موج سبز یا موج شورش؟

آزدی اندیشه با هرج و مرج نمیشه....

موج سبز یا موج شورش؟

آزدی اندیشه با هرج و مرج نمیشه....

بازی جدید روحانی

بر خلاف برخی رفقا معتقدم روحانی با طرح فسادهای میلیارد دلاری یک واکنش عصبی و انفعالی نسبت به مبارزه با فساد مدیران و اطرافیانش نشان نداده است. روحانی را باید بر بستر برنامه های راهبردی اش تحلیل کرد. 

 
فضای عمومی کشور به شدت به ضرر گفتمان و جریان او در حال پیشرفت است. طرح های روحانی یکی پس از دیگری زمین خورده. فسادهای اطرافیانش ثابت شده . بی عملی دولت او هم برای مردم عیان شده. جریانی که او سالها تخریبش می‌کرد، منجی مردم شده. فاسدها را میگیرند و پهپادهای دشمن را میزنند. نخبگان سیاسی اکثراً دچار بی عملی شده اند. اصلاحات و اعتدال و کارگزاران  او را به رسمیت نمیشناسند و راس روشنی هم ندارند. همه اینها یعنی گفتمان و جریان او به طور کلی در کشور در حال حذف و به حاشیه رانده شدن است. 
 
 راه حل چیست؟
راه حل همان است که او در دوران ریاست جمهوری اش از آن مدد گرفت. یعنی حالا که من خودم حرفی برای اثبات خود ندارم کاری می‌کنم که همه متهم به فساد و تباهی شوند.
 
این رفتار چند فایده دارد: 
اولا چهره همه کشور لااقل تا مدتی که او نیاز به اراده مردم دارد سیاه خواهد بود و در این سیاهی توهمی میتوان پنهان شد.
 
ثانیا اگر زخم دوقطبی های کهنه مردم با این اتهامات و التهابات سر باز کند آن وقت مردم پرسپولیس_استقلالی رای خواهند داد نه از سر فهم و تبیین و اندیشه و این شانس او را برای انتخاب شدن بیشتر می‌کند. 
 
رابعا با ایجاد التهاب اجتماعی کاری می‌کند تا دیگر نهادهای حاکمیتی فشار به او و اطرافیانش را به هزار مصلحت سنجی کمتر کنند. 
 
خامسا چه بسا او بتواند طرحهای دولت خود را در تثبیت  اف ای تی اف و غیره پیش ببرد. انتخاب وزیر نفت و رئیس بانک مرکزی برای توضیح فسادها را بی ربط به این داستان نگیرید. بازوهایی که باید این فشار را مدیریت کنند تا او به هدفش برسد. 
 
و خلاصه در مجموع برای مدتی برای جریان خود زمان بخرد و رای جمع کند شاید دولت آمریکا عوض شود و دری گشوده شود ولو ظاهری تا آبرویش را هم ترمیم کند. روحانی مدتها است دنبال این است که با گذشت زمان گشایشی از آن طرف مرزها برای خود درست کند.

علی مهدیان

مملکت را نمی‌توان به روش «من بمیرم و تو بمیری»!! اداره کرد...


این روزها، دولت آقای روحانی از یکسو و دولت ترامپ از سوی دیگر در یک نقطه به اشتراک نظر رسیده‌اند و هر دو دولت بر تصویب لوایح FATF اصرار می‌ورزند! این مقایسه اگرچه ظاهر ناخوشایندی دارد ولی واقعیتی محسوس و غیرقابل انکار است و البته تاسف‌آور نیز هست. گزارش امروز کیهان که به تیتر اول روزنامه تبدیل شده، در همین خصوص است و با تکیه بر اسناد موجود به ابعاد ماجرا می‌پردازد. اما، یادداشت پیش‌روی نگاهی به تازه‌ترین نظر دولت درباره ضرورت تصویب لوایح مرتبط با FATF است که از سوی دفتر سخنگوی دولت اعلام شده است. بخوانید!

در بخشی از اطلاعیه دفتر سخنگوی دولت آمده است:
« در آیین‌نامه‌ها و  قوانین داخلی درخصوص نحوه اجرای این قطعنامه‌ها و لوایح مرتبط با FATF نقطه‌نظرات همه کارشناسان امنیتی، سیاست خارجی، اقتصادی و... لحاظ شده و هرگز و در هیچ کجا منافع ملی کشور یا نهادهای اصلی انقلاب اسلامی به خطر نیفتاده است. همچنین آنچه در قانون به صراحت آمده این است که در تمامی مراحل تعیین مصادیق گروه‌های تروریستی و اجرای تحریم‌های شورای امنیت ملل متحد علیه آنها، مطابق نظر شورای امنیت ملی کشور عمل خواهد شد. ...دولت معتقد است باید مانع  از وارد شدن کشور به لیست سیاه FATF شد چون در میان‌مدت، عواقب ناگواری برای اقتصاد، به خصوص در بخش مالی به دنبال خواهد داشت و مخالفان تصویب لوایح بهتر است به جای فرافکنی و تحریف واقعیات و تلاش برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، کمک کنند که این لوایح به تصویب برسد و یا اینکه مسئولیت عواقب خطیر اقدامات خود را تمام و کمال به عهده بگیرند»!

 ۱- بیش از دو سال است که منتقدان لوایح مرتبط با FATF‌، از جمله پالرمو و CFT‌، علت مخالفت خود را با دلایل مستحکم و مستند حقوقی اعلام کرده و تصویب این لوایح از سوی دولت را فاجعه‌بار دانسته‌اند ولی دولت به هیچیک از آنها - تاکید می‌شود که به هیچیک از آن دلایل مستند و مستحکم- پاسخ نداده است! تنها پاسخ دولت را می‌توان در اظهارات آقای ظریف در جلسه علنی ۱۸ مهرماه ۹۷ مجلس شورای اسلامی، و به هنگام تصویب لایحه CFT آدرس داد که فرمودند «نه بنده و نه آقای رئیس‌جمهور نمی‌توانیم تضمین دهیم که با پیوستن به لایحه مقابله با تامین مالی تروریسم مشکلاتمان حل خواهد شد، اما می‌توانیم تضمین بدهیم که با نپیوستن به این لایحه، آمریکا بهانه مهمی را برای افزایش مشکلات ما پیدا خواهد کرد»!

برادر عزیزمان جناب دکتر ظریف تنها خاصیت این کنوانسیون را در گرفتن بهانه از دست آمریکا می‌دانند! یعنی تاکید می‌کنند که این لایحه غیراز آنکه -به زعم ایشان- قرار است بهانه را از دست آمریکا بگیرد، هیچ خاصیت دیگری ندارد!

۲- در استدلال آقای ظریف دقت کنید! مفهوم آن چیست؟ آیا غیر از این است که از نگاه وزیر محترم امور خارجه کشورمان، ملاک و معیار قانونگذاری در ایران اسلامی باید تامین خواسته‌های آمریکا باشد! و باید پرسید؛ مگر طی چهل سال گذشته، بهانه‌تراشی‌های آمریکا علیه ایران اسلامی نقطه پایانی داشته است؟! و مگر هم‌اکنون ده‌ها بهانه دیگر در آستین ندارد؟! آیا برای تامین نظر آمریکا و گرفتن بهانه‌هایی که تراشیده است و همه روزه نیز بر تعداد آن افزوده می‌شود، باید به خواسته‌هایش تن بدهیم؟! و در یک کلمه، دست‌بسته تسلیم آمریکا بشویم؟!

کاش دولت محترم به این پرسش پاسخ می‌داد که اینگونه قانونگذاری با دیکته کردن نظرات آمریکا به نظام سیاسی ایران که در دوره طاغوت مطرح بود چه تفاوتی دارد؟! آن روزها سفارتخانه‌های آمریکا و انگلیس خواسته خود را به دولت دیکته می‌کردند و دولت برای تامین نظر آنان- بخوانید گرفتن بهانه از دست آنها- خود را موظف! به پذیرش آنچه دیکته شده بود می‌دانست! و امروز از آن سوی آب‌ها نظر خود را به عنوان مسئله و قانونی که برایشان قابل قبول نیست (همان بهانه) اعلام می‌کنند و ما خود را موظف به پذیرش آن می‌دانیم!

۳- سخنگوی محترم دولت می‌فرمایند؛ «آنچه در قانون به صراحت آمده این است که در تمامی مراحل تعیین مصادیق گروه‌های تروریستی و اجرای تحریم‌های شورای امنیت ملل متحد علیه آنها، مطابق نظر شورای امنیت ملی کشور عمل خواهد شد»!
منظور ایشان پاسخ به یکی از اصلی‌ترین و خطرناکترین ایرادی است که به لایحه CFT (مقابله با تامین مالی تروریسم) وارد است و آن اینکه در لایحه مورد اشاره تاکید شده است که تعیین مصادیق تروریسم بر عهده مدیریت FATF است و از نگاه رسما اعلام شده مدیریت FATF‌، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه قدس، وزارت اطلاعات، وزارت دفاع، سازمان صدا و سیما و افرادی نظیر سردار قاسم سلیمانی، سردار نقدی، فریدون عباسی و... مصداق تروریسم هستند! و بر اساس FATF رابطه مالی نظام با این مراکز باید قطع شود و اموال این افراد توقیف و مصادره شود!
 آقایان ادعا می‌کنند که در این خصوص، تحفظ یا شرط (Reservation ) قائل شده و اعلام کرده‌اند که تعیین مصادیق تروریسم را برعهده شورای عالی امنیت ملی کشورمان نهاده‌اند!

در این باره قبل از هر توضیحی باید تاسف خورد که چرا دولت محترم برای درک و شعور مردم کمترین اهمیتی قائل نیست؟! توضیح آنکه؛
اولاً؛ مطابق ماده ۱۹ کنوانسیون ۱۹۶۱ وین که به قانون اساسی معاهدات شهرت دارد «حق تحفظ یا شرط- Reservation» در یک معاهده بین‌المللی فقط هنگامی قابل پذیرش است که با روح و هدف معاهده ناسازگار نباشد و اما، موضوع CFT‌، مقابله با تامین مالی تروریسم، قطع منابع مالی و مراکز پشتیبان گروه‌های تروریستی است. بنابراین وقتی شرط ما آن است که تعریف کنوانسیون درباره تروریسم و مصداق گروه‌های تروریستی را نمی‌پذیریم، این شرط، به‌زعم آنان با موضوع کنوانسیون مغایرت داشته و قابل پذیرش نیست.

ثانیاً؛ مدیریت FATF در بیانیه ۹ ماده‌ای تیر ماه ۱۳۹۷ خود با صراحت اعلام کرد که هیچگونه شرط و تحفظی را نمی‌پذیرد و گروه‌های تروریست همان‌هایی هستند که از جانب FATF اعلام می‌شوند.

اکنون باید از دولت و سخنگوی محترم آن پرسید آیا شما آقایان از اینکه FATF شرط و تحفظ ایران را نپذیرفته و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه قدس، وزارت اطلاعات، وزارت دفاع، سازمان صدا و سیما و افرادی نظیر سردار قاسم سلیمانی را مصداق تروریسم می‌داند! بی‌خبرید؟! و اگر بی‌خبر نیستید که نیستید چه اصراری دارید که مملکت را به نابودی بکشانید؟!

۴- سخنگوی محترم دولت می‌فرمایند: «درخصوص نحوه اجرای این قطعنامه‌ها و لوایح مرتبط با FATF نقطه‌نظرات همه کارشناسان امنیتی، سیاست خارجی، اقتصادی و... لحاظ شده و هرگز و در هیچ کجا منافع ملی کشور یا نهادهای اصلی انقلاب اسلامی به خطر نیفتاده است»! ایشان توضیح نمی‌دهند این کارشناسان فرهیخته امنیتی و سیاست خارجی و اقتصادی چه کسانی هستند؟! و اگر آنگونه که آقای ربیعی می‌فرمایند با لوایح یاد شده موافق هستند، پس چرا هرگز برای اعلام نظر خود آفتابی نمی‌شوند؟! سخن حق و مستند که به پرده‌نشینی نیاز ندارد! کاش چند نفر از این افراد به قول خودتان فرهیخته و کارشناس را معرفی می‌کردید و از آنها می‌خواستید در یک نشست علنی با منتقدان از نظرات خود دفاع کنند! اگر ادعای خود را واقعی می‌دانید بسم‌الله... بفرمائید در حضور مردم از آن دفاع کنید!

۵- در اطلاعیه سخنگوی دولت آمده است: «مخالفان تصویب لوایح بهتر است به جای فرافکنی و تحریف واقعیات و تلاش برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، کمک کنند که این لوایح به تصویب برسد و یا اینکه مسئولیت عواقب خطیر اقدامات خود را تمام و کمال به عهده بگیرند»! که باید پرسید؛ این دیگر چه نوع اداره امور اجرایی کشور است؟! دولت وظیفه دارد در انجام امور محوله، منافع مردم و نظام را تامین کند. راه‌کار هم کاملاً مشخص است.

