بر خلاف برخی رفقا معتقدم روحانی با طرح فسادهای میلیارد دلاری یک واکنش عصبی و انفعالی نسبت به مبارزه با فساد مدیران و اطرافیانش نشان نداده است. روحانی را باید بر بستر برنامه های راهبردی اش تحلیل کرد.
این روزها، دولت
آقای روحانی از یکسو و دولت ترامپ از سوی دیگر در یک نقطه به اشتراک نظر
رسیدهاند و هر دو دولت بر تصویب لوایح FATF اصرار میورزند! این مقایسه
اگرچه ظاهر ناخوشایندی دارد ولی واقعیتی محسوس و غیرقابل انکار است و البته
تاسفآور نیز هست. گزارش امروز کیهان که به تیتر اول روزنامه تبدیل شده،
در همین خصوص است و با تکیه بر اسناد موجود به ابعاد ماجرا میپردازد. اما،
یادداشت پیشروی نگاهی به تازهترین نظر دولت درباره ضرورت تصویب لوایح
مرتبط با FATF است که از سوی دفتر سخنگوی دولت اعلام شده است. بخوانید!
در بخشی از اطلاعیه دفتر سخنگوی دولت آمده است:
«
در آییننامهها و قوانین داخلی درخصوص نحوه اجرای این قطعنامهها و
لوایح مرتبط با FATF نقطهنظرات همه کارشناسان امنیتی، سیاست خارجی،
اقتصادی و... لحاظ شده و هرگز و در هیچ کجا منافع ملی کشور یا نهادهای اصلی
انقلاب اسلامی به خطر نیفتاده است. همچنین آنچه در قانون به صراحت آمده
این است که در تمامی مراحل تعیین مصادیق گروههای تروریستی و اجرای
تحریمهای شورای امنیت ملل متحد علیه آنها، مطابق نظر شورای امنیت ملی کشور
عمل خواهد شد. ...دولت معتقد است باید مانع از وارد شدن کشور به لیست
سیاه FATF شد چون در میانمدت، عواقب ناگواری برای اقتصاد، به خصوص در بخش
مالی به دنبال خواهد داشت و مخالفان تصویب لوایح بهتر است به جای فرافکنی و
تحریف واقعیات و تلاش برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، کمک کنند
که این لوایح به تصویب برسد و یا اینکه مسئولیت عواقب خطیر اقدامات خود را
تمام و کمال به عهده بگیرند»!
۱- بیش از دو سال است که منتقدان
لوایح مرتبط با FATF، از جمله پالرمو و CFT، علت مخالفت خود را با دلایل
مستحکم و مستند حقوقی اعلام کرده و تصویب این لوایح از سوی دولت را
فاجعهبار دانستهاند ولی دولت به هیچیک از آنها - تاکید میشود که به
هیچیک از آن دلایل مستند و مستحکم- پاسخ نداده است! تنها پاسخ دولت را
میتوان در اظهارات آقای ظریف در جلسه علنی ۱۸ مهرماه ۹۷ مجلس شورای
اسلامی، و به هنگام تصویب لایحه CFT آدرس داد که فرمودند «نه بنده و نه
آقای رئیسجمهور نمیتوانیم تضمین دهیم که با پیوستن به لایحه مقابله با
تامین مالی تروریسم مشکلاتمان حل خواهد شد، اما میتوانیم تضمین بدهیم که
با نپیوستن به این لایحه، آمریکا بهانه مهمی را برای افزایش مشکلات ما پیدا
خواهد کرد»!
برادر عزیزمان جناب دکتر ظریف تنها خاصیت این
کنوانسیون را در گرفتن بهانه از دست آمریکا میدانند! یعنی تاکید میکنند
که این لایحه غیراز آنکه -به زعم ایشان- قرار است بهانه را از دست آمریکا
بگیرد، هیچ خاصیت دیگری ندارد!
۲- در استدلال آقای ظریف دقت کنید!
مفهوم آن چیست؟ آیا غیر از این است که از نگاه وزیر محترم امور خارجه
کشورمان، ملاک و معیار قانونگذاری در ایران اسلامی باید تامین خواستههای
آمریکا باشد! و باید پرسید؛ مگر طی چهل سال گذشته، بهانهتراشیهای آمریکا
علیه ایران اسلامی نقطه پایانی داشته است؟! و مگر هماکنون دهها بهانه
دیگر در آستین ندارد؟! آیا برای تامین نظر آمریکا و گرفتن بهانههایی که
تراشیده است و همه روزه نیز بر تعداد آن افزوده میشود، باید به
خواستههایش تن بدهیم؟! و در یک کلمه، دستبسته تسلیم آمریکا بشویم؟!
