردم نهاد و آنها را با خود همراه کرد، اما تنها یک مغالطۀ سیاسی و تبلیغاتی بود که به دلیلِ غلبۀ فضای هیجانی و عوام‌زده، زیرِ تیغِ کالبدشکافیِ منطقی قرار نگرفت. ما این کار را در اینجا انجام می‌دهیم:

[الف]. باید چرخِ سانتریفیوژ بچرخد، اما چرخِ اقتصاد هم باید بچرخد؛

[ب]. چرخِ اقتصاد نمی‌چرخد، به این معنی است که رشد و تولیدِ اقتصادی نداریم؛ 

[ج]. رشد و تولیدِ اقتصادی نداریم، چون سرمایه‌گذاریِ خارجی، متوقف شده است؛

[د]. سرمایه‌گذاریِ خارجی، متوقف شده است، چون تحریم شده‌ایم؛

[هـ]. تحریم شده‌ایم، چون چرخِ سانتریفیوژها می‌چرخد؛

[و]. چرخیدنِ چرخِ اقتصاد، به اندازۀ چرخیدنِ چرخ ِسانتریفیوژها، مهم است؛

[ز]. باید شتابِ چرخیدنِ چرخِ سانتریفیوژها را گرفت و یا آن را متوقف کرد.

 

و اما اشکالات این استدلال، به شرح زیر است:

 

[الف]. با این که ما به همۀ تعهداتِ خود عمل کردیم، و حتی از برخی خطوطِ قرمزِ خویش نیز عبور نمودیم، ولی امریکا بدعهدی کرد و تحریم‌ها را لغو نکرد. بنابراین، تجربۀ عملی و عینی ما در طولِ چهار سالِ گذشته، تحققِ این فرضیه را نفی می‌کند. برجام در عمل، شکست خورده و به سندی تبدیل شده که برای ما، خسارتِ محض به دنبال داشت. از این رو، هر گونه مذاکره با امریکا، خطاست.[9]

[ب]. اگر به «بهانه‌های دیگر» تحریم شویم، که شده‌ایم، آن گاه چه باید کرد؟! یعنی ما باید برای هر یک از رفتارهای‌مان که با منافعِ نامشروعِ امریکا تعارض دارد، «تحریم» شویم و سپس به «مذاکره» بنشینیم تا با «عقب‌نشینی» و «امتیاز دادن»، از تحریم عبور کنیم؟! آیا قاعدۀ سیاسیِ آشکار در جهانِ کنونی این نیست که اگر «ضعیف» و «منفعل» باشیم، باید حرفِ زور شنیده و به مطالباتِ زیاده‌خواهانۀ امریکا تن در دهیم، اما اگر «قوی» و «مقتدر» باشیم، اصلِ تحریم را بی‌اثر و ناکارآمد کرده‌ایم؟!

[ج]. سرمایه‌گذاریِ خارجی، تنها راه ممکن نیست و با اقتصادِ مقاومتی نیز سازگار نیست. راه‌های دیگر عبارتند از: سیاست انقباضی برای جذب سرمایه‌های سرگردانِ مردم، استفاده از صندوقِ ذخیرۀ ارزی برای کمک به تولیدِ داخلی، گرفتنِ معوقاتِ بانکی از کلان‌سرمایه‌دارانِ بدعهد، کاهشِ هزینه‌های مصرفیِ دولت و ... .

راهبردهای زبانیِ نیروهای اعتدال‌گرا در حوزۀ تهاجمی، عبارت بود از:

[الف]. «بازگشت به گذشته»/ «تداومِ روندِ کنونی».

[ب]. «جنگ؛ ماجراجویی؛ ستیزه‌جویی؛ تقابل؛ دشمن‌تراشی؛ قهر با جهان»/ «صلح؛ آرامش؛ امنیت؛ تنش‌زدایی؛ آشتی با جهان».

[ج]. «تندروی؛ افراطی‌گری؛ خشونت؛ اعدام ؛ قتل عام»/ «عقلانیّت؛ اعتدال؛ محبّت؛ حقوقِ شهروندی».

[د]. «شعار؛ حرف؛ وعده»/ «عمل؛ اقدام؛ کار؛ برنامه».

[هـ]. «تفرّق؛ نزاع؛ درگیری؛  اختلافِ ملّی؛ طرد کردن»/ «وحدت؛ هم‌گرایی؛ هم‌افزایی؛ آشتیِ ملّی؛ جذب کردن».