اولین گام، ارزیابی سود و زیان تصویب این لوایح است که تمامی شواهد و دلایل نه فقط از زیانبار بودن لوایح یاد شده حکایت می‌کنند بلکه تصویب آن را فاجعه‌آمیز می‌دانند و هیچ صاحبنظری تصویب لوایح مورد اشاره را به نفع کشور ندانسته است. بدیهی است که قیل و قال چند روزنامه زنجیره‌ای و برخی از نمایندگان مجلس، مادام که دلیل و سندی برای ادعای خود ارائه نکرده‌اند، ملاک ارزیابی نیست.

۶- علاوه ‌بر موارد یادشده، نکته دیگری نیز در میان است که از همه با اهمیت‌تر است و آن ضرورت تن دادن دولت به قانون است. لوایح مرتبط با FATF مراحل قانونی خود را طی کرده و با تصویب آن موافقت نشده است بنابراین اصرار دولت بر تصویب غیر قانونی آن غیر از دور زدن قانون و قانون‌شکنی آشکار چه مفهوم و معنای دیگری دارد؟!

۷- دولت محترم در حالی  اعلام می‌کند مخالفان این لوایح باید «مسئولیت عواقب خطیر اقدامات خود را تمام و کمال به عهده بگیرند»!! که اولاً مخالفان با ارائه دلایل روشن و مستند اعلام کرده‌اند که منافع ملی کشور را در عدم تصویب آن می‌دانند. ثانیاً؛ فقط یک نیم نگاه به نظر منتقدان در بسیاری از نمونه‌های مشابه و مقایسه آن با آنچه دولت پیش‌بینی می‌کرد به وضوح نشان می‌دهد که در اکثر موارد -اگر نگوییم در همه موارد- حق با منتقدان بوده است و نتیجه کار ۱۸۰ درجه با آنچه دولت پیش‌بینی و ادعا می‌کرد تفاوت داشته و هنوز هم دارد. آیا غیر از این است؟!

کاش دولت محترم از میان ناکارآمدی‌های فراوانی که داشته است، فقط مسئولیت امکانات و ظرفیت‌های ۶ ساله ملت و نظام را که به پای برجام ریخته و بر باد داده است، می‌پذیرفت و سپس مسئولیت لوایح ذلت‌بار و فاجعه‌آمیز FATF را از منتقدان مطالبه می‌کرد!

 و بالاخره باید به دولت محترم یادآور شد که مملکت را نمی‌توان به روش «من بمیرم و تو بمیری»!! اداره کرد... گفتنی است در میان کلاه مخملی‌های تهران -که برادر عزیزم آقای ربیعی از آن با خبرند- رسم بود که وقتی یکی از آنها به دیگری «تو بمیری می‌زد»! شانه‌اش را جمع می‌کرد و می‌گفت؛ رَد کردم!... به کجا رد کرده بود؟! شاید خودش هم نمی‌دانست!


«حسین شریعتمداری»

کاسبان ترس؛ از هویج برجام تا چماق‌ FATF/ غرب‌گرایان از جان مردم چه می‌خواهند؟

حامیان برجام تمامی امور را به توافق هسته‌ای گره زدند و مدعی شدند که با امضای برجام تمام مشکلات کشور حل شده و فتح‌الفتوحی عظیم رخ می‌دهد. این طیف اکنون همین رویکرد را در موضوع FATF تکرار کرده است. تفاوت وضعیت فعلی با گذشته در این است که هراس‌افکنی و ارعاب، به جای وعده و وعیدهای رنگارنگ نشسته است.

 
دولتمردان و رسانه‌های زنجیره‌ای همچنان با جنجال و هیاهو به دفاع از FATF می‌پردازند. نکته قابل توجه اینجاست که این حمایت‌ها به هیچ عنوان رنگ و بوی کارشناسی و فنی ندارد و فصل مشترک آنها،‌ترساندن مردم از عواقب ادعایی عدم تصویب FATF است.
 
در همین رابطه اکبر ‌ترکان، مشاور سابق رئیس‌جمهور در مصاحبه با سایت جماران گفت: «اگر به FATF نپیوندیم، بهانه جدیدی برای تحریم بیشتر ایجاد می‌شود».
ترکان در ادامه مدعی شده است: «مخالفت با پیوستن به FATF ممکن است انتخاباتی باشد».
 
گرفتن بهانه از آمریکا!
 
حامیان FATF بارها مدعی شده‌اند که با پیوستن به این سازمان بین دولتی، بهانه از آمریکا گرفته می‌شود.
 
این در حالی است که روحانی در سال ۹۴ گفته بود که به واسطه برجام تمامی تحریم‌های ضدایرانی از جمله تحریم‌های مالی و بانکی به‌طور کامل و یک‌ باره در اولین روز اجرا- دی ۹۴-  لغو خواهد شد و نه تعلیق. به اذعان دولتمردان هیچگاه این اتفاق رخ نداد. بهانه هسته‌ای تمام شد و بهانه FATF آغاز شد.
یک سؤال: آیا بهانه‌های آمریکا تمامی دارد؟! کارنامه آمریکا می‌گوید پاسخ منفی است. با این وجود چرا باید هر چند وقت یک‌ بار امتیاز بدهیم تا به زعم خودمان بهانه را از دست آمریکا بگیریم. دیروز بهانه هسته‌ای، امروز بهانه FATF، فردا بهانه موشکی و منطقه‌ای و حقوق بشر و...
 
یک سؤال دیگر، کدام بهانه را از چه کسانی می‌خواهیم بگیریم؟! بهزاد صابری، مشاور وزیر امور خارجه در مصاحبه با روزنامه ایران گفته است:«FATF یک نهاد غربی نیست». این در حالی است که مقر FATF در پاریس، پایتخت فرانسه است. همان کشوری که میزبان و حامی ‌و پناهگاه گروهک ‌تروریستی منافقین است. گروهک‌تروریستی که ۱۷ هزار ایرانی بی‌گناه را به خاک و خون کشیده است. کشوری که مقر FATF در آن قرار دارد، حمایت و تجهیز صدام علیه ایران و حمایت و تجهیز گروهک ‌تروریستی داعش را در کارنامه سیاه خود ثبت کرده است. این در حالی است که دستورالعمل ادعایی FATF مبارزه با ‌تروریسم و پولشویی است!
 
بنابر گزارش‌های معتبر در حال حاضر 70 درصد پولشویی دنیا در آمریکا و اروپا رخ می‌دهد، یعنی همان اعضای اصلی FATF. حال سؤال این است که ما کدام بهانه را از چه کسانی می‌خواهیم بگیریم؟! از میزبانان و حامیان گروهک ‌تروریستی منافقین؟! از حامیان و تجهیزکنندگان گروهک تکفیری ‌تروریستی داعش؟! از میزبانان و حامیان انگلیسی و هلندی و دانمارکی سایر گروهک‌های‌ تروریستی؟! از رکوردداران پولشویی در دنیا؟! از نقض‌کنندگان اصول بدیهی حقوق بشر در دنیا؟!
 
عدم تصویب یعنی قطع رابطه با دنیا!
 
حامیان FATF بارها مدعی شده‌اند که عدم تصویب لوایح مرتبط با کارگروه اقدام مالی یعنی قطع رابطه با دنیا!
 
در همین رابطه صابری در بخش دیگری از مصاحبه با روزنامه ایران گفته است:«حالا ممکن است اصلاً ما بگوییم سیاست جمهوری اسلامی این است که نمی‌خواهد با هیچ جای دنیا روابط مالی داشته باشد؛ خب این هم یک انتخاب است و اگر سیاست نظام این باشد، آن وقت بله؛ نیازی به رعایت استانداردهای FATF نخواهد بود».
 
این ادعای مضحک حتی از سوی برخی حامیان FATF نیز رد شده است. برای نمونه ‌ترکان در مصاحبه با جماران گفته است:«من مدعی نیستم که اگر ما FATF را به تصویب برسانیم روابط بانکی‌مان با دنیا عادی می‌شود. چون امروز محدودیت‌های بانکی ما به این دلیل نیست که به FATF نپیوسته‌ایم. بلکه به دلیل اعمال نفوذ ظالمانه و یک‌جانبه ایالات متحده آمریکاست. بنابراین، کماکان دشمنی ایالات متحده نمی‌گذارد که ما روابط عادی با بازار جهانی داشته باشیم».
 
اتفاقا FATF ابزاری برای قفل شدن سیستم بانکی ایران و به عبارتی ابزار خودتحریمی ‌در داخل کشور است. FATF می‌گوید که بانک‌های ایران باید بر طبق لیست تحریم وزارت خزانه‌داری آمریکا عمل کنند. در این لیست‌ اشخاصی همچون سردار قاسم سلیمانی و دکتر فریدون عباسی- دانشمند هسته‌ای-  و بسیاری دیگر از متخصصان ایرانی در حوزه‌های مختلف قرار دارند.
 
متأسفانه برخی بانک‌های ایرانی در دولت روحانی فهرست تحریم وزارت خزانه‌داری آمریکا را اجرا کرده‌اند. برای نمونه - ۸ خرداد ۹۶-  اداره کل مبارزه با پولشویی و تطبیق بانک کشاورزی طی ابلاغیه‌ای اعلام کرد:«در راستای الزام نهادهای ناظر داخلی و بین‌المللی درخصوص رعایت قوانین و مقررات مبارزه با پولشویی و تأمین مالی‌ تروریسم و به تبع آن ممنوعیت ارائه خدمات مالی به کلیه‌ اشخاص حقیقی و حقوقی و گروه‌های تحریمی... طبق لیست اعلامی ‌از سوی سازمان‌های بین‌المللی (نظیر سازمان ملل، اتحادیه اروپا، وزارت خارجه آمریکا، خزانه‌داری آمریکا و...) کلیه لیست‌های تحریمی‌اعلامی‌ازسوی بانک مرکزی... برای همکاران ذی‌مدخل در واحدها قابل دسترس می‌باشد».
 
تبعیت همه دنیا از FATF!
 
مشاور ظریف در بخش دیگری از مصاحبه با روزنامه ایران گفته است:«ما با نادیده گرفتن قواعد و اصول FATF که رعایت آنها را برای همه کشورهای جامعه بین‌المللی ضروری کرده، تمام هزینه‌هایی را که آمریکا در نتیجه خروج یک‌جانبه از برجام متحمل شده است، از روی دوش این کشور برمی‌داریم».
حامیانFATF مدعی هستند که همه کشورهای جهان به غیراز ایران و کره شمالی عضو FATF هستند. این ادعا در حالی است که تنها حدود 35 کشور جهان به این سازمان بین دولتی پیوسته‌اند.
 
علاوه‌بر آن همان‌طور که پیش از این نیز ذکر شد، 70 درصد پولشویی دنیا در آمریکا و اروپا(اعضای اصلی FATF) رخ می‌دهد.
 
FATF را تصویب نمی‌کنند، چون مشکل دولت حل می‌شود!
 
روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی به قلم مدیرمسئول نوشته است: «مردم از ریزه‌کاری‌های جنگ قدرت میان متصدیان بخش‌های مختلف نظام خبر دارند و می‌دانند که این منازعات و مانع‌تراشی‌ها برای خدا و حتی برای مصالح ملت و کشور و نظام نیست، بلکه برای این است که چرا بخشی از قدرت در دست تو باشد و به‌صورت کامل در اختیار من نباشد. حتی این را هم می‌فهمند که برجام اگر کار این دولت نبود و کار من بود خیلی هم خوب بود و اف‌ای‌تی‌اف هم چون مشکل این دولت را حل می‌کند نباید تصویب شود. اینها را مردم در کوچه و بازار و خانه و محل کار به زبان می‌آورند و تمام بازی‌های جدید رسانه‌ای و فضای مجازی علیه برجام و لوایح مرتبط را حقه‌های تبلیغاتی برای انتخابات می‌دانند. این، یعنی قربانی کردن منافع ملی در برابر مطامع شخصی و جناحی.
 
این روزنامه زنجیره‌ای مدعی شده است که منتقدان FATF مانع تصویب لوایح مرتبط با آن می‌شوند و علت این امر این است که FATF مشکل دولت را حل می‌کند. این ادعای مضحک در حالی است که ظریف پیش از این صراحتا اعلام کرد که «نه بنده و نه رئیس‌جمهور تضمین نمی‌دهیم که با تصویب لوایح مرتبط با FATF مشکلات کشور حل شود».  
                 
برخی حامیان FATF این‌گونه القاء می‌کنند که ایران تاکنون ارتباطی با این سازمان نداشته و اگر در آینده به آن بپیوندد و دستورات آن را اجرایی کند، فتح‌الفتوحی اقتصادی رخ خواهد داد.
 
این ادعا در حالی است که در خرداد 95 وزارت خارجه و وزارت اقتصاد دولت روحانی در اقدامی غیرقانونی بدون هماهنگی و یا اخذ مجوز از مجلس و یا از شورای عالی امنیت ملی، اقدام به «توافق محرمانه»! با FATF کرده و متعهد و موظف شد 41 مورد دستورات گروه مذکور را که در قالب برنامه اقدام «Action Plan»» پذیرفته بود، در زمان‌بندی‌های مشخص، به اجرا در آورد.
 