کاش
دولت محترم به این پرسش پاسخ میداد که اینگونه قانونگذاری با دیکته کردن
نظرات آمریکا به نظام سیاسی ایران که در دوره طاغوت مطرح بود چه تفاوتی
دارد؟! آن روزها سفارتخانههای آمریکا و انگلیس خواسته خود را به دولت
دیکته میکردند و دولت برای تامین نظر آنان- بخوانید گرفتن بهانه از دست
آنها- خود را موظف! به پذیرش آنچه دیکته شده بود میدانست! و امروز از آن
سوی آبها نظر خود را به عنوان مسئله و قانونی که برایشان قابل قبول نیست
(همان بهانه) اعلام میکنند و ما خود را موظف به پذیرش آن میدانیم!
۳-
سخنگوی محترم دولت میفرمایند؛ «آنچه در قانون به صراحت آمده این است که
در تمامی مراحل تعیین مصادیق گروههای تروریستی و اجرای تحریمهای شورای
امنیت ملل متحد علیه آنها، مطابق نظر شورای امنیت ملی کشور عمل خواهد شد»!
منظور
ایشان پاسخ به یکی از اصلیترین و خطرناکترین ایرادی است که به لایحه CFT
(مقابله با تامین مالی تروریسم) وارد است و آن اینکه در لایحه مورد اشاره
تاکید شده است که تعیین مصادیق تروریسم بر عهده مدیریت FATF است و از نگاه
رسما اعلام شده مدیریت FATF، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه قدس،
وزارت اطلاعات، وزارت دفاع، سازمان صدا و سیما و افرادی نظیر سردار قاسم
سلیمانی، سردار نقدی، فریدون عباسی و... مصداق تروریسم هستند! و بر اساس
FATF رابطه مالی نظام با این مراکز باید قطع شود و اموال این افراد توقیف و
مصادره شود!
آقایان ادعا میکنند که در این خصوص، تحفظ یا شرط
(Reservation ) قائل شده و اعلام کردهاند که تعیین مصادیق تروریسم را
برعهده شورای عالی امنیت ملی کشورمان نهادهاند!
در این باره قبل از هر توضیحی باید تاسف خورد که چرا دولت محترم برای درک و شعور مردم کمترین اهمیتی قائل نیست؟! توضیح آنکه؛
اولاً؛
مطابق ماده ۱۹ کنوانسیون ۱۹۶۱ وین که به قانون اساسی معاهدات شهرت دارد
«حق تحفظ یا شرط- Reservation» در یک معاهده بینالمللی فقط هنگامی قابل
پذیرش است که با روح و هدف معاهده ناسازگار نباشد و اما، موضوع CFT،
مقابله با تامین مالی تروریسم، قطع منابع مالی و مراکز پشتیبان گروههای
تروریستی است. بنابراین وقتی شرط ما آن است که تعریف کنوانسیون درباره
تروریسم و مصداق گروههای تروریستی را نمیپذیریم، این شرط، بهزعم آنان با
موضوع کنوانسیون مغایرت داشته و قابل پذیرش نیست.
ثانیاً؛ مدیریت
FATF در بیانیه ۹ مادهای تیر ماه ۱۳۹۷ خود با صراحت اعلام کرد که هیچگونه
شرط و تحفظی را نمیپذیرد و گروههای تروریست همانهایی هستند که از جانب
FATF اعلام میشوند.
اکنون باید از دولت و سخنگوی محترم آن پرسید
آیا شما آقایان از اینکه FATF شرط و تحفظ ایران را نپذیرفته و سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه قدس، وزارت اطلاعات، وزارت دفاع، سازمان صدا و
سیما و افرادی نظیر سردار قاسم سلیمانی را مصداق تروریسم میداند!
بیخبرید؟! و اگر بیخبر نیستید که نیستید چه اصراری دارید که مملکت را به
نابودی بکشانید؟!