[و]. «انحصارگرایی؛ مرزبندی؛ تنگ‌نظری؛ مطلق‌اندیشی؛ دیوار کشیدن؛ ایجاد محدودیّت؛ مداخله در زندگیِ روزمرۀ مردم؛ سرهنگ؛ قاضی»/ «تکثرگرایی؛ تحمّلِ سلایق؛ تحمّلِ مخالف؛ آزادی؛ احترام به خواستِ مردم؛ رها کردن مردم؛ حقوق‌دان؛ وکیل».

[ح]. «بی‌اخلاقی؛ دروغ‌گویی؛ فریب‌کاری؛ تخریب/ اخلاق؛ راست‌گویی؛ صداقت؛ انصاف».

[ط]. «استفادۀ ابزاری از دین و ارزش‌ها؛ ریاکاری؛ تزویر؛ تظاهر؛ تملق؛ دورویی؛ سالوس؛ تدلیس»/ «برکنار داشتنِ دین و ارزش‌ها از منازعاتِ سیاسی؛ خُلوص؛ بی‌آلایشی، بی‌غِشّی».

 

 [پنجم]. «حقیقت» و «اخلاق»، قربانیِ توطئۀ زبانیِ نیروهای اعتدال‌گرا شد

 

انتخاباتِ نودوشش، هم  دربردارندۀ «مرگِ حقیقت» بود، هم دربردارندۀ «مرگِ اخلاق»؛ چنان که نیروهای اعتدال‌گرا، هم به «حقیقت» دستبرد زدند و هم «اخلاق» را زیر پا نهادند. نیروهای اعتدال‌گرا، به منطقِ «عمل‌گرایی» معتقد هستند و بر اساس آن، برای دستیابی به «هدف‌«های خویش، از هر «وسیله»‌ای استفاده می‌کنند. بنابراین، برای آنها مهم نیست که چه ابزار و وسیله‌ای بهره می‌گیرند، بلکه مهم این است منافع و خواسته‌های‌شان فراهم شود. از این رو، نیروهای اعتدال‌گرا که در انتخاباتِ نودوشش، عرصه را بر خود تنگ دیدند و احساس کردند اگر روند اجتماعی به طورِ طبیعی پیش رود، باید دولت را به نیروهای انقلابی واگذار کنند و دوباره به حاشیه بروند، توطئه‌ای زبانی را طراحی کردند که در آن، «کذب» به جای «حقیقت»، و «بی‌اخلاقی» به جای «اخلاق» نشست. به این ترتیب، نیروهای اعتدال‌گرا، هم دربارۀ خود به مردم دروغ گفتند، و هم دربارۀ نیروهای انقلابی. اگر بر وجودِ انسان، میل و شهوتِ طلبِ قدرت، حاکم گردد، انسان از مسیرِ حقّ و اخلاق خارج خواهد شد و می‌کوشد از هر وسیله‌ای برای دستیابی به هدف‌های خود بهره گیرد. برخلافِ منطقِ عمل‌گرایی، در منطقِ اسلام نمی‌توان چنین رفتارهایی را مشروع و موجه شمرد و آنها را تأیید کرد، بلکه از نظرِ هدف، دنیاطلبی و قدرت‌پرستی و جاه‌طلبی، جزء رذایل است، و استفاده از دروغ و نیرنگ و افتراء به عنوانِ وسیله و ابزارِ  دستیابی به هدف‌ها، نامشروع و معصیّت است. بنابراین، رأیِ نیروهای اعتدال‌گرا، «حلال» نبود؛ چراکه مصداقِ «غِشّ» و «فریب» بود. برای به دست آوردنِ رأیِ مردم، هم «راه‌های مشروع» وجود دارد و هم «راه‌های نامشروع». کسانی که از راه‌های نامشروع بهره می‌برند، در واقع، «رأیِ نامشروع» تحصیل کرده‌اند. پس رأی نیز به دو گونۀ «رأیِ حلال» و «رأیِ حرام» تقسیم می‌شود. در آنجا که «حقیقت» و «اخلاق»، نادیده گرفته شود، جز این نمی‌توان گفت که «حرام‌خواریِ سیاسی» صورت گرفته است.