دولت و وزارت خارجه در اقدامی تأمل‌برانگیز از سال 95 تاکنون 37 بند از 41 بند تعهداتی را که مخفیانه به FATF داده‌اند و به عبارتی حدود 90 درصد دستورات FATF را اجرا کرده‌اند، اما این اقدامات نقد نه تنها باعث گشایش اقتصادی در معیشت مردم و امور بانکی نشده است، بلکه سفره مردم را نیز کوچک کرده است.
 
سال 96 خبری منتشر شد مبنی بر اینکه اطلاعات 400 صرافی ایرانی به خارج از کشور درز کرده و لو رفتن این اطلاعات نقشی اساسی در کمبود ارز در بازار و نوسانات شدید ناشی از آن داشته است. بنابر مستندات موجود، این مسئله یکی از نتایج اجرای بندهای FATF در داخل کشور بوده است.
 
بی‌اطلاعی حامیانFATF از مفاد پالرمو و CFT
 
محمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از حامیان FATF در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «اگر آمریکا اعلام کرد یک گروه‌ تروریستی است به این معنی نیست که CFT یا پالرمو یا FATF از آن تبعیت می‌کند. در بندهای CFT این نکته هست که هر کشوری خودش ‌تروریسم را تعریف کند. بر این اساس، شورای ‌عالی امنیت ملی ما تعریف می‌کند که چه گروهی از نظر ما ‌تروریستی است».
 
متأسفانه حامیان FATF به هیچ عنوان با مفاد پیوستن به این سازمان بین دولتی آشنا نیستند.
 
با نگاهی به مفاد FATF مشاهده می‌کنیم که در موضوع ‌تروریسم، حق شرط از ایران گرفته شده است. در ماده 6 کنوانسیون بین‌المللی مبارزه با تأمین مالی‌تروریسم CFT آمده است: «هر کشور عضو در صورت لزوم، اقداماتی را از جمله در صورت اقتضاء از طریق تدوین قانون داخلی اتخاذ خواهد نمود تا اطمینان حاصل نماید اعمال کیفری در حیطه شمول این کنوانسیون، تحت هیچ شرایطی با ملاحظات سیاسی، فلسفی، عقیدتی، نژادی، قومی، مذهبی و یا سایر ملاحظات با ماهیت مشابه قابل توجیه نباشد».
 
موافقان دیروز، مخالفان امروز!
 
خبرگزاری دولتی ایسنا در گزارشی با عنوان «FATF روی میز موافقان دیروز و مخالفان امروز» نوشت:«در حالی که مسئولان امنیتی ـ سیاسی، اقتصادی دولت قبل بر ضرورت و اهمیت عضویت ایران در FATF  در آن دولت تأکید داشتند امروز در دولت حسن روحانی به مخالفان سرسخت آن تبدیل شده‌اند».
حامیان FATF مدعی هستند که مخالفان امروز، در دولت قبل حامی ‌پیوستن به این سازمان بین دولتی بودند.  این ادعا در حالی است که در دولت دهم سازمان FATF مدعی می‌شود که چون ایران قانونی داخلی در موضوع مقابله با‌تروریسم ندارد، پس این کشور حامی ‌تروریسم است. دولت وقت در واکنش به این اتهام‌زنی، لایحه‌ای تنظیم کرده و آن را تقدیم مجلس می‌کند.
 
نکته قابل توجه اینجاست که این لایحه مطابق قانون اساسی و شرع بوده و هیچ تعهدی نسبت به FATF ایجاد نکرده بود.
 
اما در دولت یازدهم در سال ۹۵ «علی طیب‌نیا» وزیر وقت اقتصاد به‌طور پنهانی از سوی دولت ایران متعهد می‌شود که ۴۱ بند مربوط به دستورات FATF را آن هم بدون اطلاع مجلس اجرا کند!
 
اما ۴ بند از ۳۷ بند مذکور مربوط به تغییر قوانین است و اینجاست که دولت مجبور می‌شود که این ۴ بند را در قالب لایحه تنظیم کرده و نتیجه آن می‌شود لوایح چهارگانه مرتبط با پیوستن به FATF و جنجال‌های برخی دولتمردان و مدعیان اصلاحات.
 
بنابراین وضعیت فعلی ایران در مواجهه با FATF، دستپخت دولت آقای روحانی و مدعیان اصلاحات و این ۴۱ بند است و نه آن لایحه داخلی در دولت قبل از روحانی.
 
هویج برجام، چماق FATF
 
یکی از نقاط ضعف جدی دولت روحانی گره‌زدن معیشت مردم به اموری است که از اختیار کشور خارج است. این رویکرد غلط پیش از این در توافق هسته‌ای در پیش گرفته شد و اکنون نیز بدون توجه به تجربه عبرت‌آموز برجام، عینا در مسئله FATF در حال تکرار است.
 
حامیان برجام تمامی ‌امور کشور حتی آب خوردن مردم را به توافق هسته‌ای گره زدند و مدعی شدند که با امضای برجام تمام مشکلات کشور حل شده و فتح‌الفتوحی عظیم رخ می‌دهد. این طیف اکنون همین رویکرد را در موضوع FATF تکرار کرده است. تفاوت وضعیت فعلی با گذشته در این است که هراس افکنی و ارعاب، به جای وعده و وعیدهای رنگارنگ نشسته است.
 
به عبارت دیگر، دیروز مردم را با هویج برجام فریب دادند، و امروز از چماق FATF می‌ترسانند. فصل مشترک رفتار حامیان برجام و FATF، فقدان بهره‌مندی از منطق فنی و کارشناسی است.
 
راه‌حل اصلی رفع مشکلات کشور، مدیریت صحیح نقدینگی، اجرای دقیق اقتصاد مقاومتی و بهره‌مندی از استعدادهای عظیم داخلی و بکارگیری جوانان نخبه، انقلابی و مومن است. اما متأسفانه دولت در اجرای موارد فوق دچار قصور و تقصیرهای فراوان شده است.
 
منبع:کیهان

چگونه آمریکا از شروط دوازده‌گانه برای ایران به التماس برای مذاکره مجدد هسته‌ای رسید؟

خط و نشان کشیدن های متعدد آمریکا برای تهران و راهبرد فشار حداکثری حالا توخالی بودن خود را نشان داده است. حتی مقامات آمریکایی هم از صراحت خود در اهداف زیاده خواهانه علیه حوزه نفوذ ایران در منطقه و قدرت موشکی کاسته اند و تصمیم گرفته اند که این اهداف را در لفافه پیگیری کنند. آمریکا که نتوانسته ایران را پای میز باجگیرانه خود بیاورد حالا از طریق واسطه های خود به التماس کردن برای یک عکس یادگاری افتاده است.
 
 یک سال قبل بود که وزیر خارجه آمریکا در کنفرانس خبری 12 شرط را برای مذاکره با ایران تعیین کرد. وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که اگر تهران 12 شرط مطرح شده توسط واشنگتن را به صورت جدی مد نظر قرار دهد، این کشور آماده مذاکره با ایران است! شروط تعیین شده توسط پامپئو آنقدر زیاده خواهانه بود که حتی با استقبال غرب گرایان نیز رو به رو نشد اما اصرار دولت آمریکا بر این شروط قابل توجه بود. این شروط که به دنبال نابودسازی قدرت منطقه ای و دفاعی ایران و دست آوردهای 40ساله انقلاب بود تا چندین ماه توسط ترامپ، بولتون و پمپئو پیگیری شد. 
 
اردیبهشت ماه 98 دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا در کنفرانس خبری با عقب‌نشینی از 12 پیش‌شرط مایک پمپئو درباره مصالحه ومذاکره با ایران گفت: «دوست دارم ایرانی‌ها (مقام‌های ایران) به من زنگ بزنند... ما فقط می‌خواهیم که آنها سلاح هسته‌ای نداشته باشند. چیز زیادی از آنها نمی‌خواهیم.»
 
همزمان با این عقب نشینی آمریکا صف واسطه ها و میانجی ها برای آوردن ایران پای میز معامله گسترش پیدا کرد. روسیه و عراق و سوئیس برای این اقدام اعلام آمادگی کردند و عمان و قطر هم دست به کار شدند. در آخرین مورد وزیر خارجه آلمان و سپس به عنوان آخرین برگ برنده یعنی نخست وزِیر ژاپن راهی تهران شدند.
 
شاید بتوان نقطه عطف التماس آمریکا برای گرفتن یک عکس یادگاری را در سفرهای مقامات آلمان و ژاپن دید، نمایندگانی که برای اقناع ایران جهت مذاکره با آمریکایی ها و دادن امتیازات بیشتر طراحی شده بود. قبل از سفر آبه به تهران تحلیل‌گران مختلف به ارزیابی و تحلیل آن پرداختند. به گفته کارشناسان سفر  نخست وزیر ژاپن با چند هدف پایه ریزی شده بود: «اول. ایجاد اخلال در محاسبات ایران به گونه ای که در سطح حاکمیت شکاف ایجاد و برخی گمان کنند فرصت مناسبی برای مذاکره ایجاد شده است. همچنان که یک موج نیز در عرصه عمومی برای مذاکره ایجاد شود تا موضع رسمی نظام در قالب «جنگ نمی شود، مذاکره نمی کنیم» مختل شود. دوم؛ «آبه» میخواهد «اراده مقاومت» در ایران را سنجش کرده و برای آمریکا برآوردی مطابق واقع ارائه نماید که؛ «ایرانیان چقدر و تاکجا مقاومت می کنند؟ آیا نظام ثبات سیاسی دارد؟»»
 
این سفر می‌توانست پیام ضعف و عقب نشینی ایران و کارآمدی فشارحداکثری آمریکایی‌ها باشد. اما صحبت‌های رهبرانقلاب توانست این پیام را به کشورهای جهان به خصوص رژیم آمریکا صادر کند که اراده ایران بر مقاومت است و فشار حداکثری باعث تکرار تجربه خسارت بار مذاکرات برجام نخواهد شد. 
 
نگاهی به پیام‌های ترامپ که توسط ژاپن به رهبرانقلاب منتقل شده نشان میدهد مقاومت ایران طی یک سال گذشته موجب یاس دشمن شده و آمریکا در پیام‌های خود و سیاست های اعلامی اش این مساله را نشان داده است چرا که از طرفی می داند که اصرار بر زیاده خواهی‌های منطقه ای و موشکی و دستاوردهای 40ساله انقلاب به نتیجه نمیرسد و از طرف دیگر درصدد است که با کم کردن مباحث بحث برانگیر ایران را پای میز مذاکره بکشاند و باج خواهی خود را پس از آن دوباره علنی کند.
 
دیدار نخست وزیر ژاپن و رهبرانقلاب نشان میدهد آمریکا 5پیغام را برای ایران آورده است که با پاسخ های مستدل و منطقی و انقلابی ایران روبه رو شده است.
 
پیام اول ترامپ این بوده که «آمریکا قصد تغییر رژیم در ایران را ندارد.» این در حالی است که آمریکا بارها و بارها سیاست تغییر نظام در ایران را در بیان و عمل علنی کرده است. رهبر انقلاب در پاسخ به این ادعا فرمودند: «این یک دروغ است زیرا اگر آمریکا می‌توانست این کار را انجام دهد، انجام می‌داد اما نمی‌تواند.»
 
رئیس جمهور آمریکا با سکوت کردن در قبال قدرت موشکی و منطقه ای ایران پیغام داده است که «می‌خواهیم درباره موضوع هسته‌ای مذاکره کنیم» این ادعای وی درحالی است که به مذاکرات و تعهدات آمریکا پایبند نبوده است. پاسخ مستدل رهبر انقلاب این بود که: «ایران به مدت پنج، شش سال در موضوع هسته‌ای با آمریکا و اروپایی‌ها در قالب ۱ + ۵ مذاکره کرد و به یک نتیجه هم رسید، اما آمریکا زیر این توافق و قرارداد قطعی زد، بنابراین کدام فرد عاقلی است که دوباره با کشوری که زیر تمام توافق‌ها زده، مذاکره کند؟»
 
ترامپ اما هدف آمریکا از سیاست های خود را «جلوگیری از ساخت سلاح هسته‌ای توسط ایران» را معرفی میکند که این دروغ گویی آمریکا بدون پاسخ نمی ماند: «ما با سلاح هسته‌ای مخالفیم و فتوای شرعی من حرام بودن ساخت سلاح هسته‌ای است اما این را بدانید که اگر ما قصد ساخت سلاح هسته‌ای داشتیم، آمریکا هیچ کاری نمی‌توانست بکند و اجازه ندادن آمریکا، هیچ مانعی ایجاد نمی‌کرد.»
 
رئیس دولت آمریکا همچنین برای ثابت کردن حسن نیت خود میگوید «آمریکا آماده مذاکرات صادقانه با ایران است» وی در حالی از صداقت دم میزند که حتی غرب گرایان هم بارها درخصوص صداقت این کشور و اعتماد به آمریکا ابراز پشیمانی کرده اند.
 