۴- سخنگوی محترم دولت میفرمایند: «درخصوص نحوه
اجرای این قطعنامهها و لوایح مرتبط با FATF نقطهنظرات همه کارشناسان
امنیتی، سیاست خارجی، اقتصادی و... لحاظ شده و هرگز و در هیچ کجا منافع ملی
کشور یا نهادهای اصلی انقلاب اسلامی به خطر نیفتاده است»! ایشان توضیح
نمیدهند این کارشناسان فرهیخته امنیتی و سیاست خارجی و اقتصادی چه کسانی
هستند؟! و اگر آنگونه که آقای ربیعی میفرمایند با لوایح یاد شده موافق
هستند، پس چرا هرگز برای اعلام نظر خود آفتابی نمیشوند؟! سخن حق و مستند
که به پردهنشینی نیاز ندارد! کاش چند نفر از این افراد به قول خودتان
فرهیخته و کارشناس را معرفی میکردید و از آنها میخواستید در یک نشست علنی
با منتقدان از نظرات خود دفاع کنند! اگر ادعای خود را واقعی میدانید
بسمالله... بفرمائید در حضور مردم از آن دفاع کنید!
۵- در اطلاعیه
سخنگوی دولت آمده است: «مخالفان تصویب لوایح بهتر است به جای فرافکنی و
تحریف واقعیات و تلاش برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، کمک کنند که
این لوایح به تصویب برسد و یا اینکه مسئولیت عواقب خطیر اقدامات خود را
تمام و کمال به عهده بگیرند»! که باید پرسید؛ این دیگر چه نوع اداره امور
اجرایی کشور است؟! دولت وظیفه دارد در انجام امور محوله، منافع مردم و نظام
را تامین کند. راهکار هم کاملاً مشخص است.
اولین گام، ارزیابی سود
و زیان تصویب این لوایح است که تمامی شواهد و دلایل نه فقط از زیانبار
بودن لوایح یاد شده حکایت میکنند بلکه تصویب آن را فاجعهآمیز میدانند و
هیچ صاحبنظری تصویب لوایح مورد اشاره را به نفع کشور ندانسته است. بدیهی
است که قیل و قال چند روزنامه زنجیرهای و برخی از نمایندگان مجلس، مادام
که دلیل و سندی برای ادعای خود ارائه نکردهاند، ملاک ارزیابی نیست.
۶-
علاوه بر موارد یادشده، نکته دیگری نیز در میان است که از همه با
اهمیتتر است و آن ضرورت تن دادن دولت به قانون است. لوایح مرتبط با FATF
مراحل قانونی خود را طی کرده و با تصویب آن موافقت نشده است بنابراین اصرار
دولت بر تصویب غیر قانونی آن غیر از دور زدن قانون و قانونشکنی آشکار چه
مفهوم و معنای دیگری دارد؟!
۷- دولت محترم در حالی اعلام میکند
مخالفان این لوایح باید «مسئولیت عواقب خطیر اقدامات خود را تمام و کمال به
عهده بگیرند»!! که اولاً مخالفان با ارائه دلایل روشن و مستند اعلام
کردهاند که منافع ملی کشور را در عدم تصویب آن میدانند. ثانیاً؛ فقط یک
نیم نگاه به نظر منتقدان در بسیاری از نمونههای مشابه و مقایسه آن با آنچه
دولت پیشبینی میکرد به وضوح نشان میدهد که در اکثر موارد -اگر نگوییم
در همه موارد- حق با منتقدان بوده است و نتیجه کار ۱۸۰ درجه با آنچه دولت
پیشبینی و ادعا میکرد تفاوت داشته و هنوز هم دارد. آیا غیر از این است؟!
کاش
دولت محترم از میان ناکارآمدیهای فراوانی که داشته است، فقط مسئولیت
امکانات و ظرفیتهای ۶ ساله ملت و نظام را که به پای برجام ریخته و بر باد
داده است، میپذیرفت و سپس مسئولیت لوایح ذلتبار و فاجعهآمیز FATF را از
منتقدان مطالبه میکرد!
و بالاخره باید به دولت محترم یادآور شد که
مملکت را نمیتوان به روش «من بمیرم و تو بمیری»!! اداره کرد... گفتنی است
در میان کلاه مخملیهای تهران -که برادر عزیزم آقای ربیعی از آن با خبرند-
رسم بود که وقتی یکی از آنها به دیگری «تو بمیری میزد»! شانهاش را جمع
میکرد و میگفت؛ رَد کردم!... به کجا رد کرده بود؟! شاید خودش هم
نمیدانست!