 

اگر برای برخی چندان روشن نبود، در انتخاباتِ نودوشش، به وضوح مشخص شد که چون در نیروهای اعتدال‌گرا، اثری از تقوا و خداترسی نیست، برای این که اندکی بیشتر در قدرت بمانند و بیشتر، طعمِ ریاست و برتری را بچشند، هر چه که نفسِ امّاره‌اشان طلبید، بی‌پروا بر زبان جاری کردند و در نسبت با نیروهای انقلابی، رذالت و فرومایه‌گی در پیش گرفتند. این رویّه کجا و رویّۀ یک مؤمنِ انقلابی کجا؟! نیروهای اعتدال‌گرا، سیاست‌ورزی در ایران را از هیأت و هندسۀ دینی خارج کردند و به آن هویّتِ ماکیاولیستی بخشیدند.

 

[ششم]. انتخابِ غیرعقلانیِ جامعه، معلولِ فقرِ شناختِ تحلیلی بود

 

یک سوی این داستان، به «نیروهای اعتدال‌گرا» بازمی‌گردد که جزء طبقۀ خواص و نخبگان هستند، اما در سوی دیگر، «توده‌های مردم» قرار دارند که به سادگی، بازی خوردند و به «اهرم» و «ابزار»ی برای قدرت‌طلبیِ نیروهای اعتدال‌گرا تبدیل شدند. اهمیتِ این مسأله، کمتر از مسألۀ نخست نیست؛ چه این که تا هنگامی که جامعه از نظرِ «رشدِ فکری و عقلانی» در حدّ و مرتبه‌ای نباشد که بتواند «صدق» و «کذب» و «حقّ» و «باطل» را از یکدیگر تشخیص دهد و انتخابی کند که از لحاظ منطقی، موجه باشد، این وضع ادامه خواهد داشت؛ زیرا همواره کسانی در عالَمِ سیاسی حضور دارند که از توده‌ها، استفادۀ ابزاری می‌کنند و آنان را می‌فریبند. پس باید معضل را از «ریشه» و «اساس»، اصلاح کرد و ریشه و اساس، چیزی جز ایجادِ تواناییِ در توده‌های مردم برای «فراتر رفتن از الفاظِ فریبنده» به واسطۀ تجزیه و تحلیل و شناختِ منطقی نیست:

 

برای مغزِ سخن، قشرِ حرف را بشکاف

که زلف‌ها زِ جمالِ بُتان، حجاب کند[10]

 

زبان برای انسان، امری اجتناب‌ناپذیر است و جهانِ اجتماعی، خواه‌ناخواه، بدان متکی است. بنابراین، زبان را نمی‌توان کنار نهاد، همچنان که نمی‌توان تمامِ فعّالانِ عرصۀ سیاسی را از هر گونه میل به عوام‌فریبی و دغل‌کاری و سوءاستفاده تهی کرد و توقع داشت که همگان در چارچوبِ منطق و حقّ، سخن بگویند. کسانی که سودای قدرت دارند، اما با حقیقت و اخلاق بیگانه‌اند، در زیرِ زبان، پنهان می‌شوند و مطابقِ ذائقۀ عموم، «لفاظی» و «زبان‌بازی» می‌گویند تا کسانی از مردم را شیفته و مجذوبِ خود سازند. در اینجاست که میانِ «زبان» و «دل»، فاصله می‌اُفتد و زبان، حالِ دل را روایت نمی‌کند. زبان، همچون «حجاب» و «پرده»‌ای است که مکنوناتِ قلبیِ انسان را از دیگران، مخفی نگاه می‌دارد و به این واسطه، آنان را می‌فریبد:

 

آدمی مخفی‌ست در زیرِ زبان

این زبان، پرده‌ست بر درگاهِ جان[11]

 

اگر توده‌های مردم، قادر به شکافتنِ «قشرِ» سخن باشند، به «مغزِ» آن دست می‌یابند و با کنار رفتن پردۀ زبان، به روشنی می‌فهمند که «سخن»، چه نسبتی با «واقعیت» دارد.