رهبر انقلاب در این خصوص فرمودند: «ما این حرف را اصلاً باور نمی‌کنیم زیرا مذاکرات صادقانه از جانب شخصی همچون ترامپ، صادر نمی‌شود. صداقت در میان مقامات آمریکایی بسیار کمیاب است.» آیت الله خامنه ای همچنین به آخرین دشمنی آمریکا پس از دادن وعده صداقت اشاره کرده و فرمودند: «رئیس جمهور امریکا چند روز پیش با جنابعالی دیدار و گفتگو و درباره ایران هم صحبت کرد، اما بعد از بازگشت از ژاپن، بلافاصله تحریم صنایع پتروشیمی ایران را اعلام کرد، آیا این پیام صداقت است؟ آیا این نشان می‌دهد که او قصد مذاکره صادقانه دارد؟...ما به هیچ وجه تجربه تلخ مذاکره چند سال اخیر با امریکا را تکرار نخواهیم کرد.»
 
ترامپ همچنین درحالی به دنبال وسوسه کردن مقامات ایرانی است و میگوید «مذاکره با آمریکا موجب پیشرفت ایران خواهد شد» که وضعیت دوستان آمریکا در منطقه خلاف این ادعا را ثابت میکند. رهبر انقلاب نیز در پاسخ به این ادعای دروغین به تکیه به وعده های الهی و همت جهادی نیروهای انقلابی فرمودند: «ما به لطف خداوند، بدون مذاکره با آمریکا و با وجود تحریم هم به پیشرفت خواهیم رسید.»
 
رهبرانقلاب به صراحت این پیام را به ژاپنی ها دادند تا آنها بدانند به هیچ عنوان سیاست های خصمانه شان در تصمیم مردم ایران خللی ایجاد نمی کنند. ایشان در این خصوص با اشاره به روند مذاکره با امریکایی‌ها در چارچوب برجام گفتند: «بعد از توافق هسته ای، اولین کسی که برجام را بلافاصله نقض کرد، شخص اوباما بود، همان کسی که درخواست مذاکره با ایران کرده و واسطه هم فرستاده بود.»
 
حضرت آیت الله خامنه ای با صراحت آب پاکی را روی دست امریکایی ها ریختند و با صراحت فرمودند: «این تجربه ما است و جناب آقای آبه بدانید که ما این تجربه را تکرار نمی کنیم.»
 
پیام مقاومت ایران در حالی به دنیا مخابره شده که مقامات آمریکا برای یک عکس یادگاری با مسئولان ایرانی و نشان دادن این موضوع که ایران را می توان با سیاست های خصمانه و زورگویی تضعیف کرد به شدت به تکاپو افتاده اند. طنز ماجرا آنجاست که انتظار عمومی از ایران این است که به دلیل فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب  و آمریکا درخواست مذاکره بدهد اما این آمریکاست که برای مذاکره با ایران خود را به آب و آتش می زند و در نهایت هم نتیجه نمی گیرد!

گروه بین الملل-رجانیوز
 

رمزگشایی از عملیات پرچم دروغین


سیر حوادث در ظاهر دارد شتاب می‌گیرد. تنش میان ایران و آمریکا دارد بیشتر و فضای منطقه ملتهب‌تر و بخشی از افکار عمومی هم مضطرب‌تر می‌شود. اما پرده ظاهر را که کنار بزنیم وضعیت نه بغرنج است، نه ملتهب، نه جدید و نه واجد ناشناختگی خاصی.
گروه سیاسی-رجانیوز: علی علیزاده نوشت: ابتدا بگذارید سیر حوادث این چند ماه اخیر را مروری کلی کنیم: دونالد ترامپ 13 ماه پیش از برجام خارج می‌شود. اروپا به این پیمان‌شکنی آمریکا اعتراض و وعده حفظ مواهب اقتصادی برجام را می‌دهد. در چند ماه اخیر ترامپ لحن خود علیه ایران را تندتر و تندتر و هر روز هم تحریم یک‌جانبه جدیدی علیه ایران وضع می‌کند. اروپا در عمل در این 13 ماه هیچ کمکی به جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها نمی‌کند و اقتصاد ایران عملا با وضعیتی مشابه سال‌های 90 تا 92 روبه‌رو می‌شود. حدود دو ماه پیش در عملی بی‌سابقه و تحریک‌آمیز ترامپ نیروی رسمی نظامی ایران، سپاه پاسداران را در لیست گروه‌های تروریستی قرار می‌دهد. چند هفته بعد کاخ‌سفید اعلام می‌کند که ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن را راهی خلیج‌فارس می‌کند. چند روز بعد چند نفتکش عربستانی در آب‌های امارات مورد حمله قرار می‌گیرند و آمریکا ایران را متهم می‌کند. 
 
رسانه‌های میانه‌رو غربی از امکان آغاز تصادفی جنگ ایران و آمریکا انذار می‌دهند و با لحنی به ظاهر دلسوزانه می‌گویند این وضعیت یادآور وضع پیش از حمله آمریکا به عراق است. لیبرال‌های ایرانی هم به میدان می‌آیند و با اعلام نگرانی از خطر جنگ ‌خواهان مذاکره ایران با آمریکا می‌شوند. لحن ترامپ نرم‌تر می‌شود و از امکان مذاکره و صلح با ایران می‌گوید. اعلام می‌شود نخست‌وزیر ژاپن با پیام ترامپ راهی تهران خواهد شد. روی این سفر مانور تبلیغاتی وسیعی در رسانه‌های غربی داده می‌شود. غرب‌گرایان تهران هم از سفر آبه به‌شدت استقبال کرده، آن را تنها شانس صلح می‌خوانند. در روز ملاقات آبه با رهبر ایران دو کشتی در دریای عمان مورد حمله قرار می‌گیرند. آمریکا ایران را متهم و در کمتر از یک روز مقصر اعلام می‌کند. شورای امنیت سازمان ملل تشکیل جلسه می‌دهد. سرتاسر رسانه‌های غربی پر می‌شود از مقاله‌هایی درباره احتمال جنگ میان ایران و آمریکا.
 
سیر حوادث در ظاهر دارد شتاب می‌گیرد. تنش میان ایران و آمریکا دارد بیشتر و فضای منطقه ملتهب‌تر و بخشی از افکار عمومی هم مضطرب‌تر می‌شود. اما پرده ظاهر را که کنار بزنیم وضعیت نه بغرنج است، نه ملتهب، نه جدید و نه واجد ناشناختگی خاصی. رفتار ترامپ هم تفاوت ماهوی با روسای جمهور سابق آمریکا ندارد.
 
برای فهم استراتژی ترامپ بگذارید از همین پنجشنبه آغاز کنیم‌. از حمله به دو کشتی عازم ژاپن «دقیقا» در ساعتی که رهبر ایران و نخست‌وزیر ژاپن مشغول گفت‌وگو هستند. این حملات دقیقا چیزی هستند که آن را False Flag Operation یا عملیات پرچم دروغین می‌نامند. یعنی عملیاتی که کشور «الف» طوری طراحی می‌کند که کشور «ب» مقصر و عامل آن دیده شود تا به این وسیله بهانه حمله یا فشار از سوی کشور «الف» به کشور «ب» مهیا شود.  سال‌هاست نومحافظه‌کاران واشنگتن توصیه می‌کنند که بهترین راه برای آغاز جنگ با ایران و افزایش تنش استفاده از پرچم دروغین است. برای مثال پاتریک کلاوسون، رئیس مهدی خلجی و از کارکنان انستیتو واشنگتن برای خاور نزدیک در 31 شهریور سال 91 پیشنهاد کرد علاوه‌بر تحریم‌ها از عملیات پرچم دروغین در خلیج فارس استفاده شود. و حالا این نومحافظه‌کاران به‌واسطه بولتون و پمپئو وارد کاخ سفید هم شده‌ و تاثیرشان بر سیاست‌های عملی آمریکا بیشتر هم شده ‌است.  
 
اما معنای این بسته عملیاتی (یعنی هم خود عملیات نظامی و هم مکمل سیاسی و رسانه‌ای و تبلیغاتی آن که ایران را مقصر جلوه دهد) چیست؟ و چرا باید دقیقا در ساعتی اتفاق بیفتد که نخست‌وزیر ژاپن دارد پیشنهاد ترامپ برای مذاکره را به‌دست رهبر ایرانیان می‌رساند؟ جواب ساده است. ترامپ می‌خواهد بگوید «یا مذاکره می‌کنید یا جنگ را آغاز می‌کنیم، تازه به خاطر اینکه دست بالا را در نظام رسانه‌ای و حقوقی و سیاسی جهان داریم جنگ را طوری هم آغاز می‌کنیم که افکار عمومی جهان بگویند طرف مقصر و آغاز‌کننده خصومت، ایران بود.» مشابه کار ترامپ در چند هفته پیش؛ یعنی افزایش تحریم‌های پتروشیمی دقیقا در روزهایی که داشت درباره امکان آشتی با ایران توئیت امیدوارانه می‌زد. معنای این بسته عملیاتی این است که ایران مجبور به مذاکره است.
 
اما همان‌طور که بالاتر گفته شد هیچ‌کدام از وجوه استراتژی ترامپ نه جدید است و نه ناشناخته. اوبامای دموکرات هم با روشی مشابه، در آذرماه سال 90، درحالی‌که ایران را به مذاکره فرامی‌خواند تحریم‌های بی‌سابقه‌ای را بر ایران تحمیل  و ناو غول‌پیکر جان سی استینس را عازم خلیج‌فارس می‌کرد.
 
اما تحلیل معادلات قدرت در منطقه و جهان به‌راحتی نشان می‌دهد جنگی در کار نیست و نخواهد بود و «تهدید به جنگ» مثل گذشته بخشی از فشار آمریکا برای کشاندن ایران به میز مذاکره و مجبور‌کردن ایران برای گفت‌وگو درباره حقوق بدیهی دفاعی خود به‌عنوان قدم نخستین خلع سلاح ایران بوده ‌است. و البته این فشار هرگز به تنهایی کار نمی‌کند مگر اینکه نیرویی در داخل ایران هم‌صدا با آمریکا بر معادله دروغین «یا جنگ یا مذاکره» بدمد و به فشارهای آمریکا ضریب دهد و به اسم صلح‌طلبی، فضا را تنش‌آلود تصویر و اضطراب دروغین به افکار عمومی تزریق کند و جنگی که اصلا در عمل غیرممکن است را مبنای فریادهای متظاهرانه و تصنعی صلح‌طلبی‌اش کرده و دانسته یا نادانسته کشور خودش را مجبور به مذاکره بر سر حقوقی کند که هیچ کشور آزاد و مستقلی در جهان حاضر نیست بر سر آنها حتی کلمه‌ای با کشوری دیگر رد و بدل کند. 
 
بگذارید صریح بگویم؛ جنگی در کار نخواهد بود. همان‌طور که در سال‌های 90 تا 92 هم امکان جنگ وجود نداشت. اما ضریب‌دادن به خطر جنگ و وابستگی ذهن‌های غرب‌زده‌ای که از تحریم وحشت کرده بودند ایران را به پای میز مذاکره کشاند و مذاکره را برای بخشی از افکار عمومی مثل معجزه‌ای، حلال همه مشکلات ایران معرفی کرد و شد آنچه نباید می‌شد و قدرت هسته‌ای که سرمایه‌گذاری 10 ساله‌ یک ملت بود به ثمن بخس از چنگ‌شان در‌آمد و واگذار شد. بگذارید صریح بگویم؛ اگرچه دولتی‌هایی که برجام را به ملت تحمیل کردند این روزها مستقیما و آشکار بر مذاکره اصراری نمی‌کنند اما غرب‌گرایان نزدیک به دولت، چه لیبرال‌های داخل و چه اصلاح‌طلبان خارج کشور و چه رسانه‌های همراستا‌ی‌شان روی گزینه مذاکره به‌عنوان جلوگیری از خطر جنگ در ماه‌های گذشته تکیه غیرعادی کرده‌ و انتظار می‌رود باز هم تاکید کنند.
 
اما اینجا سوالی مطرح می‌شود؛ اگر اوباما با لبخندهای دیپلماتیکش اعتماد ساده‌لوحان غرب‌گرا را جلب کرده ‌بود، امروز همان ساده‌لوحان اذعان می‌کنند به ترامپ اعتماد ندارند. همین‌طور تجربه تلخ برجام و پایگاه‌ اجتماعی رای‌دهنده به آنها پشت سرشان است. پس دلیل آنها برای امید به مذاکره چیست؟
 
گمانم مساله در این لحظه نسیان یا فراموشی تاریخی نباشد. گمانم تاکتیکی سیاسی برای به تعویق انداختن سنجش کارنامه دولت برجامی و پذیرش مسئولیت شکست برجام باشد و البته وقت خریدن به‌واسطه تزریق امید کاذب از سوی دولتی که مهم‌ترین هنرش «مهندسی امید» در میان طبقات متوسط بوده و هست.
 
نگارنده معتقد به گفت‌وگو میان همه گروه‌های داخلی و غیروابسته به دولت‌های خارجی است. با این حال در این شرایط ویژه باید به‌صراحت گفت ضریب دادن به خطر جنگ، فریاد صلح‌طلبی بلند‌کردن و به اسم صلح‌طلبی ترساندن افکار عمومی و سوق دادن‌شان به گزینه مذاکره -درحالی که مطلقا هیچ‌گونه امکانی برای جنگ وجود ندارد_ صراحتا همکاری با دولت آمریکا و بازی در زمین استراتژی ترامپ است.
 