«حسین شریعتمداری»
حامیان برجام تمامی امور را به توافق هستهای گره زدند و مدعی شدند که با امضای برجام تمام مشکلات کشور حل شده و فتحالفتوحی عظیم رخ میدهد. این طیف اکنون همین رویکرد را در موضوع FATF تکرار کرده است. تفاوت وضعیت فعلی با گذشته در این است که هراسافکنی و ارعاب، به جای وعده و وعیدهای رنگارنگ نشسته است.
۱۲ غلط زیادی اروپابه جای عمل به تعهدات برجام
پایان یک قهرمان کاغذی/ ظریف: حیف جوهر خودکار برای توافق با آمریکاییها!/ چقدر زمان میبرد تا غربگرایان حسرت جوهر خودکار هدر رفته به پای اروپا را بخورند؟
این صحبت های وزیرخارجه در حالی است که دولتمردان به خاطر امضای توافق هسته ای با همین کشور بدعهد و بدمعامله گر 300 سکه تمام بهار به پای ظریف ریختند، مدال قهرمانی به وی اهدا کردند و از تندیس او رونمایی کردند. این نشان میدهد قهرمانی ظریف از جنس قهرمانی کاغذی بوده است. ظریف پیش تر هم اشتباه خود در اعتماد به آمریکا گفته بود.
عمر برجام به اندازه ماه هایی که برای مذاکره بر سر مفاد آن طول کشیده هم نبود، این نشان می دهد چه مقدار هزینه و زمان صرف رسیدن به کاغذپاره ای شد که جز محدودیت های استثنائی برای قدرت کشورمان و بیشینه سازی وقاحت دشمن هیچ مزیتی را نداشت.
محمدجواد ظریف با اشاره به تصمیم آمریکا برای خروج از پیمان منع موشکهای میانبرد (INF)، در توئیتی نوشت: «یک خروج دیگر دولت ترامپ از تعهدات خود؛ این بار معاهده منع موشکهای میانبرد اتمی با روسیه .(INF) مشکل فقط برجام و ایران نیست: به نظر میرسد این جماعت نسبت به هرچه امضای آمریکا زیر آن باشد آلرژی دارد. نتیجه: هر توافقی با دولت آمریکا ارزش جوهرش را ندارد؛ حتی اگر معاهدهای باشد که کنگره آن را تصویب کرده است».
ظریف البته مثل همیشه این اقدامات آمریکا را صرفا به پای رئیس جمهور این کشور می نویسد و حاضر نیست ساختار مستکبرانه آنها را زیر سوال ببرد. اما در نهایت نتیجه گیری میکند توافق با آمریکا کمترین ارزشی را ندارد چرا که هر لحظه آمریکا می تواند از آن خارج شود هر چند از کنگره این کشور هم عبور کرده باشد.
این صحبت های وزیرخارجه در حالی است که دولتمردان به خاطر امضای توافق هسته ای با همین کشور بدعهد و بدمعامله گر 300 سکه تمام بهار به پای ظریف ریختند، مدال قهرمانی به وی اهدا کردند و از تندیس او رونمایی کردند. این نشان میدهد قهرمانی ظریف از جنس قهرمانی کاغذی بوده است. ظریف پیش تر هم اشتباه خود در اعتماد به آمریکا گفته بود.
وی اما برخلاف صحبت های زیبای خود در داخل کشور، در مصاحبه ای با CNN اعتراف کرده که در مورد آمریکا اشتباه کرده است.
خوش بینی او به اروپا هم از جنس خوش خیالی قدیمی وی به آمریکایی ها در اجرای برجام است که با وجود کارشکنی های اخیر اروپا و آمریکا ادامه دارد. این موج خوش خیالی اکنون و پس از اعلام سازوکار نمادین اروپا برای ادامه برجام با ایران دوچندان شده است.
با اینکه شاهدیم اروپا در اقدامی نمادین برای اجرای سازوکار مالی SPV شرکتی به نام INSTEX ثبت و آن را اعلام کرد اما وزیر، معاون و سخنگوی وزارت امور خارجه در مواضع جداگانهای به استقبال این حرکت نمادین اروپا رفتند و آن را گام اول اروپا برای بهرهمندی ایران از منافع برجام دانستند.
این درحالی است که این شرکت ثبت شده توسط اروپا علیرغم تبلیغات حامیان دولت نه یک شرکت برای فعالیت و ارتباط مالی اروپا و ایران، بلکه صرفا یک اتاق تسویه حساب آن هم برای موارد معدودی از تجارتها است. این بدان معناست که نه قرار است تحریمی دور بخورد و نه بانکی از اروپا با ایران وارد همکاری شود. صرفا در برابر خریدهای محدود ایران از اروپا که شامل غذا و (شاید) دارو خواهد بود، این شرکت زحمت تسویه حساب را خواهد کشید!