 

[هفتم]. اگر نقصان‌های زبانیِ خود را علاج نکنیم، در حاشیه خواهیم ماند

 

نیروهای انقلابی برای این که انقلاب را از گزندِ نیروهای غیرانقلابی نجات دهند و امکانِ دستیابیِ آنها به قدرتِ سیاسی را از بین ببرند، دست‌کم باید دو کار عمده انجام دهند:

 

[الف]. «اصلاحِ زبان/ ادبیات/ گفتار/ حرف/ سخن». مقصود از اصلاحِ زبان این نیست که نیروهای انقلابی باید از «ارزش‌های اسلامی- انقلابی»، عقب‌نشینی کنند و «ارزش‌های تجدّدی» را جاگزین‌شان گردانند(به این دلیل که این ارزش‌ها، دیگر برای جامعه، جذابیّت و زیبایی ندارند و دورۀ تاریخی‌شان به سر آمده است)، بلکه این نظر بر تغییرِ «قالب» و «پوستۀ» ادبیات و زبانِ نیروهای انقلاب دلالت دارد. جامعۀ امروز نسبت به جامعۀ دهۀ شصت و دهۀ هفتاد، دگرگون شده است و در فضای تازه‌ای قرار گرفته که اقتضائاتِ متناسب با خود را می‌طلبد. نمی‌توان پس از گذشت دهه‌ها، همچنان با نسل‌ها و نیازهای جدید، همان ادبیاتِ گذشته را تکرار کرد، بلکه باید ارزش‌های اسلامی- انقلابی را به شکل‌های زبانی و گفتاریِ «روزآمد» و «گیرا»، «بازتولید» کرد تا این ارزش‌ها، در گذشته متوقف نمانند و همچنان «جاری» و «برقرار» باشند. این کار مهمی است که اغلبِ نیروهای انقلابی از آن غفلت ورزیدند و و به آن توجه و اعتنایی نکردند، در حالی که مستقل از «نیّات» و «رفتارها»ی ما، این «زبان» است که واسطۀ مخاطبه و گفتگوی ما با جامعه است و جامعه بر اساسِ درک و برداشتی که از زبان و گفتارِ ما به دست می‌آورد، دربارۀ ما قضاوت می‌کند. زبانِ نیروهای انقلابی، چه زبانِ سیاسی و چه زبانِ فرهنگی و چه زبانِ اقتصادی، سخت محتاجِ «بازاندیشی» و «تجدیدنظر» است و اگر چنین نکنیم، به طور طبیعی از عرصۀ بازیِ سیاسی کنار خواهیم رفت و ناخواسته، بسترِ حرکت و رشد را برای نیروهای غیرانقلابی، فراهم خواهیم کرد:

 

هین سخنِ تازه بگو تا دو جهان، تازه شود

وارَهَد از حدِّ جهان، بی‌حدّ و اندازه شود[12]

 

علامۀ شهید، مرتضی مطهری - رضوان الله علیه - که سال‌ها در پی تبدیل کردن «اسلام» به «ایدئولوژی» بود، چنین ضرورت و فوریتی را دریافته بود که سر از پا نمی‌شناخت و عمدۀ اهتمام و توانِ خود را مصروفِ «ابداع» و «ایجاد» و «آفرینش» در این زمینه کرده بود. مطهری معتقد بود که در چارچوبِ رویّه و سنّتِ زبانی گذشته، نمی‌توان از اسلام دفاع کرد و جامعه را نسبت به ارزش‌های اسلامی، وفادار نگاه داشت؛ چون در اثرِ گستردگیِ حجمِ ارتباطات و تعاملات، جامعه از حالتِ «بسته» و «محدود» خارج گردیده و ساخته‌های فکری و فرهنگیِ مختلف به درونِ آن راه یافته‌اند و این خود، موجبِ تغییر کردنِ «ذائقه‌ها» و «انتظارات» و «نیازها» شده است. افزون بر این، مطهری می‌گفت در دورۀ پساانقلابی، نمی‌توان شعارها و ایده‌های دورۀ مبارزه و نهضت را سر دارد، بلکه هر دورۀ از حیات و حرکتِ انقلاب، محتاجِ ایجاد و ابداعِ شعارها و ایده‌های تازه و خاصی است تا جامعه، از جوش و خروش و تحرّک، بازنایستد و همچنان با شتاب و باانگیزه، به سوی هدف‌ها و مقاصدِ عالی و الهیِ خود، در حرکت باشد.[13]

 