بگذارید صریح‌تر بگویم؛ بحث حتی بحث انتزاعی درباره عزت یا شعار توخالی دادن درباره استقلال نیست. بحث دقیقا براساس قوانین اولیه سیاست واقعی است. مخالفان نظام و واعظان دین غرب‌پرستی می‌گویند نظام جمهوری اسلامی ایدئولوژیک است و به‌خاطر آمریکاستیزی ایدئولوژیکش تن به مذاکره نمی‌دهد. کاملا برعکس. اتفاقا به‌خاطر «واقع‌گرایی» سیاسی تن دادن به مذاکره در شرایط حاضر یک اشتباه محض و یک خودکشی ملی است. نه‌فقط ایران، بلکه هر کشور دیگری در شرایطی که از نظر اقتصادی تحریم‌ها به آن فشار آورده و طرف مقابل بدعهدی آشکار کرده اگر تن به مذاکرات بیشتر بدهد فقط طرف مقابل را برای بدعهدی‌های بیشتر جری و با دست خود سند نابودی خودش را امضا کرده‌ است. و باز هم بگذارید صریح حرف بزنم؛ اگرچه بخشی از فشارهای تحریم در یک سال گذشته خنثی شده اما تا رسیدن به اقتصادی که تاب‌ «مقاومت» مقابل تحریم را داشته باشد راه درازی داریم. و تا روزی که اقتصادمان و وضعیت داخلی‌مان متاثر از تحریم بالا و پایین شود، نه‌فقط ترامپ که هرکس دیگری در کاخ‌سفید یا هر پایتخت دیگری بنشیند به تسلیم ما طمع می‌ورزد و اگر به پای میز مذاکره بیاید فقط و فقط برای امتیاز‌گرفتن می‌آید نه معامله پایاپای.
 
اما وضعیت اقتصادی حاصل از دولت غرب‌گرا و ادغام‌گرایی که در 6 سال گذشته چشمش تماما رو به گاو سامری برجام بوده، تمام ماجرا نیست. طرف دیگر، داشته‌های ماست. قدرت نظامی‌ ما و جوانان ماست که مبنایش تماما در داخل است. قدرتی که نه‌فقط تحریم دشمن آمریکایی بر آن اثر ندارد، بلکه سیاست‌بازی‌ها و تعلل کردن‌های به‌اصطلاح متحدان چینی و روسی هم ذره‌ای خلل بر آن وارد نخواهد کرد. و دیگری نفوذ عمیق ما بر جمعیت‌های شیعه منطقه است. این دو همان مبنایی است که در هشت سال جنگ مقابل صدام و تمامی شیوخ متحدش ایستاد و این همان مبنایی است که در 20 سال گذشته آمریکا را کشور به کشور از منطقه بیرون کرد. همان مبنایی که عراق را باتلاق آمریکا کرد و سوریه را از داخل حلقوم غرب و سعودی بیرون کشید و لبنانی که قربانی اسرائیل بود را به کابوس اسرائیل تبدیل کرد. همان مبنایی که براساس آن می‌توان با قلبی مطمئن و آرام به پیام‌آور ترامپ گفت آمریکا می‌خواهد اما نمی‌تواند نظام ایران را تغییر دهد و می‌خواهد اما نمی‌تواند جنگ راه بیندازد و می‌خواهد اما نمی‌تواند ایران را در منطقه منزوی کند. 
 
مقابله با جنگ روانی ترامپ که دانسته یا نادانسته توسط لیبرال‌های غرب از یک‌سو و غرب‌گرایان و لیبرال‌های ایرانی از سوی دیگر ضریب می‌گیرد و تکمیل می‌شود مهم‌ترین کنش مقاومتی این روزهای ما به‌عنوان یک ملت است. مهم‌ترین مقاومت امروز این است که ما هم استوار بایستیم و به یاد بیاوریم از نظر نظامی و منطقه‌ای آنقدر قوی شده‌ایم که درباره حقوق بدیهی خود هرگز دیگر مذاکره و اشتباه برجام را تکرار نمی‌کنیم. و با به یاد آوردن شکست‌هایی که در 20 سال گذشته به آمریکا تحمیل کرده‌ایم به یاد بیاوریم که از نظر نظامی و منطقه‌ای آنقدر قوی شده‌ایم که هرگز جنگی هم علیه ما به راه نخواهد افتاد. استوار بودن و اسیر جنگ روانی دشمن نشدن به‌عنوان کنش مقاومتی یک ملت که در آخرین پیچ از مسیر تبدیلش به یک ملت بزرگ و شکست‌ناپذیر است و می‌داند عبور از این پیچ راهی به‌جز مقاومت و قدرتمندتر شدن ندارد. ملتی که دیگر تن به اشتباه مذاکره و خلع سلاح نخواهد داد و خوب می‌داند به‌رغم هیاهوی دشمنان خارجی و نادانان داخلی جنگی هم در کار نخواهد بود.

۱۲ غلط زیادی اروپا

۱۲ غلط زیادی اروپابه جای عمل به تعهدات برجام


اروپا بیانیه‌ای 12 بندی موسوم به «جمع‌بندی» را درباره ایران منتشر کرد. بیانیه گستاخانه و بی‌ادبانه اروپا را می‌توان «12 غلط زیادی» نامید. این بیانیه تکرار رویاهای ترامپ و دیگر مقامات آمریکایی از زبان اروپایی‌هاست. 12 غلط زیادی که نشان از دستِ خالی و زبانِ دراز اروپا و آمریکا دارد.
 
اتحادیه اروپا، روز سه شنبه بیانیه‌ای 12 بندی موسوم به «جمع‌بندی» را درباره ایران منتشر کرد. در این بیانیه با لحنی گستاخانه از فعالیت‌های موشکی و منطقه‌ای ایران ابراز نگرانی شده است.
 
در بخشی از این بیانیه آمده است:«اتحادیه اروپا تعهد راسخ خود به «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) و تداوم اجرای آن را ابراز می‌دارد.»
 
متاسفانه اجرای برجام توسط اروپا از شعار و وعده فراتر نرفته است! برای نمونه ظریف-مهر 96- گفته بود:«ما حتی نمی‌توانیم یک حساب در انگلیس باز کنیم». در اواخر سال گذشته آلمان در اقدامی توهین آمیز و زشت، از سوخت رسانی به هواپیمای ظریف امتناع کرد. فرانسه نیز تنها در یک نمونه، در برپایی نمایشگاه مواد غذایی در این کشور ایرانی‌ها را نه تنها به عنوان غرفه‌دار بلکه حتی به عنوان بازدیدکننده هم پذیرش نکرد! موارد فوق بخش بسیار کوچکی از اقدامات ناقض برجام در سال‌های اخیر است.
 
تأسف برای آمریکا تحکم به ایران!
 
در بخش دیگری از بیانیه فوق آمده است: «اتحادیه اروپا بر ضرورت تداوم اجرای تعهدات و ادامه همکاری‌های کامل و به موقع با آژانس از سوی ایران تأکید می‌کند.»
 
همچنین در بخش دیگری از بیانیه اتحادیه اروپا آمده است:« اتحادیه اروپا درک می‌کند که رفع تحریم‌ها جزو بخش‌های اساسی برجام است و عمیقاً از بازاعمال تحریم‌ها توسط ایالات متحده بعد از خروج این کشور از برجام ابراز تأسف می‌کند.»
 
اروپا از یک‌سو در مقابل خروج آمریکا از برجام و تحریم‌های ضدایرانی از سوی آمریکا در پسابرجام به ابراز تأسف بسنده کرده و از سوی دیگر با لحنی گستاخانه و طلبکارانه به ایران گوشزد می‌کند که باید توافق هسته‌ای را بدون چشم داشت و یکطرفه اجرا کند!
 
در بخشی از بیانیه جمع‌بندی اروپا تصریح شده است:«اتحادیه اروپا بر حمایت از توسعه روابط اتحادیه اروپا و ایران در حوزه‌های دارای منافع مشترک به نحو مشخص‌شده در بیانیه مشترک توافق شده میان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و وزیر خارجه ایران در آوریل ۲۰۱۶ تأکید می‌ورزد. این موارد، حوزه‌هایی نظیر گفت‌‌وگوی سیاسی، حقوق بشر...،حفاظت شهروندی،... را شامل می‌شوند».
 
حامیان کودک‌کشی و حقوق‌بشر!
 
اروپا مدعی گفت‌و‌گو با ایران در حوزه‌هایی از جمله حقوق بشر است. این در حالی است که کشورهایی همچون انگلیس، فرانسه و آلمان همچون آمریکا، کارنامه سیاهی در حوزه حقوق بشر دارند. حمایت تسلیحاتی و تجهیز صدام به سلاح شیمیایی در 8 سال جنگ تحمیلی، حمایت همه‌جانبه از رژیم کودک‌کش صهیونیستی، حمایت از گروهک تکفیری تروریستی داعش و حمایت از رژیم آل‌سعود در کشتار زنان و کودکان بی‌گناه یمنی تنها بخش کوچکی از جنایت‌های کشورهای مذکور است.
 
در بخش دیگری از بیانیه فوق آمده است:«شورا، از پیشرفت‌های صورت‌گرفته برای انجام اصلاحات ضروری استقبال می‌کند و از ایران می‌خواهد منطبق با تعهداتش ذیل برنامه اقدام کارگروه اقدام مالی (FATF) قوانین ضروری را به تصویب رسانده و اجرا کند. اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن آماده همکاری با ایران در این حوزه‌ها، از جمله با ارائه کمک‌های فنی در زمینه اجرای برنامه اقدام FATF هستند.»
 
عوض شدن جای طلبکار و بدهکار!
 
اکنون بیش از 3 سال از اجرای برجام سپری شده است. در حال حاضر اروپا در جایگاه بدهکار است و باید به جهت بی‌عملی در اجرای تعهدات برجامی خود پاسخگو باشد، اما به دلیل رویکرد انفعالی وزارت خارجه و دولت روحانی، طرف اروپایی در جایگاه شاکی نشسته و گستاخانه خواستار اجرای لوایح استعماری مرتبط با FATF از سوی ایران است.
 
در بخشی از بیانیه جمع‌بندی اروپا با لحنی گستاخانه درخصوص اقدامات منطقه‌ای ایران آمده است:« شورا از نگرانی‌های رو به فزونی در منطقه و نقش ایران در این زمینه، از جمله تأمین حمایت‌های نظامی، مالی و سیاسی برای بازیگران غیردولتی در کشورهایی مانند سوریه و لبنان ابراز نگرانی می‌کند. این شورا، از بابت دخالت‌های نظامی ایران و حضور مداوم نیروهای ایرانی در سوریه نگرانی‌های جدی دارد... درباره یمن، اتحادیه اروپا از همه طرف‌ها در منطقه از جمله ایران می‌خواهد از اجرای قطعنامه ۲۴۵۱ شورای امنیت سازمان ملل حمایت کرده و تحت رهبری سازمان ملل در مسیر رسیدن به راه‌حل سیاسی ماندگار جهت پایان دادن به درگیری‌ها در این کشور همکاری‌های سازنده داشته باشند... اتحادیه اروپا در راستای هدف خود برای تداوم بخشیدن به حصول نتایج ملموس و بهبود فضای منطقه‌ای خود را به ادامه گفت‌وگوهایِ سیاسی‌ای که تحت رهبری این اتحادیه با ایران درباره منطقه انجام می‌شوند متعهد می‌داند».
 
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است:«این شورا همچنین در چارچوبی گسترده‌تر نگرانی‌های دیرینه و جدی خود از تشکیلات‌سازی نظامی در منطقه را یادآور می‌شود».
نکته قابل توجه اینجاست که تشکیلات سازی جمهوری اسلامی ایران در راستای مقابله با تروریسم تکفیری بوده است. چیزی که محصول و نتیجه حضور مداخله‌جویانه آمریکا و شرکای اروپایی واشنگتن در منطقه بوده است.
 
اروپا باید هم از سیلی خوردن داعش در منطقه عصبانی شده و ایران را به دلیل شکستن کمر تروریسم تکفیری، به تشکیلات سازی نظامی متهم کند.
اروپا درخصوص مسائل منطقه‌ای در جایگاه متهم قرار دارد و به هیچ عنوان در جایگاهی نیست که بتواند تعیین تکلیف کند.کشورهای اروپایی باید درخصوص جنایت‌های بی‌شمار خود در سوریه، عراق،یمن، فلسطین، افغانستان و...پاسخگو باشند. 
 
حامیان درجه یک تروریسم!
 
کشورهای اروپایی علاوه‌بر جنایات خود در منطقه غرب آسیا(خاورمیانه)، میزبان و پناهگاه و حامی تروریست‌ها از جمله گروهک منافقین، گروهک الاحوازیه، گروهک کومله و...هستند. برخی از کشورهای اروپایی از جمله تروئیکای اروپایی خود حامی درجه یک تروریسم هستند و باید در این خصوص محاکمه شوند.
 