با این وجود خوشحالی دولت تا جایی است که بعیدی نژاد از اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای منتقدان سازوکار بی خاصیت اروپا را همصدا با ترامپ و سعودی معرفی کرده است!
باید منتظر ماند و دید چه زمانی ظریف که اقدام اروپا را با تاخیر اما سازنده معرفی کرده است اعلام خواهد کرد که در مورد آنها نیز همچون آمریکا اشتباه کرده و فقط زمان مردم و جوهر خودکار خود را برای آنها هدر داده است!
«اینکه بعضیها بیایند بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فناوری برود، دنبال مذاکره سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود – که همه اینها لازم است – اما قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بیسروپایی و [هر] دولت فزرتی کذائیای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقبنشینی کنید.»
«اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند، محروم شدند... نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را میبردند و از این رو با این اقدام پولهایشان آزاد شد و به دنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانش بنیان برای خود درست کردند لذا دیگر آسیبپذیر هم نیستند، این راه در ایران باز شده است و مدیران و دلسوزان و معلامان باید وارد این فضا شوند؛ مطمئنم دوره دوم دولت روحانی میتواند ما را به آنجا برساند.»
حدود یک سال پیش بود که همزمان با روز وفات مرحوم هاشمی رفسنجانی به یک باره از طرف برخی رسانه ها و افراد، تعریف و تمجیدهای عجیب و غریبی نسبت به آن مرحوم اتخاذ می شد که موجب نقد برخی اصحاب رسانه و سیاست شد. درست است که ایام وفاتِ یک فرد، ایام مناسبی برای نقد و بررسی او نیست، اما تغییر آنی و حتی تحریف شخصیت شخص متوفی، آن هم یک شخصیت و جریان سیاسی هم، کار درستی تلقی نمی شود. این روز ها که ایام سالروز وفات مرحوم هاشمی رفسنجانی است، بازهم بازار تعریف ها و تمجیدها از او گرم شده است.
«بعضی مثل آیت الله هاشمی آن توفیق را دارند که از جوامع الکلم معارف جمعی فراهم بکنند، بعضی به نوبه خود حکمت، بعضی به نوبه خود فقه، بعضی به نوبه خود اخلاق؛ لذا اخلاق هاشمی، با فقه هاشمی، با فلسفه هاشمی، با کلام هاشمی، آن مقداری که زمان و زمین اجازه میداد، ایشان از محضر امام استفاده کند، فیض بردند.»
«بزرگداشت آیت الله هاشمی مانند مراجع بزرگ، شخصیتهای بزرگ در حفظ تراث اوست. اگر ما توانستیم تراث او، میراث او، فکر او را حفظ بکنیم، نام او را زنده کردیم. فکر او، حفظ نظام است. فکر او حفظ وحدت است. فکر او حفظ اعتدال است. فکر او حفظ عظمت و جلال و شکوه این ملت است که این ملت نه زیر بار کسی برود و نه کسی را بتازد؛ نه حمله کند، نه حملهای را بپذیرد.»
«باید با گروه های آشکار و پنهان که ثبات و امنیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تهدید می کنند امام گونه برخورد کنیم و اجازه ندهیم تحت عناوین فریبنده متخصص ولو غیرمتعهد، سرمایه داران بزرگ که مسلماً در بین آنها جاسوس ها هم هستند، برای گردش چرخ های اقتصاد کشور در بدنه نظام نفوذ کنند. اینجانب چندسال قبل هشدار دادم که مذاکره با سرمایه داران بزرگ برای به گردش درآوردن چرخ اقتصاد کشور خطر بزرگی برای انقلاب است! امروز هم سرمنشأ گرانی و اخلال در امور را نفوذ سرمایه داران بزرگ در پیکره اقتصاد کشور می دانم. ما اگر بخواهیم با کسبه جزء و خرده فروشان برخورد کنیم به بیراهه خواهیم رفت. باید با تروریست های اقتصادی و سرمایه داران وابسته به خارج بشدت برخورد کنیم. آنها کسانی هستند که خود و ایادی متخصصشان در رشته های مختلف در ارگان های اقتصادی، فرهنگی و دانشگاهی نفوذ کرده اند و در مواردی با نفوذ در دستگاه های دولتی، عملکرد انقلابی نظام و فرزندان امام را زیر سؤال می برند. در کارخانه ها و ادارات همه تلاش خود را می کنند تا مردم را نسبت به نظام اسلامی و انقلاب بدبین کنند… از اول گفتیم که اینگونه سرمایه داران بغیر از منافع شخصی به چیزی معتقد نیستند. چون جو عمومی کشور مذهبی است، با یک ته ریش و تسبیح، خود را مسلمان دو آتشه جا می زنند و به کار خودشان مشغول می شوند. اینکه در ادارات فساد و رشوه خواری است به این علت است که ما از اول برخورد قاطعی با این گونه افراد نداشته ایم. وقتی می بینید عده ای بی ضابطه و از برخورد آرام نظام سوء استفاده کرده و وارد کشور می شوند، اموالشان را پس می گیرند و براحتی فعالیت های گذشته خود را ادامه می دهند و کم کم به صورت شبکههای حرفه ای وارد مراکز اقتصادی و تولیدی، ادارات و دانشگاه ها می شوند، باید انتظار داشت که جوانهای انقلابی که تا دیروز در برابر گلوله های دشمن می ایستادند امروز بی تفاوت شوند!»