[ب]. «اصلاحِ فرهنگ/ سبکِ زندگی/ نگرش‌ها/ ارزش‌ها». کا رِ دوّم که البته بسیار «دشوارتر» و «دیریاب‌تر» و «عمیق‌تر» است، اصلاحِ فرهنگِ توده‌های مردم است. انتخاب‌های سیاسیِ مردم، متناسب با حیاتِ فرهنگی‌شان شکل می‌گیرد و از درونِ آن برمی‌خیزد. به عبارتِ دیگر، «خواسته‌های سیاسیِ» مردم، در افق و در امتدادِ «خواسته‌های فرهنگی»‌شان قرار دارد. پس برای ایجادِ تغییرِ در خواسته‌های سیاسیِ مردم، باید خواسته‌های فرهنگی‌شان را دگرگون کرد، و اگر چنین شود، تغییری «پایدار» و «ماندگار» ایجاد شده است که تندبادهای مشاجرات و مناقشاتِ سیاسی، نخواهد توانست آن را از پا درآورد.  اگرچه این بحث نیز از اهمیتِ فراوان برخوردار است، اما مسألۀ نوشتۀ پیش رو نیست و مجالی مستقل و مفصّل می‌طلبد.

 

نتیجه‌گیری:

 

عرصۀ انتخابات، عرصۀ «تقابلِ زبان‌ها» است؛ در اینجا، «مفاهیم» و «گزاره‌ها»ی مُبدعانه و پیش‌دستانه و دلنشین، سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده هستند، و نه برنامه‌های تخصصی و تفصیلی که مطالعۀ آنها از حوصله و بضاعتِ توده‌های مردم خارج است. تصویری که توده‌های مردم از هر شخص و جریانِ سیاسی، در ذهنِ خود ساخته و پرداخته می‌کنند، حاصلِ تعدادی از مفاهیم و گزاره‌هایی است که او آنها را مطرح کرده است. پس آنچه که در کشمکش‌ها و رقابت‌های انتخاباتی، به طورِ عمده مؤثر است،  زبان است. نیروهای انقلابی، همواره گفته‌های و حرف‌های گذشتۀ خود را تکرار می‌کنند؛ گویا «حسِ زیبایی‌شناختی» ندارند و قادر به خَلقِ «ادبیات تازه» و «گفتارِ روزآمد» نیستند، به این معنی که نمی‌توانند ارزش‌ها را با زبانِ «جذاب» و «دل‌رُبا» و «رسا» بیان کنند. اما این نقص، نه ذاتیِ نیروهای انقلابی است، و نه آنچنان فراگیر و مسلّط. در میان نیروهای انقلابی، استعدادهای بالفعل و ناشناخته‌ای حضور دارند که می‌توانند میانِ «زبانِ هنری و ادبی و فاخر و جذاب»، و «زبانِ عامه‌فهم وساده و رسا»، ترکیبِ شیرین و باطراوتی را بیافرینند و به این واسطه، منزلت و اقتدارِ نیروهای انقلابی را بازسازی و ترمیم کنند. به بیانِ دیگر، باید جامۀ «زیبایی» و «ساده‌گی» را بر قامتِ «ارزش‌های اسلامی- انقلابی» پوشاند و این ارزش‌ها را در چنین صورت و هیأتی، به جامعه عرضه کرد.

 

در این تجدیدنظر زبانی و گفتاری، نیروهای انقلابی باید؛

 

[الف]. هویّتِ «خود» و «برنامه‌ها»ی‌مان را در قالبِ زبانیِ قوی و جذاب، روایت کنیم و تصویرسازی‌های منفی و مخرّبِ نیروهای اعتدال‌گرا را از خودمان، باطل گردانیم.

 

[ب]. هویّتِ «دیگری» و «برنامه‌ها»یش را در قالبِ زبانیِ منطقی و افشاگر، روایت کنیم و تصویرسازی‌های مثبت و تحریف شدۀ او از خودش را باطل گردانیم.

بنابراین، باید از یک سو، حقیقتِ «خود» را بنمایانیم و از سوی دیگر، حقیقتِ «دیگری» را، و این دو باید در کنار یکدیگر دنبال شوند، نه این که بر یکی تأکید شود، اما آن دیگری به فراموشی سپرده شود. هم این تصوّر که باید تنها «خود» را به مردم معرفی کنیم و سخنانِ «اثباتی» و «ایجابی» بگوییم ناصواب است، و هم این تصوّر که باید فقط به «دیگری» حمله کنیم و سخنانِ «نفیی» و «سلبی» بگوییم، بلکه ترکیبِ مطلوب و منطقیِ ما در زمینۀ «تبیین/ توضیح/ اقناع/ بصیرت‌دهی/ گفتمان‌سازی»، باید ترکیبی متوازن از گفتارهای ایجابی و نفیی است.