در بخش دیگری از بیانیه اروپا آمده است: «اتحادیه اروپا در راستای هدف خود برای تداوم بخشیدن به حصول نتایج ملموس و بهبود فضای منطقه‌ای خود را به ادامه گفت‌وگوهایِ سیاسی‌ای که تحت رهبری این اتحادیه با ایران درباره منطقه انجام می‌شوند متعهد می‌داند».
 
گنده گویی موشکی!
 
گنده گویی اروپا درخصوص توان موشکی کشورمان درحقیقت تکرار گزافه گویی‌های ترامپ و مقامات آمریکایی است. مقامات کشورمان بارها اعلام کرده‌اند که توان موشکی ایران نه متوقف می‌شود و نه بابت آن با کسی مذاکره خواهد شد.
 
در بخشی از بیانیه جمع‌بندی اروپا با لحنی گستاخانه آمده است:«این شورا، از فعالیت‌های خصمانه‌ای که ایران در خاک چند کشور عضو انجام داده عمیقاً نگران است و در همین راستا، تصمیم گرفت دو فرد و یک موسسه را در فهرست تحریم قرار دهد. اتحادیه اروپا، در این زمینه اتحاد و همبستگی از خود نشان خواهد داد و از ایران می‌خواهد فوراً به این رفتارهای غیرقابل قبول خاتمه بدهد».
 
اروپایی‌ها در ماههای اخیر در ادعایی پوچ و بدون هیچ سند و مدرکی، ایران را به دست داشتن در اقدامات تروریستی در اروپا متهم کرده‌اند. این در حالی است که برخی کشورهای اروپایی میزبان و پناهگاه و حامی تروریست‌ها از جمله گروهک منافقین، گروهک الاحوازیه، گروهک کومله و...هستند. برخی از کشورهای اروپایی از جمله تروئیکای اروپایی خود حامی درجه یک تروریسم هستند و باید در این خصوص محاکمه شوند. 
 
در بخش دیگری از بیانیه اروپا آمده است:«شورا، همچنان درباره وضعیت حقوق بشر در ایران نگرانی‌های جدی دارد. ایران کماکان مجازات اعدام را اجرا می‌کند».
این بخش از بیانیه صراحتا دخالت در امور داخلی ایران است. کشورهای اروپایی خود در حال سرکوب شهروندان و کشتار و بازداشت مردم هستند، اما با فرار به جلو ژست طلبکار به خود گرفته و ایران را متهم به نقض حقوق بشر می‌کنند!
 
واکنش منفعلانه وزارت خارجه
 
وزارت خارجه در واکنش به بیانیه اروپا، بیانیه‌ای صادر کرد. در این بیانیه آمده است:«جمهوری اسلامی ایران با استقبال از مواضع مثبت اعلامی در بیانیه اتحادیه اروپا درخصوص ایران به ویژه برجام و دیگر نکات قابل قبول، برخی نکات و انتقادات خود را از بیانیه مزبور اعلام می‌دارد».
متاسفانه وزارت خارجه کشورمان در مواجهه با گستاخی اروپایی، همچنان رویکردی کاملا منفعلانه و تحقیرآمیز را در پیش گرفته است. بیانیه اروپا سراسر توهین و گستاخی علیه ایران است، اما وزارت خارجه در رویکردی حقارت بار و از موضع ضعف در بیانیه خود تاکید می‌کند که از مواضع مثبت اعلامی در بیانیه اتحادیه اروپا استقبال می‌کنیم!
 
در بخشی از بیانیه وزارت خارجه آمده است:«مرتبط کردن اجرای سازو کار مالی که از تعهدات ذاتی برجامی است با الزامات نهادهایی چون FATF غیر قابل قبول است».
 
در بخش دیگری از بیانیه وزارت خارجه آمده است:«جمهوری اسلامی ایران خواستار تعامل سازنده و مبتنی بر منافع و احترام متقابل با اتحادیه اروپایی است. تجربه گفت‌وگوها و همکاری‌های ایران و اتحادیه اروپا به خصوص تجربه به دست آمده طی سالیان گذشته، به ویژه در سه سال اخیر نشان می‌دهد ظرفیت‌ها و فرصت‌های زیادی برای همکاری و توسعه روابط بین دو طرف وجود دارد. امیدواریم با عملی شدن تمامی تعهدات اروپا شاهد تعمیق روابط دو طرف در کوتاه‌ترین زمان باشیم».
 
12 غلط زیادی
 
بیانیه 12 بندی اروپا علیه ایران، در حقیقت کیفرخواست کشورهای اروپایی همپیمان آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در چهل سالگی پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی است. طرف اروپایی، در این بیانیه شکست‌های خود در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران را ردیف کرده است از محور مقاومت و توان موشکی تا حقوق بشر و پیشرفت علمی.
بیانیه گستاخانه و بی‌ادبانه اروپا را می‌توان «12 غلط زیادی» نامید. این بیانیه تکرار رویاهای ترامپ و دیگر مقامات آمریکایی از زبان اروپایی‌هاست. 12 غلط زیادی که نشان از دستِ خالی و زبانِ دراز اروپا و آمریکا دارد.
 
گفتنی است در اواخر اردیبهشت سال جاری و پس از خروج آمریکا از برجام، «مایک پمپئو» وزیر خارجه این کشور در یک سخنرانی، 12 شرط را برای ایران مطرح کرد. در این شروط گستاخانه، به محدودیت گسترده در صنعت موشکی ایران، توقف حمایت ایران از محور مقاومت و توقف حضور مستشاری ایران در کشورهای منطقه برای مقابله با تروریسم تکفیری‌اشاره شده بود.
 
همانطور که قابل پیش‌بینی بود، اروپایی‌ها به فاصله کوتاهی پس از رونمایی- و نه اجرای- INSTEX (بسته‌ای تحقیر آمیز تحت عنوان وعده غذا و دارو در مقابل پول نفت خریداری شده از سوی کشورهای غیر اروپایی) و در حالیکه این بسته حتی یک دهم تعهدات برجامی آنها نیز نبود، فهرست گنده گویی‌های خود را ردیف کرده و وعده نسیه کانال مالی را به اجرای اقدامات نقد توسط ایران موکول کردند!
 
این در حالی است که اکنون بیش از سه سال از آغاز اجرای تعهدات طر مقابل سپری شده است! 
 
رونمایی از بسته توهین آمیز اینستکس و در ادامه انتشار بیانیه 12 بندی، محصول تجربه برجام برای اروپایی هاست. تجربه برجام می‌گوید که دولت روحانی به جهت رویکرد غلط «اجرای هر توافق،بهتر از عدم توافق»، وعده نسیه را به جای نقد می‌پذیرد.
 
این بیانیه توهین آمیز و گستاخانه حجت را تمام کرد. دولت باید با اقتدار به این رفتار زشت اروپا پاسخ داده و با خروج از برجام، به زیاده خواهی‌های طرف اروپایی پایان دهد.
 
منبع:کیهان

پایان یک قهرمان کاغذی

پایان یک قهرمان کاغذی/ ظریف: حیف جوهر خودکار برای توافق با آمریکایی‌ها!/ چقدر زمان می‌برد تا غرب‌گرایان حسرت جوهر خودکار هدر رفته به پای اروپا را بخورند؟


این صحبت های وزیرخارجه در حالی است که دولتمردان به خاطر امضای توافق هسته ای با همین کشور بدعهد و بدمعامله گر 300 سکه تمام بهار به پای ظریف ریختند، مدال قهرمانی به وی اهدا کردند و از تندیس او رونمایی کردند. این نشان میدهد قهرمانی ظریف از جنس قهرمانی کاغذی بوده است. ظریف پیش تر هم اشتباه خود در اعتماد به آمریکا گفته بود.

 عمر برجام به اندازه ماه هایی که برای مذاکره بر سر مفاد آن طول کشیده هم نبود، این نشان می دهد چه مقدار هزینه و زمان صرف رسیدن به کاغذپاره ای شد که جز محدودیت های استثنائی برای قدرت کشورمان و بیشینه سازی وقاحت دشمن هیچ مزیتی را نداشت.
 
محمدجواد ظریف با اشاره به تصمیم آمریکا برای خروج از پیمان منع موشک‌های میان‌برد (INF)، در توئیتی نوشت: «یک خروج دیگر دولت ترامپ از تعهدات خود؛ این بار معاهده منع موشک‌های میانبرد اتمی با روسیه .(INF) مشکل فقط برجام و ایران نیست: به نظر می‌رسد این جماعت نسبت به هرچه امضای آمریکا زیر آن باشد آلرژی دارد. نتیجه: هر توافقی با دولت آمریکا ارزش جوهرش را ندارد؛ حتی اگر معاهده‌ای باشد که کنگره آن را تصویب کرده است».
 
ظریف البته مثل همیشه این اقدامات آمریکا را صرفا به پای رئیس جمهور این کشور می نویسد و حاضر نیست ساختار مستکبرانه آنها را زیر سوال ببرد. اما در نهایت نتیجه گیری میکند توافق با آمریکا کمترین ارزشی را ندارد چرا که هر لحظه آمریکا می تواند از آن خارج شود هر چند از کنگره این کشور هم عبور کرده باشد.
 
این صحبت های وزیرخارجه در حالی است که دولتمردان به خاطر امضای توافق هسته ای با همین کشور بدعهد و بدمعامله گر 300 سکه تمام بهار به پای ظریف ریختند، مدال قهرمانی به وی اهدا کردند و از تندیس او رونمایی کردند. این نشان میدهد قهرمانی ظریف از جنس قهرمانی کاغذی بوده است. ظریف پیش تر هم اشتباه خود در اعتماد به آمریکا گفته بود.
 
وی اما برخلاف صحبت های زیبای خود در داخل کشور، در مصاحبه ای با CNN اعتراف کرده که در مورد آمریکا اشتباه کرده است.
 
خوش بینی او به اروپا هم از جنس خوش خیالی قدیمی وی به آمریکایی ها در اجرای برجام است که با وجود کارشکنی های اخیر اروپا و آمریکا ادامه دارد. این موج خوش خیالی اکنون و پس از اعلام سازوکار نمادین اروپا برای ادامه برجام با ایران دوچندان شده است.
 
 با اینکه شاهدیم اروپا در اقدامی نمادین برای اجرای سازوکار مالی SPV شرکتی به نام INSTEX ثبت و آن را اعلام کرد اما وزیر، معاون و سخنگوی وزارت امور خارجه در مواضع جداگانه‌ای به استقبال این حرکت نمادین اروپا رفتند و آن را گام اول اروپا برای بهره‌مندی ایران از منافع برجام دانستند.
 
این درحالی است که این شرکت ثبت شده توسط اروپا علی‌رغم تبلیغات حامیان دولت نه یک شرکت برای فعالیت و ارتباط مالی اروپا و ایران، بلکه صرفا یک اتاق تسویه حساب آن هم برای موارد معدودی از تجارت‌ها است. این بدان معناست که نه قرار است تحریمی دور بخورد و نه بانکی از اروپا با ایران وارد همکاری شود. صرفا در برابر خرید‌های محدود ایران از اروپا که شامل غذا و (شاید) دارو خواهد بود، این شرکت زحمت تسویه حساب را خواهد کشید!
 
با این وجود خوشحالی دولت تا جایی است که بعیدی نژاد از اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای منتقدان سازوکار بی خاصیت اروپا را همصدا با ترامپ و سعودی معرفی کرده است!
 
باید منتظر ماند و دید چه زمانی ظریف که اقدام اروپا را با تاخیر اما سازنده معرفی کرده است اعلام خواهد کرد که در مورد آنها نیز همچون آمریکا اشتباه کرده و فقط زمان مردم و جوهر خودکار خود را برای آنها هدر داده است!

وقتی تئوریسین خلع سلاح جمهوری اسلامی صاحب قدرت دفاعی می‌شود!

تغییرهای حیرت‌آور و طنزپردازی‌های روحانی و اطرافیانش هر روز بیشتر می‌شود. کسانی که مروجان اصلی ایده سازش‌کاری و باج‌دادن به دشمن بوده‌اند، امروز خود را پدران موشکی کشور معرفی می‌کنند و از دلواپسان دلواپس‌تر شده‌اند. یک روز ظریف علیه امریکایی (که با یک موشک می‌توانست توان دفاعی ما را نابود کند)، سخنرانی می‌کند و به غرب‌باوران پند می‌دهد! و یک روز عامل اصلی کاهش 85 درصدی بودجه نظامی، اخراج دانشمندان موشکی و هسته‌ای، تخریب کننده راکتور اراک از عزت و استقلال می‌گوید و دستاورد نظامی جمهوری اسلامی را فرزند هاشمی می‌خواند! این‌ها ابن‌الزمان‌های کاسبی هستند که روی ماکیاولی را سفید کرده‌اند!
گروه سیاسی-رجانیوز: گویا حسن روحانی قصد دارد همه‌ی موفقیت‌ها و پیشرفت‌های جمهوری اسلامی را خیلی زیرپوستی و نرم به نفع خود و اطرافیانش مصادره کند و مشکلات را هم به گردن دیگران بیاندازد! شواهد نشان می‌دهد بعد از شکست سخت مدیریت اعتدالی ژنرال‌ها آن‌ها به دنبال رزومه سازی دروغین افتاده‌اند.
 