«متأسفانه در ایران با نیت (توسعه اقتصادی) اقدامات دیگری نیز انجام گرفت که درنتیجه آن فقر تأثیر تهدیدآمیزی بر نظام اجتماعی میگذارد، بدین معنی که با اقداماتی، ثروت را به یکچیز خوب یعنی به یک ارزش مثبت و فقر را به یک ارزش منفی تبدیل نمود؛ یعنی دارندگی و برازندگی و فقر و تنگدستی شرمندگی شد ... امام خمینی (ره) در هنگام و ابتدای انقلاب، ثروت و نابرابری را با نام طاغوت به ارزش منفی تبدیل کرده بودند و در بیانات خود مشخصاً کوخنشینان را بر کاخنشینان ارجح میدانستند.با تغییر سیاست بعد از سال 1368 که روند بهاصطلاح توسعه اقتصادی در پیشگرفته شده، سرمایه از اهمیت زیاد برخوردار شد و ملاک و میزان ارزیابیها، معیارهای اقتصادی و مادی گشت. در این شرایط صاحبان سرمایه، یعنی ثروتمندان که تا آن موقع تا حدود زیادی مورد بیاعتنایی بودند و نمیتوانستند با پول خود همهچیز و همهکس را بخرند، ناگهان با ارزش شدند و فرصت خودنمایی یافتند.»
«وقتی نابرابری در جامعه گسترش یافت و از طرف مسئولین جامعه توبیخ نشد، بلکه آزاد گذاشته و یا حتی تشویق شد، ابتدا دارندگان مقیاسهای ارزشی یعنی ثروتمندان، ثروت خود را بر اساس معرفها و مقیاسهای ظاهری مثل اتومبیل و وسایل منزل و لباس به نمایش دیگران میگذارند و بهوسیله آن برتری خود را بر دیگران نشان میدهند، یعنی از این طریق کوشش بر آن دارند تا احترام کسب نمایند و فخرفروشی و خودنمایی کنند.»
«در کنار این، نمایش وسایل از جانب ثروتمندان که قشرهای پایینتر را به داشتن همان وسایل ترغیب میکند، دولت نیز خود یک جریان و مکانیسم تشدیدکننده دیگر را وارد نمود و آن حرکت اهرمهای نیازآفرینی بود، برای مردمی که احساس فقر میکنند از هر سو کالاهای جدید و مدرن به نمایش گذاشته و در آنها نیاز به داشتن این کالاها برانگیخته شد و این همانطور که گفته شد همان جویبار جدید است که به مسیر اصلیِ با ارزش شدن ثروت متصل میگردد و آن را تشدید میکند. وقتی نمایش ثروت آغاز و از طرف دیگر از همه سو انواع نیازها به مردم تزریق شد، یک بیماری واگیر تمام جامعه را فرا میگیرد و همه کموبیش آن چیزهایی را میخواهند که ثروتمندان دارند یا در جامعه به ارزش تبدیل کردهاند، زیرا ازاینجا به بعد مقایسههای اجتماعی شروع میشود. افراد خود را با همردیفان و افرادی که وضعشان کمی بهتر از آنها است مقایسه و اگر از آنها کمتر باشند، احساس عقبافتادگی و بیعدالتی نسبی میکنند.»