 

در وجه «ایجابی» و آنچه که مربوط به «خود» است، باید به توده‌های مردم، و به خصوص به قشرِ خاکستری و شناور، نشان دهیم که نیروهای انقلابی این گونه‌اند:

 

[الف]. خداترس/ باتقوا/ معنوی/ ارزش‌گرا/ دین‌اندیش/ متدیّن/ بااخلاق؛

[ب]. مهربان/ رئوف/ با محبّت/ خاضع/ متین/ خویشتن‌دار/ نقدپذیر؛

[ج]. مردمی/ مردم‌دار/ مردم‌دوست/ با مردم/ در کنارِ مردم/ از جنسِ مردم؛

[د]. صادق/ شفاف/ رو راست؛

[هـ]. پاکدست/ فسادستیز/ عدالت‌خواه/ خوش‌سابقه/ ساده‌زیست؛

[و]. قاطع/ مصمّم/ جدّی/ باانگیزه؛

[ز]. کاری/ بانشاط/ پُر کار/ پُر تکاپو/ اهل عمل و اقدام/ فعّال/ پُر تحرّک/ در صحنه/ سخت‌کوش ؛

[ح]. بابرنامه/ مسنجم/ هدف‌دار/ صاحب‌نظر/ اندیشه‌ورز/ مطلع/ منطقی/ عاقل/ حکیم؛

[ط]. جوان‌گرا/ نواندیش/ ساختارشکن؛

و در مقابل، نیروهای اعتدال‌گرا، چنین خصوصیاتی دارند:

[الف]. ضعیف/ بی‌عُضه/ ناتوان/ بی‌عمل/ شعاری/ سست عنصر/ بی‌مایه/ کم‌بازده/ کم‌کار؛

[ب]. بی‌برنامه/ بی‌طرح/ باری به هر جهت/ روزمره‌اندیش؛

[ج]. خسته/ فرسوده/ بی‌حال/ منفی‌باف؛

[د]. تنبل/ بی‌انگیزه/ بی‌حال/ وارفته/ بی‌بازده؛

[هـ]. بی‌تحرّک/ دفترنشین/ گزارش‌خوان؛

[و]. پُرمدعا/ مغرور/ متکبّر/ خودبرتربین؛

[ز]. رفیق‌باز/ باندباز/ سیاست‌باز/ سیاسی‌کار؛

[ح]. اشرافی/ پُر هزینه/ پُر خرج/ مُسرف/ تجمّل‌گرا؛

[ط]. دلال/ تاجرمسلک/ چند شغله/ هزار میلیاردی/ نجومی‌خوار/ رانت‌خوار/ ویژه‌خوار؛

[ی]. بی‌خیال/ بی‌تفاوت/ سهل‌انگار/ بی‌دغدغه/.

 

نکتة دیگر این که نیروهای انقلابی باید در مقامِ چهره‌پردازیِ متفاوت از خود، پاره‌ای ملاحظات و حساسیّت‌های گفتاری - اعم از صوری و مادّی - را در نظر گیرند:

 

[الف]. نیروهای انقلابی به جای ادبیاتِ «رسمی/ خشک/ کتابی/ دانشگاهی/ مدرسی»، باید با مخاطب، «ساده/ صمیمی/ غیررسمی/ لطیف/ هنری/ ادیبانه/ دوستانه» سخن بگویند تا میان آنها و مخاطب، «فاصله» پدید نیاید. هر اندازه از به‌کارگیریِ این زبان، پرهیز کنیم، مخاطب بیشتر به ما، احساسِ «نزدیکی» می‌کند.

[ب]. علاوه بر گفته‌های «مفهومی/ نظری/ علمی/ آکادمیک/ انتزاعی»، باید «مصداقی/ عینی/ کاربردی/ انضمامی/ عملی» نیز سخن گفت تا مخاطب دریابد که ما به آنچه که در میدانِ واقع و عین می‌گذرد، اِشراف و احاطه داریم.

[ج]. باید «برنامه‌محور» سخن گفت و برنامه‌ها را نیز از یکدیگر تفکیک و متمایز کرد تا مخاطب دریابد که در نهایت، ما در پیِ انجام چه کارهایی هستیم.

[د]. باید در کنار توضیح‌ها و تبیین‌ها، یک «جمله/ عبارت/ گزاره/ قضیه» بیان کنیم که هم تمامِ مقصود و مُراد ما را در خود گنجانده باشد و آن را «یک‌جا/ یک‌کاسه/ روی هم رفته/ تجمیع شده/ در کلّ» به مخاطب منتقل کند، و هم از نظر «ادبی/ هنری/ زیبایی شناختی»، جذاب و گیرا باشد.