به گزارش رجانیوز حسن روحانی در مراسم دومین سالگرد هاشمی رفسنجانی سخنان جالب و خنده‌داری بیان کرده و گفته که موشک‌ها و قدرت دفاعی ایران از دستاوردهای هاشمی رفسنجانی است. آقای روحانی ظاهرا فراموش کرده که صاحب توئیت معروف «دنیای فردا دنیای گفتمان است نه دنیای موشک» کسی جز آقای هاشمی نبوده است.


 
فروردین ماه سال 95 بود که توییت هاشمی رفسنجانی منتشر شد. این توییت تا حدی بازتاب داشت که چند روز بعد رهبر معظم انقلاب به سرعت در مقابل این سخنان ایستاد و موضع‌گیری خود را در مقابل این تفکر اعلام کرد. رهبری روز ۱۱ فروردین‌ماه در جلسه‌ای که با جمعی از مداحان داشت دراین‌باره گفته بودند:
«اینکه بعضی‌ها بیایند بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فناوری برود، دنبال مذاکره‌ سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود – که همه‌ اینها لازم است – اما قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بی‌سروپایی و [هر] دولت فزرتی کذائی‌ای او را تهدید می‌کند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقب‌نشینی کنید.»
 
نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که توییت هاشمی رفسنجانی منحصر به یک شخص نمی‌شود بلکه اعتقاد یک گروه سیاسی در کشور است. اعتقادی که اگر از روی آگاهی باشد، خیانت محسوب میشود.
 
چندماه بعد از آن توییت هاشمی بازهم همان حرف‌ها را با بیانی دیگر به زبان می‌آورد. هاشمی روز 30 مردادماه سال 95، در اجلاس مدیران و روسای آموزش و پرورش درباره لزوم تعدیل نیروی نظامی سخنانی را مطرح کرده و گفته بود: 
«اگر می‌بینید آلمان و ژاپن این روزها محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند، محروم شدند... نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را می‌بردند و از این رو با این اقدام پول‌هایشان آزاد شد و به دنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانش بنیان برای خود درست کردند لذا دیگر آسیب‌پذیر هم نیستند، این راه در ایران باز شده است و مدیران و دلسوزان و معلامان باید وارد این فضا شوند؛ مطمئنم دوره دوم دولت روحانی می‌تواند ما را به آنجا برساند.»

سقف تمایل روحانی ولاریجانی برای فروش کشور کجاست؟


روزنامه وطن امروز نوشت:  نمایندگان مجلس با کارپردازی ویژه علی لاریجانی لایحه CFT را تصویب کردند. به روایت حامیان دیروز برجام و امروز FATF از حالا باید منتظر چند اتفاق ویژه باشیم: پایین آمدن نرخ ارز، خالی‌تر شدن دست آمریکای منزوی از بهانه‌سازی علیه ایران، حل مشکلات بانکی و بالاخره عشق فزاینده اروپا به کار کردن با ما! اگر کسانی یادشان رفته که در پرونده برجام هم اهداف  بتدریج از «رفع بالمره تمام تحریم‌های اقتصادی در همان روز اجرای توافق»، کم کم به «منزوی کردن آمریکا» میل کرد، خوب است این بار دیگر حواس‌شان را جمع کنند تا فردا کسی هدف اصلی FATF را هم منزوی کردن اروپا، چین یا جزایر قناری(!) جا نزند. نقش علی لاریجانی و دوستانش در این مقطع از تاریخ کشور عزیزمان اما بی‌بدیل است. لاریجانی به‌رغم آگاهی از مخالفت تلویحی رهبری با تصویب لوایح FATF، با ژست پیروی از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، تصویب این لوایح را کارپردازی کرد!
 
این حتما برای همیشه در تاریخ ثبت خواهد شد ولی ابدا نشانه خوبی برای امروز و آینده ما نیست. شرافتمندانه‌تر این بود که موافقان بگویند ما خلاف نظر رهبری، معتقدیم مشکلات کشور تنها با پیوستن به  FATF حل خواهد شد! در پیش گرفتن چنین رویکردی، فضای سیاست داخلی کشور را هم بسیار پاکیزه و بهداشتی‌تر می‌کرد. نان اما ظاهرا این روزها در رو بازی کردن و روراستی نیست و دورویی مزه بیشتری می‌دهد! رهبر انقلاب اما به گواه تاریخ، همیشه حرف جلسات خصوصی و عمومی‌شان یکی بوده است. ایشان در دیدار نمایندگان مجلس، با ابراز مخالفت تلویحی با تصویب لوایح FATF در نهایت باز هم مجلس را نهاد اصلی تصمیم‌گیر در این زمینه معرفی کردند. حالا هم مجلس به تشخیص آقای رئیس تمکین و لوایح را تصویب کرده است. گام بعدی هم طبعا باید در شورای نگهبان برداشته شود.
 
با توجه به اعلام مخالفت قبلی شورای نگهبان با دیگر لوایح FATF، از هم‌اکنون تلاش‌هایی برای تاثیرگذاری بر رأی اعضای مجمع تشخیص در این باره توسط دولتی‌ها آغاز شده است. پیش از این محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز از دور زدن شورای عالی نظارت مجمع توسط علی لاریجانی در زمینه بررسی این لوایح خبر داده بود، این یعنی ساکنان خانه قانون‌گذاری قانون‌گریزند و البته وای به روزی که بگندد نمک!
 
طبق گفته فعالان دانشجویی، رضایی گفته است: «علی لاریجانی پس از مواجهه با مخالفت قاطع هیات عالی نظارت مجمع تشخیص که وظیفه‌اش تطبیق همه قوانین مجلس با سیاست‌های کلی نظام است، به جای اصلاح، آن را مستقیماً با برچسب مصلحت، روانه صحن مجمع تشخیص کرده و به نوعی، شورای عالی نظارت را دور زده است». همه اینها نشان می‌دهد دولت و لاریجانی، در پی تصویب این لوایح به هر قیمتی هستند. این در حالی است که محمدجواد ظریف در صحن علنی مجلس گفته است «نه او و نه رئیس‌جمهور هیچ تضمینی نمی‌دهند که با تصویب این لوایح، مشکلات بانکی کشور حل شود». ظریف اما پیش از این گفته بود «عملیاتی شدن کانال مالی اروپا برای کمک به ایران، منوط به تصویب این لوایح در مجلس است!» کنار هم گذاشتن این قطعات می‌تواند پازل این روزهای صحنه سیاست ایران را تکمیل کند.
 
بگذارید از ابتدا مرور کنیم: ما برجام را با آمریکا و اروپا امضا کردیم. آمریکا از برجام خارج شد. اروپا گفت منافع اقتصادی ما را تامین خواهد کرد، به شرط اینکه در برجام بمانیم. ما گفتیم صبرمان اندک است، حداکثر چند هفته! اروپا برای نشان دادن حسن‌نیت و احترام به ما(!) ارائه بسته پیشنهادی خود را به نوامبر(6 ماه بعد و موعد بازگشت تحریم‌های اصلی آمریکا!) موکول کرد. طبق گفته قهرمان اصلی دیپلماسی ما، اروپا بعدا برای ارائه بسته در همان زمان هم برای‌مان شرط گذاشت: تصویب FATF! حالا محتوای بسته چیست؟ از شما چه پنهان، چنانکه پیداست، شخص قهرمان دیپلماسی‌مان هم نمی‌داند، لذا دیگر مثل برجام نمی‌تواند حتی قول رفع مشکلات اقتصادی در صورت تامین شروط اروپا را هم به نمایندگان مجلس بدهد! عجب! خب! نمایندگان چرا با این وضعیت به FATF رای داده‌اند؟ پاسخ روشن و یک کلمه است: لاریجانی!
 
حالا من مرده و شما زنده؛ خواهید دید که در صورت رد همین لوایح- که به گفته آقای ظریف هیچ تضمینی برای حل مشکلات در صورت نهایی شدن آنها هم نیست- در شورای نگهبان و مجمع تشخیص، جماعت اصلاحاتی، دولتی و دوستان آقای رئیس خواهند گفت حیف، نگذاشتند! اگر می‌گذاشتند، می‌شد، آن هم چه شدنی! دوستان دولتی و آقای لاریجانی اما خوب است به این سوال پاسخ دهند که اگر آمریکا یا اروپا فردا بهانه ترکمن صحرا، غار علی صدر و حافظیه را گرفتند، چه خواهند کرد؟ آیا در آن صورت هم راه‌حل را رفع بهانه‌های آمریکا می‌دانند و واگذاری مقبره خواجه حافظ را هم در مجلس تصویب می‌کنند؟! و مگر اساسا بهانه دشمن را پایانی هست؟ این چه مدل دولت‌داری است که تنها هنرش باج دادن به اجنبی است، کار نمی‌کند و مدام دنبال انداختن تقصیر به گردن دیگران است؟!
 
ما در دوره قاجار و پهلوی دیده‌ایم چنین رویکردی جز نکبت و بدبختی برای امروز و آینده کشور ندارد. آقای روحانی، دوستان اصلاح‌طلب، جناب لاریجانی! ما به کند شدن قطار پیشرفت علمی کشور طی 5 سال اخیر عادت کرده‌ایم، به توقف و کند شدن پروژه‌های راهبردی کشور در حوزه فضایی، دفاعی، مسکن، راه، صنعت و... هم خو گرفته‌ایم. به تعطیلی دومینووار کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی همزمان با ادعای رونق هم عادت کرده‌ایم. شما خوب است اما یک‌بار برای همیشه به ما بگویید تا کجا به جای کار کردن، حاضر به فروش امتیازات متنوع به بیگانگان در ازای وعده‌های پوچ و مسخره هستید؟ سقف تمایل شما برای فروش کشور کجاست؟ حافظیه؟ تهران؟ قمصر؟ آذربایجان یا تمام خاک و ملت ایران؟! شما در قالب برجام اروپایی چه تعهدات و امتیازات دیگری به دوستان چشم‌آبی‌تان داده‌اید؟

چگونه حفظ تفکر و خاطره صاحبِ نامه «بدون سلام و والسلام» باعث حفظ نظام می شود؟

 حدود یک سال پیش بود که همزمان با روز وفات مرحوم هاشمی رفسنجانی به یک باره از طرف برخی رسانه ها و افراد، تعریف و تمجیدهای عجیب و غریبی نسبت به آن مرحوم اتخاذ می شد که موجب نقد برخی اصحاب رسانه و سیاست شد. درست است که ایام وفاتِ یک فرد، ایام مناسبی برای نقد و بررسی او نیست، اما تغییر آنی و حتی تحریف شخصیت شخص متوفی، آن هم یک شخصیت  و جریان سیاسی هم، کار درستی تلقی نمی شود. این روز ها که ایام سالروز وفات مرحوم هاشمی رفسنجانی است، بازهم بازار تعریف ها و تمجیدها از او گرم شده است. 

 
مطلب زیر نقد شاگردی است به استاد خودش، حکیم متأله حضرت علامه جوادی آملی در موضوع دیدگاه‌های معظم له در شخصیت‌شناسی مرحوم هاشمی رفسنجانی: 
 
در حاشیه «تقدیرهای نجومی» از «هاشمی رفسنجانی»
 
ذبحِ تاریخ، عرفان و حکمت به پای محبتِ هاشمی؟! 
 
1_آیت الله جوادی آملی حفظه الله از شخصیت های حوزوی متفکری بوده که 10 سال از مباحث ایشان استفاده مستمر داشته ام. مبانی فکری ایشان مستحکم و از منظومه فکری با بن‌مایه های فقاهتی-کلامی-حکمی بنا شده است. فیلسوفی که افتخار جهان تشیع است. مفسری که فقاهت،کلام،تفلسف و عرفان و ادبیات را در کلاس های درس «خارج تفسیر» خود به شاگردان مکتبش می آموزد و خود حقیر یکی از کوچک ترین طلابی هستم که از خرمن معرفتش خوشه های شیرین علم و معرفت چیده‌ام. در یک کلام:«علم از کوه وجودش جاری است»
 
2_آیت الله جوادی آملی-حفظه الله- اما در حوزه سیاست و فهم کنش های «مسئولین»، جزئی‌تر «کنش‌های اشخاص (مصداقی)» دچار خلأهایی بوده است.
 
معیار سیاست‌ورزی ایشان در سال 84 اندکی «رخ» نمود و از سال 88 بیشتر از «رخ» نمایان شد. معیار «حبِ و ارادتِ بی نظیر» به علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود. وقتی پیام آیت الله جوادی آملی جهت تطهیر مرحوم هاشمی مطالعه می شود، این ارادتِ بی نظیر مشخص می‌شود: «آیت الله جوادی آملی: «نخستین عنصر شناسنامه آیت الله هاشمی طهارت از شرق گرایی، طهارت از غرب گرایی، طهارت از اختلاف، طهارت از کینه، طهارت از افراط، طهارت از تفریط است.»
 