[هـ]. باید با ایمان/ باور/ جدّیّت/ اعتماد به نفس/ قاطعیّت سخن گفت، به طوری که گفتار ما نشان‌گر «ارادۀ مستحکم» و «عزمِ خلل‌ناپذیر» ما باشد، نه «تزلزل/ بی‌ثباتی/ رنگ‌پذیری/ سیّالیّت/ شناوری». مخاطب باید احساس کند که ما به گفته‌های خویش، ایمان و باور داریم و شعار نمی‌دهیم و متن‌خوانی نمی‌کنیم و چندی بعد، حرف‌های خود را پس نمی‌گیریم.

[و]. انتقاد‌های «کلّی/ غیرصریح/ ملایم/ مبهم/ میانه‌روانه/ نرم/ حدّ وسطی»، راه به جایی نخواهند بُرد.

 

--------------------------------------------------

منابع:

قرآن کریم.

سیدرضی، نهج‌البلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، تهران: علمی و فرهنگی، 1382.

طباطبائی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمة محمدباقر موسوی‌همدانی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه، 1389.

مصباح‌یزدی، محمدتقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ج 1-5، قم: انتشارات مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(قدس سره)، 1391.

مطهری، مرتضی، آیندة انقلاب اسلامی ایران، تهران: صدرا، 1389.

عللِ گرایش به مادّیگری، تهران: صدرا، 1390.

بررسیِ اجمالیِ نهضت‌های اسلامی در صد سالۀ اخیر، تهران: صدرا، 1391.

مولوی، جلال‌الدین‌محمدبن‌محمد، مثنویِ معنوی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۵.

دیوانِ کبیر؛ کلیّاتِ شمس ‌تبریزی، تهران: مؤسسة پژوهشی حکمت و فلسفه ایران‏، ۱۳۸۶.

---------------------------------------------

* محقق و نویسنده. دانش‌آموختة جامعه‌شناسیِ انقلاب اسلامی.

 

[1] . مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ اول، بخش ۸۶، بیت 1597.

[2] . أنعام، ۱۱۲.

[3] . آراستنِ چیزی برای گمراه ساختن و فریب دادن.

[4] . سیدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 7، ص 442.

[5] . محمدتقی مصباح‌یزدی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص 244.

[6] . سید رضی، نهج‌البلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، نامة 27.

[7] . مولوی، مثنویِ معنوی، دفتر اول، بیت 1065 و 1066.

[8] . همان، بخش ۹۰، بیت 1702.

[9] . نیرنگ‌های زبانیِ نیروهای اعتدال‌گرا دربارۀ رفع تحریم‌ها نیز محلّ تأمّل است:

[الف]. در اثرِ برجام، همۀ تحریم‌های اقتصادی، لغو خواهد شد؛

[ب]. در اثرِ برجام، همۀ تحریم‌های اقتصادیِ مربوط به فعالیت‌های هسته‌ای، لغو خواهد شد؛

[ج]. تحریم‌ها به صورتِ دفعی و یکباره، لغو خواهند شد؛

[د]. اگرچه برخی تحریم‌ها، هنوز لغو نشده‌اند، اما به صورتِ تدریجی، لغو خواهند شد؛

[هـ].  تحریم‌ها فقط روی کاغذ، لغو شده‌اند؛

[و]. به علّتِ عهد‌شکنیِ امریکا، به دادگاه بین‌المللی شکایت خواهیم کرد؛

[ز]. به علّتِ شعارهایی که سپاه پاسدارن بر روی موشک‌های خود می‌نویسد، هنوز برخی تحریم‌ها لغو نشده است؛

[10] . مولوی، دیوانِ کبیر؛ کلیّاتِ شمس ‌تبریزی، غزلِ شمارۀ ۹۲۱.

[11] . مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ دوم، بخش ۲۱، بیت 845.

[12] . مولوی، دیوانِ کبیر؛ کلیّاتِ شمس ‌تبریزی، غزلِ شمارۀ ۵۴۶.

[13] . مرتضی مطهری، آیندة انقلاب اسلامی ایران، ص 202؛ همو، علل گرایش به مادّیگری، ص 179-188؛ همو؛ بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد سالۀ اخیر، ص 93