آیت الله جوادی در ادامه تقدیر در مورد هاشمی فرموده: 
«بعضی مثل آیت الله هاشمی آن توفیق را دارند که از جوامع الکلم معارف جمعی فراهم بکنند، بعضی به نوبه خود حکمت، بعضی به نوبه خود فقه، بعضی به نوبه خود اخلاق؛ لذا اخلاق هاشمی، با فقه هاشمی، با فلسفه هاشمی، با کلام هاشمی، آن مقداری که زمان و زمین اجازه می‌داد، ایشان از محضر امام استفاده کند، فیض بردند.» 
ایشان ادامه می دهند: 
«بزرگداشت آیت الله هاشمی مانند مراجع بزرگ، شخصیت‌های بزرگ در حفظ تراث اوست. اگر ما توانستیم تراث او، میراث او، فکر او را حفظ بکنیم، نام او را زنده کردیم. فکر او، حفظ نظام است. فکر او حفظ وحدت است. فکر او حفظ اعتدال است. فکر او حفظ عظمت و جلال و شکوه این ملت است که این ملت نه زیر بار کسی برود و نه کسی را بتازد؛ نه حمله کند، نه حمله‌ای را بپذیرد.»
 
3- آیت الله جوادی از منتقدین اقتصاد ربوی، اقتصاد لیبرالی، توسعه منهای عدالتِ در منظومه فکری امام خمینی ره است. این مفسر قرآن درحالی منتقد اقتصاد لیبرالی بوده که دولت سازندگی، اساس و بنیان های معرفتی اقتصاد لیبرالی را اجرایی نمود.
 
جریان فکری هاشمی هیچ‌گاه با مسئله  اقتصاد ربوی مبارزه نکرده بلکه در ساختِ «طبقه برخوردار» و «طبقه مرفّه» و «آقازادگی» نقش اساسی داشت. طبقه ای که هم مفاهیم «مستضعفین» که محصول اندیشه بنیادی اجتماعی امام خمینی(ره) را تحریف و تغییر داد و هم مصداق آن را با تورم 50 درصد به مرزِ «مرگ خاموش» رساند، اما مردم به این مرگ تن نداده و اعتراضات سراسری در چند شهر بزرگ صورت گرفت.
 
نمی‌توان منتقد کسانی بود که در فتنه 88 «قانون گریزی» کرده، اما به عوامل اصلی بسترسازان آن یعنی هاشمی رفسنجانی و خانواده وی «مقام تقدس» ببخشید، «دقیقا تناقض» است.نمی توان منتقد اقتصاد وابسته به نفت باشید، اما به تکنوکرات بودن هاشمی رفسنجانی «طهارت» ببخشید؛ «دقیقاً تناقض» است.در سخنرانی خود در مورد اقتصاد ربوی بانک ها به صورت جدی نقد وارد نمایید، اما «تفکر توجیه گر اقتصاد ربوی» یعنی هاشمی و جریان فکری او را «تطهیر» کنید؛«دقیقاً تناقض» است!
 
4- جناب علامه!
 
آیا کسی که در سال 88 نامه «بدون سلام و والسلام» به رهبری داد و بعضی اعضای خانواده او نقش اصلی در فتنه 88 علیه «جمهوریت و اسلامیت» این نظام داشتند، باز می گویید «تفکر، یاد و خاطره، میراث او باعث حفظ نظام» است؟
 
میراث آقای هاشمی «تکنوکراتیسم» در جمهوری اسلامی است. میراثی که یکی در پشت میله های زندان است و دیگری نرد عشق بازی با بهائیت را افتخار خود می داند و آن دیگری علیه «نظام» دستور اغتشاش و فتنه‌گری می‌دهد. میراث مکتب هاشمی «قرارداد کرسنت»، «حقوق‌های نجومی»، «بیژن زنگنه»، «آخوندی»، «نعمت زاده» و...است. میراث هاشمی شروع «طبقه برخورد» است.
 
جناب استاد علامه جوادی: بنده معتقدم هاشمی مظلوم بود؛ زیرا هاشمی نشناسی و عدم اطلاع از تبعات سیاست ورزی‌های او در ساحت حکمرانی عیان است. هاشمی «مظلوم» بود زیرا «آن چیزی نیست» که در مورد آن می گویید. عرفان و فلسفه و کلام و تفسیر و اخلاق را به پای ایشان ریخته‌اید. هاشمی مظلوم بود، زیرا خودش این ادبیات شاعرانه در وصف خود باور نداشت.
 
5- حضرت استاد!
 
حتماً هشدارهای صریح و انتقادی مرحوم سیداحمد خمینی را در مورد سیاست های دولت مرحوم هاشمی مطالعه کرده‌اید. شاید یکی از حساسترین و بحث برانگیزترین سخنرانی‌های حاج احمدخمینی پس از رحلت امام، سخنان او در جمع مدیران وزارت اطلاعات در مهرماه سال ۷۳ باشد. وی در این سخنرانی ابتدا کارکنان وزارت اطلاعات را «سربازان گمنام امام زمان» می نامد و ادامه می دهد: 
«باید با گروه های آشکار و پنهان که ثبات و امنیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تهدید می کنند امام گونه برخورد کنیم و اجازه ندهیم تحت عناوین فریبنده متخصص ولو غیرمتعهد، سرمایه داران بزرگ که مسلماً در بین آنها جاسوس ها هم هستند، برای گردش چرخ های اقتصاد کشور در بدنه نظام نفوذ کنند. اینجانب چندسال قبل هشدار دادم که مذاکره با سرمایه داران بزرگ برای به گردش درآوردن چرخ اقتصاد کشور خطر بزرگی برای انقلاب است! امروز هم سرمنشأ گرانی و اخلال در امور را نفوذ سرمایه داران بزرگ در پیکره اقتصاد کشور می دانم. ما اگر بخواهیم با کسبه جزء و خرده فروشان برخورد کنیم به بیراهه خواهیم رفت. باید با تروریست های اقتصادی و سرمایه داران وابسته به خارج بشدت برخورد کنیم. آنها کسانی هستند که خود و ایادی متخصصشان در رشته های مختلف در ارگان های اقتصادی، فرهنگی و دانشگاهی نفوذ کرده اند و در مواردی با نفوذ در دستگاه های دولتی، عملکرد انقلابی نظام و فرزندان امام را زیر سؤال می برند. در کارخانه ها و ادارات همه تلاش خود را می کنند تا مردم را نسبت به نظام اسلامی و انقلاب بدبین کنند… از اول گفتیم که اینگونه سرمایه داران بغیر از منافع شخصی به چیزی معتقد نیستند. چون جو عمومی کشور مذهبی است، با یک ته ریش و تسبیح، خود را مسلمان دو آتشه جا می زنند و به کار خودشان مشغول می شوند. اینکه در ادارات فساد و رشوه خواری است به این علت است که ما از اول برخورد قاطعی با این گونه افراد نداشته ایم. وقتی می بینید عده ای بی ضابطه و از برخورد آرام نظام سوء استفاده کرده و وارد کشور می شوند، اموالشان را پس می گیرند و براحتی فعالیت های گذشته خود را ادامه می دهند و کم کم به صورت شبکه‌های حرفه ای وارد مراکز اقتصادی و تولیدی، ادارات و دانشگاه ها می شوند، باید انتظار داشت که جوان‌های انقلابی که تا دیروز در برابر گلوله های دشمن می ایستادند امروز بی تفاوت شوند!»
در دولت سازندگی، دولتمردان غنی‌تر شدند و فقیران فقیرتر! اما آیت الله جوادی مگر با طبقه برخورد و سرمایه سالاری که از متن گفتمان هاشمی به ارث رسیده مشکل ندارد؟ آیا می‌توان در کلاس درس خارج فقه منتقد «رانت خواری» بود، اما با رانت‌های دائم مهدی هاشمی مشکلی نداشت؟ یادتان نیست که پدر چقدر از پسر خود حمایت کرد؟
 
آیا این موارد با «اسلام» همخوانی دارد؟ آیا این موارد «طهارت از غرب گرایی» در حوزه اقتصاد است؟ آیا وابستگی شدید هاشمی به خانواده اش که نقش موثری در فتنه 88 از همسرش «عفت مرعشی»،پسرش «مهدی هاشمی» و دخترش «فائزه هاشمی» تا خود ایشان که نمایی در نامه به رهبری و نماز جمعه‌ای معروف او و دیدارهای مختلف مسئولین و اظهار تردید در انتخابات و باقی قضایا «طهارت از جناح گرایی» است؟
 
6-در بخشی از کتاب «توسعه و تضاد» نوشته «پروفسور فرامرز رفیع پور» جامعه‌شناس برجسته کشورمان، دلایل افزایش فاصله طبقاتی در دولت سازندگی مورد واکاوی قرارگرفته است. وی در این کتاب به بررسی چگونگی جابه‌جایی ارزش‌ها در این دوران ازجمله تبدیل‌شدن ثروت‌اندوزی به یک ارزش و فقر به‌عنوان یک ضد ارزش می‌پردازد.
 
رفیع پور با نقد رویکردهای بکار گرفته‌شده در دولت هاشمی رفسنجانی می‌نویسد:
«متأسفانه در ایران با نیت (توسعه اقتصادی) اقدامات دیگری نیز انجام گرفت که درنتیجه آن فقر تأثیر تهدیدآمیزی بر نظام اجتماعی می‌گذارد، بدین معنی که با اقداماتی، ثروت را به یک‌چیز خوب یعنی به یک ارزش مثبت و فقر را به یک ارزش منفی تبدیل نمود؛ یعنی دارندگی و برازندگی و فقر و تنگدستی شرمندگی شد ... امام خمینی (ره) در هنگام و ابتدای انقلاب، ثروت و نابرابری را با نام طاغوت به ارزش منفی تبدیل کرده بودند و در بیانات خود مشخصاً کوخ‌نشینان را بر کاخ‌نشینان ارجح می‌دانستند.
 
با تغییر سیاست بعد از سال 1368 که روند به‌اصطلاح توسعه اقتصادی در پیش‌گرفته شده، سرمایه از اهمیت زیاد برخوردار شد و ملاک و میزان ارزیابی‌ها، معیارهای اقتصادی و مادی گشت. در این شرایط صاحبان سرمایه، یعنی ثروتمندان که تا آن موقع تا حدود زیادی مورد بی‌اعتنایی بودند و نمی‌توانستند با پول خود همه‌چیز و همه‌کس را بخرند، ناگهان با ارزش شدند و فرصت خودنمایی یافتند.»
این جامعه‌شناس در ادامه تصریح دارد که:
«وقتی نابرابری در جامعه گسترش یافت و از طرف مسئولین جامعه توبیخ نشد، بلکه آزاد گذاشته و یا حتی تشویق شد، ابتدا دارندگان مقیاس‌های ارزشی یعنی ثروتمندان، ثروت خود را بر اساس معرف‌ها و مقیاس‌های ظاهری مثل اتومبیل و وسایل منزل و لباس به نمایش دیگران می‌گذارند و به‌وسیله آن برتری خود را بر دیگران نشان می‌دهند، یعنی از این طریق کوشش بر آن دارند تا احترام کسب نمایند و فخرفروشی و خودنمایی کنند.»
رفیع پور در ادامه توضیح می‌دهد: 
«در کنار این، نمایش وسایل از جانب ثروتمندان که قشرهای پایین‌تر را به داشتن همان وسایل ترغیب می‌کند، دولت نیز خود یک جریان و مکانیسم تشدیدکننده دیگر را وارد نمود و آن حرکت اهرم‌های نیازآفرینی بود، برای مردمی که احساس فقر می‌کنند از هر سو کالاهای جدید و مدرن به نمایش گذاشته و در آن‌ها نیاز به داشتن این کالاها برانگیخته شد و این همان‌طور که گفته شد همان جویبار جدید است که به مسیر اصلیِ با ارزش شدن ثروت متصل می‌گردد و آن را تشدید می‌کند. وقتی نمایش ثروت آغاز و از طرف دیگر از همه سو انواع نیازها به مردم تزریق شد، یک بیماری واگیر تمام جامعه را فرا می‌گیرد و همه کم‌وبیش آن چیزهایی را می‌خواهند که ثروتمندان دارند یا در جامعه به ارزش تبدیل کرده‌اند، زیرا ازاینجا به بعد مقایسه‌های اجتماعی شروع می‌شود. افراد خود را با هم‌ردیفان و افرادی که وضعشان کمی بهتر از آن‌ها است مقایسه و اگر از آن‌ها کمتر باشند، احساس عقب‌افتادگی و بی‌عدالتی نسبی می‌کنند.»
 
حضرت علامه عزیز از حضرتعالی تقاضا می‌کنم  مباحث انتقادی اهل علم در مورد هاشمی و جریان فکری وی را محل توجه قرار دهید و این سئوال‌ها را از محضر مبارکتان می‌پرسم که  «آیا این با مبانی فکری شما تباین دارد؟» آیا ائتلاف سازی قدرت و ثروت در دین و مکتب امام خمینی جایگاهی داشت؟ آیا این همه بذل و بخشش واژه ها در وصف کسی که دارای نقاط ضعف و قوت بوده و همچنین «تحریف» قضایای تاریخی درست است؟ آیا با عقلانیت سازگار است که کسی را یا به اسفل السافلین یا به عرش رساند؟